|
|
|
آیا جامعه ای که شیعه در عصر ظهور در انتظار آن است، همان جامعه آرمانی تمام انسانهاست؟جامعه مهدوی چگونه جامعه ای است و چه مشخصاتی دارد که بتواند جامعه آرمانی مشترک بین انسانها باشد، آیا جهانی سازی در سایه این آرمان قابل تصور است؟ و اصولاًمحوریت جامعه جهانی بر اساس نیازهای فرامادی انسان شکل خواهد گرفت؟ یا محوریت جهانی سازی تنها رویکرد اقتصادی خواهد داشت.
انسانها هميشه در آرزوي رسيدن به جامعه اي هستند كه در آن، آسايش، رفاه، امنيت و خواسته هاي معقول وجود داشته و به آساني به آن برسند، عدالت و برابري نيز خواسته آرماني ديگر انسان است.در نگرش قرآن، آفرينش و كيهان براي انسان و تأمين نيازهاي مادي و معنوي اوست، از اين روي عظمت انسان وقتي روشن مي شود كه عظمت اين هستي باز شناخته شود. وقتي اين رويكرد و نگرش در قرآن نسبت به انسان وجود دارد، بايد هدفي مهم وغايتي بزرگ براي او در پيش روي باشد. بعثت انبياي الهي را نيز مي توان از عظمت انسان و اهميت وجودي او شمرد كه خداوند او را بزرگ داشته و تكريم نموده (اسراء/70) و رسولاني از جانب خود براي آشنايي با زندگي درست و راه راست در خدمت انسان قرار داده است. اين انگيزه نيز از غايتي بزرگ براي انسان خبر مي دهد. از اين روي، انسان با تأمل در اين امور، به تأمل در غايتي بزرگ مي رسد كه آينده او را تعيين مي كند. انسانها خواسته هاي مادي و معنوي بزرگي در فراروي خود دارند و اين نيازهاي انسان مراتبي دارد. انسان با تأمين نيازهاي اوليه براي رسيدن به نيازهاي عالي در حركت است. هرگاه نيازهاي انسان فراتر رود، به غايت مورد نظر نزديك خواهد شد. دانشمندان بزرگ براي رسيدن انسان به بستر حركت به سوي تعالي و جامعه اي ايده آل برنامه و طرحهاي علمي آرماني ترتيب داده اند تا انسان ضمن رسيدن به نيازهاي «ادني» به نيازهاي «اعلي» توجه و متمركز شود. افلاطون نقشه «اتوپيا» براي انسانيت طرح مي كند. ابونصر فارابي از «مدينه فاضله» سخن مي گويد، توماس از «شهر آفتاب» مي گويد، «مور» به «بهشت زميني» نويد مي دهد، ماركس جامعه بي طبقه را براي آينده تاريخ پيش بيني مي كند. رويكرد نخبگان بشري به سوي جامعه آرماني و رسيدن به آن بوده و براي رسيدن به آن طرحهاي فراواني ارائه داده اند. بنابراين انسان در هستي مقام و منزلتي دارد و رسيدن به غايت عالي براي او مهم بوده است، اين خود نكته اي مهم است كه انسانها در كنار نيازهاي مادي، به يك ضرورت توجه خاص دارند و آن غايتمندي تاريخ است. هر كس بر اساس جهان بيني خود غايتي براي تاريخ پيش بيني نموده است. پيامبران الهي از آن غايت سخن گفته و براي تحقق آن كوشيده و در اين راه ايثار و جهاد نموده اند. پيشوايان راستين ما از آن سخن گفته و اهتمام داده اند تا نيازهاي واقعي روشن شود و از آينده پيش روي او و شرايط آن خبر داده اند، اما همواره موانعي براي نيل انسان به اين مرحله از معرفت وجود داشته، لذا انسان در طول تاريخ همواره در آرزوي نيل به مراتب نيازهاي مختلف بوده است. در اين راستا سؤالهاي فراواني مطرح مي شود كه؛ آيا همه انسانها يكدست و يك جهت به اين مرحله از معرفت رسيده اند، كه آرمان واحد داشته باشند، آيا آرمانگرايي خواسته همه طبقات اجتماعي است؟ آيا جوامع انساني به سوي تشكيل جامعه اي بزرگ در حركتند كه آرمانهاي مشترك و بزرگ داشته باشد؟ آيا انسان از نظر معرفتي به مرحله فراتر از نيازهاي مادي رسيده است؟ جهت حركت و رويكرد جامعه جهاني به كدام سوي رهبري مي شود؟ توصيف جامعه اي كه فراروي بشر است، چگونه است؟ آيا جامعه اي كه شيعه در عصر ظهور در انتظار آن است، همان جامعه آرماني تمام انسانهاست؟ خلاصه اينكه جامعه مهدوي چگونه جامعه اي است و چه مشخصاتي دارد كه بتواند جامعه آرماني مشترك بين انسانها باشد، آيا جهاني سازي در سايه اين آرمان قابل تصور است؟ و اصولاً محوريت جامعه جهاني بر اساس نيازهاي فرامادي انسان شكل خواهد گرفت؟ يا محوريت جهاني سازي تنها رويكرد اقتصادي خواهد داشت. رسيدن به جامعه عاري از هر گونه ظلم و تعدي و لبريز از عدالت، آرمان بزرگ انسان و وعده بزرگ الهي است، كه هنوز به صورت كلان و فراگير محقق نشده تا بشريت تحت لواي اين انديشه زندگي كند، و در فرصت ايجاد شده و امنيت حاصل از آن، به نيازهاي فرا مادي خود انديشه نمايد، و آنچه در كتابهاي آسماني وعده داده شده عينيت يابد؛ انسان قرنهاست در حسرت ايجاد امنيت در جهان است، سلاحهاي آتشين و بمبهاي اتم علاوه بر خاك و خون كشيدن انسانها، موجودات ديگر را نيز به آتش خشم و هوي و هوس مي سوزاند و نظام هستي را به هم مي زند، در روزگاري كه جنايتهاي استعمارگران و امپرياليسم و صهيونيسم، انسانيت را به ستوه آورده و از زندگي نا اميد كرده و يأس را بر زندگي انسانها حاكم نموده است، انسان عصر حاضر چشم انتظار نجات بخش آسماني است، چنانكه پيش از برانگيخته شدن انبياي الهي، در چنين انتظاري به سر مي برد. انسان امروز از لحاظ تكامل اقتصادي و فناوري به حدي پيشرفت كرده كه فاصله آن با تكامل معرفتي و معنوي حيرت آور است، جهان غرب رو به سوي بحران بزرگ معنوي نهاده و اين بحران را بر جهان حاكم كرده است. انسان متوجه اين بحران بزرگ روحي شده و براي رهايي از اين بحران معرفتي به دنبال راه نجات است. انواع تجارب حكومتي در جهان ناكارآمدي خود را نشان داده، طبقات حاكم با انديشه هاي مختلف و برنامه هاي متنوع فاقد توان لازم براي اغناي روح بزرگ و عدالت گراي انسان شده اند. بشريت، ماركسيسم و فئوداليته، امپرياليسم و ساير نظامهاي حكومتي را با تجربه تلخي پشت سر گذاشته و به دنبال چيزي