دستم که به قلم میرود،خود مینویسد/آنکه منتظرش هستیم از راه میرسد
وقتی رسد همه از شادی به آسمان میرسند/آن وقت هست که همه به وعده ی خدا میرسند
وعده ای که فرمود حجت من آشکار میشود/عدل و عدالت در همه جا برپا میشود
غنی و فقیر خود را یکسان میبینند/من را ناظر و شاهد اعمال خویش میبینند
حجتم را ظاهر میکنم/بر همه مشکلات فاتح میکنم
امتش را عزت می دهم/شور و منزلتش را دو چندان می دهم
شیعه را سرور میکنم/مهدی را تاج سر میکنم
آری این وعده ی خداست/همه اش از لطف و کرم خداست
دلمان هزار راه بی راه رود/اما دریغ که یکی به صراط رود
در زمانه ای که بوی ریا مشک میشود/معلوم است که دشمن هم دوست میشود
همه اش تقصیر خودمان است/چونکه طراوت عشق بی تو بیابان است
عشق این دنیا بماند برای خودش/همه سرگرمی و لذتهایش بماند برای خودش
اسباب دنیا به چه کارم آید/وقتی که بوی ظهورش در چشم بسته آید
چشم سیرتی که بسته شده ز گناه/نظر کن و ز گناهان ما تو بکاه
عجب شعری زمزمه میکرد بهجتت/با عشق زیر لب میخواند نام پر محبتت
((این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور/پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم))
مدعیان ظهورت همان لاف زن های غیورت/نثار جان که هیچ خوشحال اند ز دوریت
((سالها منتظر سیصد و اندی مرد است/آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم))
قول مردانه را از که انتظار داری/ز پسری که ابرو همچو لیلی دارد؟ داری!!!
((اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید/به گمانم که بنانیست کنارش باشیم))
موقع آمدنت منتظرانت را از یادمبر/یارانت را یکی یکی همراه خود ببر
خیلی چشم به راهت بودند/اما تر سوز شده ی خشک بودند
درست است که اندک شمارند/اما همه شان بی تاب و بی قرار یارند
بیا،بیاکه آمدنت صدای زندگی میدهد/زندگی که نوید تجلی طه میدهد
این همه انتظار را با یک قدم تمام کن/این شعر حقیر را با یک نگاه تو مذین کن
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0