فراتر از اين ساختارهاست. دين اسلام ايدئولوژي و جهان بيني استواري براي رهايي انسان از سرابهاي مهلك ارائه داده و از منجي بزرگي سخن گفته كه فراتر از انديشه هاي زميني و پوسيده است. شيعه جامعه اي آرماني را براي رهايي از زنگارها و زنجيرهاي اسارت قابل تحقق و تجلي مي داند كه با حركت تدريجي نداي فطرتهاي پاك سازگار است و به تشكيل جامعه مهدوي منجر خواهد شد. انقلاب مهدوي انقلاب به معني دگرگون شدن است. اساسي ترين دگرگوني و علل اصلي انقلابها را عنصر فرهنگ تشكيل مي دهد. در جامعه مهدوي، اصلاح فرهنگ زيربناي تمام اصلاحات خواهد بود با دگرگوني و تكامل فرهنگي، حركت به سوي جامعه مهدوي و عدالت علوي، تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي را تحت الشعاع قرار مي دهد. با ظهور امام زمان(عج) انقلابي فراگير در جهان محقق خواهد شد. انقلاب به معناي كامل واژه روي خواهد داد؛ انقلابي فرهنگي و سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه تمام ابعاد جامعه را دگرگون سازد. در انقلاب حضرت، جمعيت جهان از يك فرهنگ و دين واحد پيروي خواهند نمود؛ حكومتي بر اساس دين با تعميق فرهنگ ديني و توسعه همه جانبه آن در جهان و يكدست شدن فرهنگ و حركت جامعه به سوي تعالي، از نتايج انقلاب مهدوي خواهد بود. رشد معنويت و اخلاق در آن موجب رشد و تعالي خواسته هاي انسان خواهد بود. از ويژگيهاي مهم انقلاب مهدوي و جامعه علوي، رويكرد مردم جهان بخصوص مسيحيان و يهوديان به اسلام است. (ينابيع المودة / ص422) زدودن ناخالصي ها و خرافات از چهره اسلام و ارائه كامل اسلام ناب از عوامل گرايش مردم به دين اسلام خواهد بود. حضرت مهدي(عج) در انقلاب خود چنان به دين عمل مي كند و مردم را به آن فرا مي خواند كه گويا دين تازه اي آورده است. (عصر زندگي/ حكيمي/ ص253) امام كاظم (ع) در تفسير آيه «اعلمو ان ا... يحي الارض بعد موتها» مي فرمايد: خداوند زمين را با مرداني زنده مي كند كه ياوران مهدي در اجراي عدالت هستند. (مكيال المكارم/ ج1/ ص81) انقلاب فراگير مهدي(عج) انقلابي است كه مردم جهان در انتظار آن هستند و از آن استقبال مي كنند، مگر اندكي كه مخالف آن هستند و آنها نيز در سيل انقلاب آن حضرت محو مي شوند. (الارشاد/ مفيد/ ج2/ ص381) اقتصاد جهان در اين انقلاب دگرگون مي شود، فقر از جهان برچيده مي شود، خواسته هاي انسان بيشتر فرامادي شده و نيازهاي او تغيير ماهيت مي دهد. انسان از ثروت اندوزي دل مي كند، از اين رو همه مردم به سطحي از زندگي كه معاش خود را تحصيل كنند، خواهند رسيد. يكي از علل فقر، انحصار ثروت در دست عده خاصي است؛ چنانكه امروزه 75 درصد ثروت جهان در دست اقليت است. اين نظام اقتصادي در عصر مهدوي فرو مي پاشد و نظام عدالت محور جايگزين مي شود و مردم با امنيت خاطر به نياز خود مي رسند و به آن قانع مي شوند. ثروت اندوزي انسان و علاقه به انباشت نقدينگي و تصاحب املاك، آز و حرص به دارايي و علايقي از اين قبيل، از مشكل معرفتي انسان ناشي مي شود كه اگر اين مشكل حل شود، بسياري از بحرانهاي اقتصادي و فقر طبقاتي از جامعه ريشه كن خواهد شد. نبود برنامه تربيتي و معرفتي، انسان را از مسير انسانيت به مسير مادي سوق داده است. وقتي براي تربيت انسان و بيدار كردن وجدان و فطرت الهي برنامه اي ارائه شد، اين مشكل رفع خواهد شد. علاوه بر اين، بر اساس روايات معتبر، زمين گنجهاي پنهاني خود اعم از معادن و محصولات كشاورزي را در جامعه مهدوي و زير سايه حكومت آن حضرت بيرون خواهد ريخت. اين روايات با آيات قرآن سازگاري دارد. «اگر اهل آباديها به خداوند ايمان بياورند، درهاي رحمت و نعمتهاي الهي از آسمان و زمين به روي آنها گشوده خواهد شد. (اعراف/69) دوره حكومت مهدي(عج)، اوج ايمان انسان به خداوند شروع مي شود «مردم در سايه حكومت مهدوي(عج) بي نياز مي شوند، با روزيهاي خداوند و بركات او...» (منتخب الاثر/ ص482) در جامعه مهدوي زمين آباد مي شود و هيچ خرابه اي در آن يافت نمي شود و تمدن در اوج شكوفايي خود قرار مي گيرد. انقلاب سياسي و حكومت امام مهدي(عج) واژگون شدن تمام حكومتهاي ظالمانه را در پي خواهد داشت. اميرالمؤمنين(ع) در توصيف حكومت او چنين مي فرمايد: «آگاه باشيد فردايي در پيش رو داريد كه زمامداري بر شما حكومت خواهد كرد كه از همه حكومتهاي رايج دنيا متفاوت خواهد بود، او با كارگزاران ناشايست برخورد نموده، آنها را كيفر خواهد داد. زمين و آسمان در دوره او از داشته خود مضايقه نكنند و... گنجهاي خود را به روي او نمايان و عرضه كنند. روش او عادلانه و سنت پيامبر(ص) به وسيله او زنده و با دلايل روشن و برهانهاي آشكار بر شما حكومت خواهد كرد و لذت عدالت را در سايه حكومت او خواهيد چشيد، احكام قرآن و سنت نبوي توسط او زنده و نمايان خواهد شد». (نهج البلاغه/ خطبه183) امام رضا (ع) مي فرمايد: «در حكومت او هرگونه جور و ستم برچيده و زمين از ستمگران پاكيزه و با عدالت فرمانروايي كند و در حكومت او هيچ كس تعدي به حقوق ديگري نكند». (الارشاد/ مفيد/ ص384) امنيت در جامعه مهدوي انسانها و همه موجودات ذاتاً امنيت گرا هستند، خانه و آشيانه خود را در جاي امن و محفوظ بنا مي كنند، امنيت، نياز روحي انسان و مايه ترقي و تعالي و رشد مادي و معنوي انسان است. در سايه امنيت، جوامع تشكيل شده و نسل انسان و حيوانات تزايد يافته، امنيت مساوي با حيات انساني است، تمدنها و علوم در سايه امنيت شكل گرفته و توسعه يافته است، امنيت اساسي ترين عنصر جوانه زدن تمدن و شكوفايي آن است، امنيت عنصري است كه در رشد تمام جوانب حياتي انسان نقش مهم دارد، امنيت در اقتصاد و توسعه تمام علوم و فنون و حفظ ميراث تمدنها و اشكال آن نقش بنياني دارد. امروزه مهمترين نياز از دست رفته انسانها امنيت است. امنيتي كه در قرآن مد نظر است، حقوق تمام موجودات شمرده شده و بسيار دقيق و جامع است. امنيتي كه در جامعه مهدوي مد نظر است، با معيار قرآني برقرار مي شود. عدالت گستري كه روايات در جامعه مهدوي به آن تأكيد دارند، برگرفته از امنيت فراگير و وسيع است. در جامعه مهدوي، برچيده شدن يكسره ظلم يك وصف حقيقي است كه در سايه امنيت حاصل از بركت وجودي آن حضرت محقق خواهد شد. طبق روايات، رعب و وحشت در سايه عدل و قسط آن دادگستر بزرگ محو و نابود خواهد شد. (منتخب الاثر/ ص478) روابط اجتماعي در جامعه مهدوي وجود مراكز كيفري و دادخواهي، ريشه در وجود اختلافهاي اقتصادي و اجتماعي دارد كه كينه ها را به گونه اي در جامعه گسترانده است كه روان انسانها را آزرده نموده و مانع رشد و تعالي انسان شده است. از ويژگيهاي جامعه مهدوي، پاك شدن كينه ها از دل مردمان و گسترش صلح جهاني در بين بشريت است، مدينه فاضله اي كه قرنها انسان منتظر آن بوده، در اين عصر تحقق پذير است. پس از قيام مهدي(عج) و برقراري حكومت، رفاقت و دوستي و صميميت در جامعه فراگير مي شود تا حدي كه در برآوردن نيازهاي همديگر از اموال خود چشمپوشي كند. اين آرمان همه ائمه(ع) بوده است. پيامبر اكرم(ص) پس از ورود به مدينه اولين اقدامي كه در راه بسط و استقرار حكومتش انجام داد، ايجاد پيمان اخوت ميان مردم مدينه بود و پيمان مسالمت آميز با ديگر پيروان اديان. امام مهدي(عج) نيز با تأسي از سيره جدش اين رابطه را در تمام جهان برقرار خواهد كرد. صداقت و ايجاد اطمينان بين مردم در پيوند و همبستگي اجتماعي نقش مهمي دارد. وقتي دلها شفاف و نزديك شد و قلوب متحد گرديد، جامعه سرشار از ايمان خواهد بود و در سايه ايمان و اعتماد متقابل است كه انسان از نظر معنوي به رشد و ترقي مي رسد.آرامش رواني و آسودگي خاطر، در سايه پيوند و برادري قابل دسترسي است. كينه، حسد، بدبيني و... رذيلتهايي هستند كه اطمينان خاطر را از بين برده و دشمني و عقده را جايگزين مي كند. امام مهدي(عج) اين زمينه را با تدبير و مديريت الهي ايجاد خواهد كرد. حضور امام در جامعه ما موجب آرامش دلها و نزديكي قلوب است، چنانكه قرآن حضور پيامبر(ص) را مايه پيوند قلبهاي مؤمنان مي داند و از مؤمنان به «برادران همديگر» تعبير مي كند، قرآن با اين تعبير از نقش ايمان در بين مؤمنان خبر مي دهد و از يك واقعيت عيني پرده برمي دارد كه انسان در سايه ايمان و الفت قلبي تا حدي به رشد مي رسد كه هيچ چيزي براي او جز خدا ارزش نيست.خدا در قرآن، پيامبر (ص) را الگوي كامل براي تمام انسانها معرفي مي كند. پيامبر(ص) هيچ نيازمندي را رد نكرد و هرچه در توان داشت، امداد مي كرد. خاندان آن حضرت نيز اين گونه بوده و با اين آرمان در فكر اصلاح انسان مي كوشيدند تا همه انسانها به اين مرتبه از معرفت نايل شوند. رسيدن به اين پايه از معرفت در جامعه مهدوي يك آرمان عينيت يافته است. انسان در جامعه مهدوي با تأسي از فرمانرواي عادل خود كه زندگي بسيار ساده و عاري از هر گونه تظاهر دارد، با نيازهاي مادي كاذب فاصله مي گيرد و به آنچه نياز واقعي است مي رسد و در مرحله اي از شهود كه نهايت معرفت است، قرار مي گيرد و وعده هاي قرآن و پيامبران جامه عمل مي پوشد. امام مهدي(عج) در اطاعت خداوند و خضوع در برابر عظمت الهي مثل جدش اميرمؤمنان به مرحله اي مي رسد كه تمام كائنات مطيع او مي شوند، و انسان نيز يكي از اجزاي اين كائنات است. تصرف در هستي و ولايت تكويني در جامعه مهدوي، چنين نمايان مي شود. با اين عظمت كه در سايه آن عدالت در هستي لبريز مي شود و لبريز شدن عدالت به آن معناست كه تمام ذرات هستي به تعادل و نقطه اعتدال مي رسند، و گرگ و ميش در كنار هم زندگي مي كنند و دشمنيها از جهان ريشه كن مي شود و آفرينش معناي خود را نشان مي دهد و تمام لذتهاي مادي در برابر اين تصوير موزون و زيبا از هستي با محوريت قطب عالم امكان بسيار ناچيز است، و زيباتر از آن تصوير كرنش و عبادت و اطاعت بي سابقه انسان به ساحت قدس الهي به قيادت آن يوسف زهرا (س) و نور چشم مصطفي (ص) است
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی ,
انتظار و منتظر ,
انتظار ,
منتظر ,
فرهنگ اسلامی ,
فرهنگ ,
اسلامی ,
نگاهی به ویژگیهای جامعه مهدوی ,
جامعه ,
جامعه مهدوی ,
ویژگی جامعه ,
ویژگی ,
,
|
امتیاز مطلب : 178
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 11 تير 1397
|
|
نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور
حضرت حجة ابن الحسن العسگری
نوشته زیر مجموعه ای از نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور حضرت حجه ابن الحسن العسگری را مورد بررسی قرار داده است انشاالله كه دیدگان همه منتظران به نواده پاك رسول (ص) روشن گردد این مطالب برگزیده ای از سایتهای مختلف و منابع مهدویت است
ـ بشارت آیه الله العظمی بهجت : اشاره مستقیم و بشارت صریح آیه الله العظمی بهجت در جمعی در مورد نزدیكی ظهور امام زمان ( عج ) كه فرمودند : “ تا كنون به جوانان بشارت می دادید كه منتظر باشید ظهور مولایتان را خواهید دید اینك ( ظهور آنقدر نزدیك شده است كه ) به سالخوردگان و پیران هم بشارت دهید كه ظهور را خواهید دید . ” بسیاری از منتظران و شیفتگان ولی عصر ( عج ) را سرشار از شور و شوق ظهور نموده است و برای آنها دلیلی محكم و برهانی قاطع در یقین به نزدیكی ظهور ایجاد كرده است . ـ سید خراسانی در آستانه قیام : “ یخرج شاب من بنی هاشم علی یده الایمن خال و یاتی من خراسان برایات سود بین یده شعیب بن صالح یقاتل اصحاب سفیانی فیهمزهم ” جوانمردی ( در زبان عربی شاب به دارندگان روح جوانمردی و فتوت نیز اطلاق می گردد.) از بنی هاشم(سید) از خراسان با پرچمهای سیاه قیام می كند كه بر دست راستش نشانه ای است پیشاپیش او فردی بنام شعیب بن صالح قرار دارد كه با یاران سفیانی می جنگد و آنها را شكست می دهد . ملاحم و الفتن ص 52 باب 97 قیام سید خراسانی چند ماه قبل از ظهور و در ماه رجب و همزمان با قیام سفیانی در سوریه از ایران اسلامی آغاز می گردد و به سمت عراق و بیت المقدس ادامه می یابد . ـ امیر عبدالله در عربستان : یكی دیگر از نشانه های ظهور قتل فرمانروای عربستان بنام عبدالله می باشد كه در ماه ذی الحجه روی خواهد داد . امام صادق در این زمینه می فرماید : هركس برای من مرگ عبدالله را تضمین كند من ظهور قائم را برای او تضمین می كنم … همچنین از آن حضرت روایت شده است كه : زمانیكه مردم در سرزمین عربستان در حال وقوف می باشند سواری با شتر سبك سیر به آنجا وارد می شود و مرگ خلیفه را خبر می دهد و با مرگ او فرج آل محمد و گشایش كار تمام مردم فرا می رسد . بحار 52 ص 210 و 240 و در شرایط كنونی بر آگاهان از شرایط سیاسی- اجتماعی پوشیده نیست كه هر چند فرمانروای ظاهری عربستان ملك فهد است اما كسالت و بیماری و عدم توانایی او ولیعهدش یعنی امیر عبدالله را در عمل همه كاره عربستان قرار داده است و اكنون چندین سال است كه از ملك فهد در عرصه سیاسی خبر چندانی نیست اما امیر عبدالله بعنوان فردی مطرح در جهان عرب و اسلام است. ـ سفیانی در آستانه كودتا : امام محمد باقر (ع) : سفیانی و حضرت قائم در یك سال قیام می كنند . ( بحارالانوار ج 52 ص 240) یكی از علامات حتمیه ظهور قیام فردی به نام سفیانی كه همزمان با سید خراسانی در ماه رجب در سوریه كودتا نموده و چند كشور همسایه را فتح و سپس به سمت عراق پیشروی می نماید و لشگری برای دستگیری امام زمان (عج) به سوی مكه روانه می سازد كه این لشگر در بین مكه و مدینه به زمین فرو می روند و نابود می شوند و … تعدادی از بزرگان در سوریه سفیانی را دیده و ( با همان ) اوصافی كه در روایات ذكر شده است او را شناخته اند كه با برخی مانند عالم فاضل و متعبد استاد بهلول مصاحبه شده و شرح دیدار به صورت مكتوب و نوار ویدئویی مستند و مكتوب موجود است ( كتاب آیا ظهور نزدیك است؟ و نوار ویدئویی در واحد فرهنگی گل یاس) و برخی دیدارها مانند دیدار امام موسی صدر و شهید چمران نقلی و غیر مستند می باشد . در دیدار استاد بهلول كه حدودا 10 سال پیش انجام گرفته است سفیانی با همان ظاهر كریه كه در روایات ذكر شده و جزء فرماندهان ارتش سوریه و فردی جاه طلب و میانسال ذكر گردیده است … با شدت گرفتن فتنه ها و درگیری ها در منطقه خاور میانه و عراق و لبنان و فلسطین و تحت فشار بودن یهودیان غاصب هر لحظه برای كودتای سفیانی كه به نفع صهیونیستها و علیه كشورهای مسلمان صورت می گیرد شرایط فراهم تر می گردد. * ـ آغاز مرحله ای كه در آن عراق كانون تحولات است: سرزمین عراق در عصر ظهور بر طبق روایات معتبر كانون تحولات بسیار مهمی است و منشا معبر و محل برخورد اكثر قیامهای دوران ظهور است . شیصبانی حاكم ستمگر عراق ( صدام ) در نزدیكی ظهور از این مكان جنگ را آغاز می كند . سفیانی بعد از كودتا در سوریه سرزمین عراق را فتح می كند . سید خراسانی بعد از قیام به سوی عراق حركت می كند و امام زمان (عج ) نیز بعد از قیام در مكه به سمت عراق پیش می رود و سرانجام پس از پیروزی نهایی مركز حكومت خود را در كوفه قرار می دهد . در شرایط فعلی نیز لحظه به لحظه عراق به سمت تحولات عظیم و مهم پیش می رود و آنگونه كه از روایات ذكر شده است در حال تبدیل شدن به مركز تحولات جهانی در عصر ظهور می باشد . امام علی در مورد تحولات و فتح عراق در زمان ظهور می فرماید : … قلعه ها را بگشایند عراق را فتح كنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند در چنین زمانی ظهور صاحب الزمان (عج) را انتظار كشید … حوادث جانكاه و كمرشكنی روی دهد شكافنده ها ( موشك ها ) بشكافند تیزپروازان( هواپیماها) به پرواز درآیند … عراق را فتح كنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند ( بشاره الاسلام ص74) حضرت در اشاره به خروج سفیانی در نهج البلاغه می فرمایند: 1. گویا او را می بینم كه در شام فریاد برداشته و با پرچم هایش در حول و حوش كوفه می گردد و به اهل كوفه همچون شتر سركش رو می آورد زمین را از سرهای بریده فرش می كند دهانش گشوده قدمش در زمین سنگین جولانش گسترده و هیبتش عظیم است. به خدا قسم شما را در این طرف و آن طرف زمین پراكنده می كند تا از شما جز به مانند باقی مانده سرمه در چشم باقی نماند این برنامه ادامه دارد تا عرب بر سر عقل آید (نهج البلاغه خطبه 138) در نامه امام زمان به شیخ مفید (ره ):...گروههایی منحرف از اسلام بر عراق تسلط یابند و با كردارهای زشت خود موجب كمبود ارزاق (محاصره اقتصادی) در عراق می شوند.سپس با هلاكت طاغوتی از طواغیت(صدام)این فاجعه بر طرف می شود... (بحارالانوار ج 53 ص 175) اوضاع فعلی عراق نشان می دهد كه ما چقدر به ظهور نزدیك شده ایم . * ـ فراگیر شدن فساد و فحشا و ظلم : یكی دیگر از نشانه هایی كه برای ظهور در روایات ذكر گردیده است فراگیر شدن انواع فساد و فحشا در جوامع انسانی می باشد كه در روایات بعنوان علائم غیر حتمیه وارد شده است . رواج انواع فساد جنسی(زنا، همجنسگرایی،برهنگی و …) فساد اقتصادی (ربا،رشوه،گرانفروشی و...) فساد حكومتی(وضعیت فعلی حكومت در تمام جهان) فساد اجتماعی ( فروپاشی بنیان خانواده ها ، اعتیاد و ناهنجاری های اجتماعی و …) در اوضاع كنونی دقیقا منطبق بر فرمایشات روایات و احادیث عصر ظهور می باشد . پوشش 350 كانال فاسد ماهواره كه اكثر آنها زشت ترین و فجیع ترین صحنه ها را به راحتی نمایش می دهند و تمام اقشار بخصوص جوانان و نوجوانان را در سراسر جهان تحت تاثیر خود دارند و سایتهای مبتذل اینترنت و سی دی ها و فیلمهای مبتذل و فجیع كه در سراسر جهان فراگیر شده اند ( حتی در ایران ) و … * و سایر نشانه ها به اجمال : به بن بست رسیدن تمام نظریه ها برای سعادت انسان ، رویكرد جهان به معنویت ، شدت یافتن بلاها ، فتنه ها و مشكلات ، پیش بینی ائمه اطهار در مورد شهر مقدس قم و وقوع انقلاب اسلامی و اتصال آن به انقلاب جهانی امام زمان(عج) ، شدت یافتن دو جریان حق و باطل، شدت یافتن انتظار در ادیان مختلف و فراگیر شدن نام و یاد مهدی (فراگیر شدن دعای ندبه در سراسر كشور و در هر كوی و برزن ، اقبال و روی آوردن عموم مردم علی الخصوص جوانان به اماكن متبرك به نام امام زمان (عج) خصوصا جمكران بعنوان پایگاه اصلی منتظران و عاشقان ، بحث روز شدن مساله ظهور و امام زمان (عج) در بین مردم ،افزایش قابل توجه رویكرد به مساله مهدویت و ظهور در بین مطبوعات ، صدا و سیما ، سخنرانی ها و … و اقبال به این مساله در حوزه و دانشگاه و در بین فرهیختگان و نخبگان) و .......... التماس دعا
چشم انتظاران را بگو یوسف ز كنعان می رسد
ای دل شب هجران ما آخر به پایان می رسد
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
علما و علائم آخرالزمان از نظر روایات ,
علما و ظهور ,
علما ,
علائم ظهور ,
روایات ظهور ,
علائم آخرالزمان ,
آخرالزمان ,
علما و آخرالزمان ,
روایات آخرالزمان ,
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
نشانه هاى ظهور ,
ظهور ,
علائم ظهور ,
توجه به ظهور ,
توجه به نشانه های ظهور ,
توجه ,
نشانه ,
زمان ظهور ,
نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور حضرت حجة ابن الحسن العسگری ,
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 28 آذر 1396
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یکی دیگر از القاب حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) «باب الله» است.
از دیرباز برای هر شهر و دیاری حصار و دروازهای بنا نهاده میشده تا اهالی آن از هجوم و یورش بیگانگان و نامحرمان در آسایش و آرامش به سر برند و برای هر منزل و سرایی دیوار و دری میافراشتند، تا هر آشنا و ناآشنایی از آن در، وارد و خارج شود و گذر زمان از این قانون و اساس چیزی نکاست؛ بلکه روز به روز پیچیدهتر شد تا به شکلی جدید درآمد و گویا این قانون از ضروریات خلقت است که انسان ناگزیر است از آن پیروی کند تا آن جا که ایزد یکتا برای بهشت و جهنم هم حصار و دری قرار داده و این قانون در میان حیوانات نیز حکم فرماست، بلکه برای هر چیزی حصار و دری است تا از درب و راه آن، رفت و آمد شود. امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیهی شریف (وَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا) (۱) فرمود: مقصود آیه این است که [خدای سبحان فرمان میدهد که] در هر کاری باید از راه [و دروازه] آن وارد شوید. (۲) خدای بی نیاز و بخشنده احسان و نعمتهای بی پایان، دانش و حکمتهای والا و نجات بخش خویش را در قرآن کریم و سینهی نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ودیعت سپرد؛ بدین جهت، آنها بسان شهری بزرگ، فراتر از عقل و اندیشهی انسان، میمانند که از گنجها و اسرار، آکندهاند و هر سوی آن دو شهر بی پایان و پاینده را حصاری بلند و پولادی بنیان نمود و نگاهبانی برایشان گماشت تا از آلوده گشتن و چپاول بدخواهان، بداندیشان و دنیاپرستان سالم و پاک بماند، زیرا این میراث الهی باید سالم و بدون هیچ کاستی و آلودگی به آیندگان انتقال یابد. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) (۳) ایزد متعال امامان معصوم (علیهم السلام) را راه و دروازهی ورود به معارف و حکمتهای بلند خود قرار داده. خاندان نبوت، آن دربهای دانش و معارف الهی هستند که خدا به روی بندگان خود گشوده و هر که بخواهد بر خدای متعال وارد گردد و به توحید و یکتاپرستی چنگ اندازد و در دریای نور و دانایی شنا کند و بهره مند گردد، باید آن معارف را تنها از اهل بیت (علیهم السلام) بگیرد، چون آنان «باب الله» اند و معارف حیات بخش الهی پیش آنها سپرده شده است. امام باقر (علیه السلام) در تأویل و تفسیر آیهی شریف (وَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا) فرمود: آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دربهای معرفت و شناخت خداوند هستند. (۴) اسود بن سعید: خدمت امام باقر (علیه السلام) شرف یاب گشتم. حضرت بدون پیشینه لب به سخن گشود و فرمود: ما حجت خدا و باب الله [= دربهای شناخت و هدایت به سوی خداوند] هستیم. (۵) اصبغ بن نباته: ابن کواء از امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) در مورد تفسیر آیهی شریف (وَلَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا) (۶) سؤال نمود. حضرت پاسخ فرمود: هر کس با ما بیعت و به ولایت ما اعتراف کند، از درب وارد شده و هر کس با ما مخالفت ورزد و دیگری را بر ما پیش و برتری دارد، او از پشت سرای و پنجرهی آن داخل گشته است. (۷) امام صادق (علیه السلام): اهل بیت (علیه السلام) ابواب اللهاند و اگر آنها نبودند، خدا هرگز شناخته نمیشد. (۸). آن که از گردن نهادن به ولایت امیرالمؤمنین، علی و فرزندان معصومش (علیهم السلام) سر باز زند و بر این پندار است که بر خدا وارد گشته و یگانه پرست است و حکیم، او دزدانه وارد شده است و به خطا و بی راهه راه پیموده و از کفر و شرک سر درآورده و سرانجامی جز هلاکت و ناکامی نخواهد داشت. حضرت مهدی (علیه السلام) زادهی زهرا (علیها السلام) است. خدای متعال دانش و معارف خویش را در سینهی او نهفته و در عصر امامت و پیشوایی او هر کس بخواهد از خود بگذرد و در سرای توحید و یکتاپرستی، بار اندازد و اقامت گزیند و چونان حضرت ابراهیم، موحد عصر خویش گردد، بر اوست که هر چه بیشتر به حضرت حجه بن الحسن (علیه السلام) متوجه باشد و به استان پاکش پیوندی روحانی زند، زیرا مهدی (علیه السلام) باب الله است و از سوی او سیل معارف و حکمتهای خدا به جانب مردم گشوده و سرازیر میشود. به واسطهی آن حضرت، مردم روزی خورند. به یمن و برکت اوست که آسمان، برکات خود را نازل کند و خاک، گوهر هستی خویشتن را بیرون دهد و آشکار کند: «و بکم ینزل الغیث» (۹). باری! آن که از امام زمان (علیه السلام) غفلت کند و در برابر بزرگیاش سر فرو نیاورد و یا به ولایت او اقرار و اعتراف ننماید و در این اندیشه است که سالک راه خداست و به خدای یگانه اعتراف کرده، سخت در اشتباه است و جاهلانه رفتار نموده و سر از جادهی کفر و بی خبری درآورده، همان گونه که در زیارات حضرتش میخوانیم: السلام علیک یا باب الله الذی لا یؤتی الا منه؛ درود بر تو ای درب ورود بر خداوندگار که به جز آن در، نتوان به خدا وارد شد. (۱۰) جای بس تعجب است که انسان برای هر جا و هر کاری به جست و جوی در و راهی برای آن برآید، چه طور برای رسیدن به سرای توحید و یکتاپرستی و بهره گرفتن از معارف باری تعالی از درب و راهش غفلت میکند و آیا این، نافرمانی حق تعالی و کفر پیشگی نیست؟
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی *** این ره که تو میروی به ترکستان است
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،باب الله،الله،بابا،الله باب، ,
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 12 مرداد 1395
|
|
از سوئیس تا سرزمینهای اشغالی
در حالی که ناظرین سلامتی و زیستمحیطی کشور به علت ضعف علمی، تجهیزات آزمایشگاهی و تفکر سودجویانه، نظارت لازم بر سلامت محصولات وارداتی یا کشت محصولات دستکاریشده ژنتیکی (تراریخته) ندارند، سوئیس مصرف این محصولات را برای سومین بار ۵ سال دیگر ممنوع کرد.
مواد غذایی تراریخته یا دستکاری ژنتیکی شده به محصولاتی گفته میشود که از انتقال یک یا چند ژن بین دو نوع موجود زنده مختلف به وجود آید. این درحالیکه است که آکادمی پزشکی زیستمحیطی آمریکا (AAEM) به پزشکان هشدار داده است، برای تمام بیماران خود رژیمهای غذایی فاقد مواد دستکاری شده ژنتیکی تجویز کنند. چرا خطر کنیم؟!
این آکادمی با استناد به مطالعات صورت گرفته بر حیوانات، تأثیرات مصرف محصولات تراریخته یا GMO را شامل ارگانهای داخلی صدمهدیده، اختلالات دستگاه گوارش و دستگاه ایمنی بدن، افزایش سرعت پیر شدن و ناباروری عنوان کرده است که براساس مطالعات ۲۰ ساله پزشکان کالج سلطنتی انگلیس، عینا در انسانهای ساکن در کنار مزارع تولید محصولات تراریخته نیز مشاهده شده است. همچنین مطالعات انسانی نشان میدهد که چگونه اصلاحات ژنتیکی مواد غذایی میتواند موادی در درون بدن انسان باقی بگذارد که باعث مشکلات طولانیمدت همچون بروز سرطانها و تومورها خواهد شد.
از سوئیس تا اسرائیل!
کشت و مصرف عمومی محصولات دستکاریشده ژنتیکی (تراریخته) در اغلب کشورهای اروپایی به جز مزارع خاص و قرنطینه تحقیقاتی ممنوع است و با انواع قوانین سفت و سخت با واردات این محصولات برخورد میشود. به این ترتیب که واردات و مصرف این محصولات پرخطر – حتی با حد تراریختگی زیر یک درصد – نیز تنها با برچسبگذاری و قوانین احتیاطآمیز مجاز است؛ همچنین کشت، واردات و مصرف محصولات با تراریختگی بالای یک درصد اساساً ممنوع است. احتیاط در مصرف این محصولات در روسیه تا آنجاست که تنها ۰/۰۲ درصد (دو در دههزار) از سبد غذایی مردم این کشور را تشکیل میدهد و در سرزمینهای اشغالی فلسطین، صهیونیستها حتی اجازه کشت محصولات تراریخته در مزارع تحقیقاتی را به علت مخاطرات زیست محیطی ماندگار صادر نمیکنند!
طی هفته گذشته سوئیس اعلام کرد به دلیل عدم اطمینان از سلامت این محصولات، قوانین سختگیرانه خود را برای سومین بار، پنج سال دیگر تا سال ۲۰۲۱ اجرا میکند، برای این منظور شورای فدرال سوئیس در بیانیه خود اعلام کرد: «تصمیم گرفته شد منع کاشت محصولات دستکاری شده ژنتیک را تا سال ۲۰۲۱ تحت قانون تکنولوژی ژنتیک ادامه دهیم… شورای فدرال سوئیس خواستار حفظ ذخایر و محصولات بومی کشاورزی در سوئیس، و همچنین حق انتخاب محصولات توسط مصرفکننده است.»
شورای فدرال سوئیس در این بیانیه میافزاید: «… (۵ سال آینده) فرصتی برای بحث و تبادل نظر عمیق و کامل بر استفاده از محصولات دستکاریشده ژنتیک (تراریخته) در آینده کشاورزی سوئیس خواهد بود … بحثها و تبادل نظرها نباید صرفاً بر جنبه ایمنی زیستی متمرکز باشد؛ بلکه باید جنبههای اقتصادی و کشاورزی این موضوع نیز مورد بررسی قرار گیرد.» در حال حاضر مجوز کاشت محصولات دستکاریشده ژنتیک (تراریخته) در کشور سوئیس فقط شامل حوزه تحقیقاتی است. همچنین منع کاشت محصولات دستکاریشده ژنتیک در این کشور تاکنون دو بار (۵ سال در هر دوره) تمدید شده و این سومین بار است که تصمیم شورای فدرال تا ۵ سال دیگر تمدید میشود.
بازی با آینده ملت
به گزارش عیارآنلاین، علیرغم اقدامات احتیاط آمیز کشورهای پیشرفته در مصرف عمومی محصولات تراریخته، در هیچ یک از گمرکها و مبادی ورود کالا در ایران، آزمایشگاهی مختص تشخیص میزان تراریختگی و ارزیابی خطر محصولات غذایی وارداتی از حیث تراریختگی وجود ندارد و صرفا اعلام کشور صادرکننده محصولات مبنای تصمیمسازی است! این در حالی است که مطالعات نشان میدهد بسیاری از محصولات از جمله بیش از ۹۰ درصد از روغن خوراکی، بخش قابل توجهی از برنج و ذرت موجود در بازار ایران، دستکاریشده ژنتیکی هستند. همچنین آزادسازی کشت، واردات و صادرات و مصرف عمومی این محصولات در لایحه برنامه پنجساله ششم توسعه مورد تأکید و اهتمام دولت قرار گرفته است!
منافع باند واردات GMO
بر اساس اسناد منتشر شده در روزنامه رسمی برخی از مسئولان دولتی و آقازادهها از واردات محصولات تراریخته به کشور سود سرشاری بدست میآورند و علت تبلیغات وسیع دولت بر ضد دانشمندان و متخصصین مخالف با عرضه بیقانون و گسترده این محصولات پرخطر در کشور برآمده از «منافع شخصی و باندی» است. چه باید کرد؟ در یک جامعه بیقانون، هیچ مسیری برای انتخاب «سبک زندگی سالم» برخلاف کشورهای پیشرفته وجود ندارد. حقیقت این است که دولت در حالی در واردات و توزیع بدون «برچسب هشدار» و آگاهیدهنده محصولات تراریخته گردن کشی میکند که براساس قانون حق چنین تصمیمسازی را ندارد و براساس قوانین ابلاغی رهبر انقلاب، هدف گذاری مسیر توسعه کشاورزی کشور به سمت تولید انبوه و توزیع محصولات «ارگانیک و سالم» است.
البته میشود از مصرف همه محصولات وارداتی خودداری کرد اما هیچ مسیری برای اطمینان یافتن از تراریخته بودن یا نبودن پنیر یا نانی که از بازار تهیه میکنیم وجود ندارد چرا که ممکن است مثلا آنزیم به کار رفته در تهیه این محصولات داخلی آلوده به مواد GMO باشد! وقتی ۹۰ درصد سویا و ذرت وارداتی به کشور «تراریخته» است، تکلیف روغنهای ایرانی موجود در بازار چیست؟ وقتی وزیر بهداشت رسما اعلام میکند آزمایشگاههای سازمان غذا و دارو مجهز به سیستمهای به روز تشخیص محصولات تراریخته نیست، چه باید کرد؟ وقتی تولید تراریخته در داخل کشور گسترش یابد، از ترس سرطان و ناباروری به کجا پناهنده شویم؟!
یادآوری حقوق شهروندی
همه شهروندان در ملزم ساختن دولت به رعایت قانون و تصویب قوانین مبتنی بر حق انتخاب سبک زندگی طبیعی و سالم مسئول هستند. ایرانیان از دولت میخواهند که از تولید و واردات محصولات GMO همچون سایر جوامع توسعه یافته خودداری کنند و با تجهیز آزمایشگاهها از بودجه ملت، مقابل حملات بیوتروریسمی و بروز سرطانها و بدخیمیها و رشد فزاینده ناباروری و نازایی و سقط جنین در کشور را بگیرند. در برابر آینده فرزندان و سلامت نسل ایرانیان جدی باشیم!
کیهان
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،نه به محصولات پرخطر تراریخته(دستکاری شده ژنتیکی)،محصولات ژنتیکی،محصولات دستکاری شده،محصولات، ,
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 9 مرداد 1395
|
|
تاکنون موسیقی متال و زیر شاخههای این سبک، خدمت شایانی به جریان شیطانی نموده است. سبک متال به علت ظرفیت بالا و همخوانی و سنخیت بالایی که با سنتها و آداب شیطانی دارد، توانسته است در انتقال مفاهیم شیطانی و رضایت بخش جلوه دادن مرام شیطان، چهره موفقی از خود به نمایش گذارد.
موسیقی شیطان پرستی
تاکنون موسیقی متال و زیر شاخههای این سبک، خدمت شایانی به جریان شیطانی نموده است. سبک متال به علت ظرفیت بالا و همخوانی و سنخیت بالایی که با سنتها و آداب شیطانی دارد، توانسته است در انتقال مفاهیم شیطانی و رضایت بخش جلوه دادن مرام شیطان، چهره موفقی از خود به نمایش گذارد. موسیقى متال، داراى زیرمجموعههاى زیادى است که برخى از آنان جزء مهمترین گروههاى شیطانپرست محسوب مىشوند؛ مانند هوى متال، بلک متال و… .
« Black Metal »
از زمانى پدید آمد که نئووایکینگهاى نروژ، در جستجوى راه و وسیلهاى براى نابود کردن مسیحیت در نروژ و بعد در تمام دنیا بودند و در اینراه، انسانهاى بسیارى را کشتند و کلیساهاى زیادى را آتش زدند و بلک متال را بىنهایت نواختند تا شاید خداى تاریکىها باز گردد. موسیقىاى که بیانگر دنیاى تاریک، سرد و بىروح است و سبکى مملو از خشونت، مرگ و کشتار، به این گروه اختصاص دارد.
« Death Metal »
مرگ، یگانه حقیقتى است که راه فرارى از آن نیست. درباره مفهوم مرگ، شیطانپرستان به دو دسته بسیار بزرگ تقسیم مىشوند: دسته اول، کسانى هستند که خودآگاهانه، مرگ و ماندن در جهنم را ترجیح مىدهند. دسته دوم، کسانى هستند که منکر مرگ هستند و بر این گمانند که پرستش شیطان، کفایت مىکند تا او آنان را از چنگال مرگ رهایى بخشد و عمرى جاودان، نصیب آنان گرداند. از این لحاظ، دسته اول خطرناکترند؛ زیرا آگاهانه به جنگى نامقدس در برابر خداوند روى مىآورند؛ جنگى که مىدانند در آخر به شعلههاى آتش ختم مىشود.
از نقطه نظر محتوا و مضمون، ابتذال و خشونت جزء لاینفک درون مایههای ترانههای شیطانی است؛ یعنی مضامینی که حول محورهای بیپروایی جنسی، القاء ترس در ذهن و جان دیگران و ضدیت با آموزههای وحیانی و الاهی میچرخد. پارهای از گروههای موسیقی مشهور، با شیطانپرستی ارتباطی ناگسستنی دارند؛ به گونهای که بعضی از سران این گروهها به دلایلی، نظیر جنون جنسی، تجاوز به عنف ، کتک کاری و افراط در مشروبخواری چند وقتی را پشت میلههای زندان گذراندهاند.
مرلین منسون که نام حقیقی او ، « Brian Hugh Warner » است یک موسیقیدان و رهبر گروه « Marilyn Manson » میباشد. وی تاکنون در قالب اشعار شیطانی و خشن و ضد دین در رواج شیطانگرایی نقش موثری داشته است. مضامین ضد مسیح و پارهکردن انجیل در هنگام اجرای کنسرت و خطابش به جمعیت که با صدای سنگین و خشکیده فریاد میزد: « این است خدای شما » در مورد وی مشهور است. اعتقاد به بیاعتقادی و اعتقاد به پوچی و دعوت به پوچگرایی پیام کلیپهای منسون است.
ترانههای گروه منووار ( که در زمان اصلاحات در ایران ترجمه، چاپ و منتشر شد ) چنان به مضامین خشن پرداخته که ترویج و نشر آلبومهای این گروه در بسیاری از کشورها ممنوع گردیده است. درونمایه اشعار این گروه، اباحیگری، هنجارشکنی، قانونگریزی، تعرض به سنتها، وهن مذهب و مقدسات است. سوغات این گروه ممنوعه که به صراحت داعیه « شیطانپرستی » دارند؛ آثار مخرب روانی و آسیبهای متعدد اجتماعی برای جوانان بوده است.
بسیاری از ایدههای صهیونیستهای مسیحی ( که اعتقاد به قدرتها و نیروهای شگرف شیطان، بخش مشترک این ایدهها با شیطانپرستان است ) در اشعار سران متال به روشنی به چشم میخورد و عقیده در مورد قدرت بینظیر شیطان در آخرالزمان درآن موج میزند. در صحیفه حزقیال نبی در مورد آخرالزمان و آرماگدون [۱] آمده است: « بارانهای سیل آسا و تگرگهای سخت آتش تکانهای سختی در زمین پدید خواهد آورد که کوهها سرنگون خواهند شد و زمین منهدم میشود ». مکان وقوع این جنگ در صحرای « مگید » و در شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است که به پیشبینی صهیونیستهای مسیحی این جنگ میان نیروهای خیر ( یهودیان ) و نیروهای شر ( مسلمانان ) رخ میدهد و به همه دنیا کشیده میشود. [۲]
شاعر مشهور متال، « اریک آدامز » در آلبوم سلاطین فلزی آورده است: « زمین با آتش در آمیخته میشود. در جنگ آرماگدون ابتدا ترو مپتها به صدا در میآیند. و سپس تگرگ، آتش و خون بر تخت سلطنت شیطان فرو میریزد. موی او همانند جامهای که حقیقت را پنهان میکند سفید است و چشمانش همانند آذرخش میدرخشد ». [۳]
در ترانههای « بلک سبث »، ایدههای آنتوان لاوی در باب سیطره شیطان بر جهان و انفعال خدا؛ به صورت واضح و صریح انعکاس یافته است؛ چنان که انکار معاد و رستاخیز و سخره گرفتن جهان پس از مرگ ( که در نوشتههای لاوی به صورت برجستهای مورد تاکید قرار گرفته است ) در این شعر منعکس گردیده است: « …. چه معبودی است اینکه میایستد و گریههای مردمش را گوش میدهد و کاری نمیکند؟ کدام دست به اعتراض بلند خواهد شد، در حالیکه مردن مردم را میبیند؟ این چهگونه زندگی است؟ چه آیندهای در انتظارمان است؟ آه، آه، این نتیجه اشتباهاتمان است ».
و « … دنیای فانی کمکم ما را نابود میکند؛ فکر نمیکنم هیچ خدایی اکنون بتواند رستگارمان سازد؛ رستاخیز همینجاست؛ فردایی وجود نخواهد داشت؛ ای عیسی! پرسشهای ما، گویی هیچگاه شنیده نشدهاند. … آیا به راستی بهشت و دوزخی وجود دارد؟ به من بگو که آیا آن بالا خدایی وجود ندارد؟!… ». [۴]
یا در مجموعه « قوم محزون » چنین آمده است: « … ایستادهام اینجا و تمام ایمانم را از دست دادهام؛ زندگی دوباره ممکن است دروغ باشد! اما زندگی کنونیام نیز ارزش درد کشیدن ندارد … ». [۵]
عبارات بالا دقیقا مضمون بندهایی از کتاب انجیل شیطانی لاوی است که در قالب موزون ریخته شده است. این در حالی است که مروجین و مترجمین ترانههای این گروه در کشور، سعی میکنند محتوای اشعار این گروه را « ضدجنگ » معرفی کند که بتوانند آن را با ارزشهای دینی و فرهنگ بومی سازگار نشان دهند.
« دیو ماستین » که در اعتراض به انجام حرکات وحشیانه متالیکا بر روی سن در هنگام اجرای کنسرت از اعضای گروه جدا شد و گروه « مگادث » را شکل داد؛ در مصاحبهای با اظهار تنفر شدید از متالیکا میگوید : « … من در کثافت غوطه میخوردم. وقتی جیمز هتفیلد سر خفاش زنده را با دندان جدا میکرد و خونش را میمکید ، میخواستم همانجا روی سن بالا بیاورم …. »
در جای دیگر آمده است: « …. متولد میشود از دوزخ قدرت برتر شیطان تا ویران کنند محراب کلیسا را و کشتار کند آنان را که مسیحی متولد میشوند کلیساها ویران میشوند صلیبها میشکنند او میخندد در میان کفر گویی که در سرزمین مرگ است … و آخرین نبرد آغاز میشود ضدمسیح و اهریمن فرشتگان و خدا میجنگند ضدمسیح! … ». [۶] [۷]
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،موسیقی شیطان پرستی+تصاویر،موسیقی،شیپان پرستی،موسیقی و شیطان پرستی ,
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 7 مرداد 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی استاد اخلاق تهران در یکی از سخنرانیهای خویش به «علما و علائم آخر الزمان از نظر روایات» اشاره کرده است که مشروح آن در ادامه میآید:
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: به زودی زمانی بر امتم میآید که مردم، علماء را نمیشناسند مگر به لباس نیکو (هر کس محاسن بلند و عمامه بزرگ و نعلین زیبا داشت او را عالم حساب میکنند) و قرآن را نمیشناسند مگر به سبب صدای نیکو (الان اگر قرآن را معمولی بخوانند مردم نمیفهمند این قرآن است یا حدیث یا چیز دیگر) و خدا را عبادت نمیکنند مگر در ماه رمضان (البته بعضی هم الان در ماه رمضان خدا را عبادت نمیکنند) و باز حضرت فرمودند: در آن زمان دروغگو را آدمی راستگو میدانند و راستگو را دروغگو میشمرند و زنان حاکم میشوند، (مثل الان که نزدیک است رئیس جمهور هم زن بشود، بعضی مردها هم که نوکر زنهایشان شدهاند) و با کنیزان مشورت میکنند. بچهها بالای منبر میروند (الان که هر کسی منبر میرود) و دروغ را زرنگی و چیز خوب میشمرند، پس لعنت خدا بر دروغگو اگر چه به شوخی دروغ بگوید و زکات دادن را خیلی سخت و خسارت بزرگی میدانند و پدر و مادرشان را تحقیر میکنند و فحش میدهند و از دوست و برادر دینی خود، بیزاری میجوید و با دشمنش مجالست میکند، زن با شوهرش در تجارت داد و ستد مشارکت میکند و زنان شبیه مردان میشوند و مردها شبیه زنها و زنان سوار بر زین (موتور، دوچرخه، اسب) میشوند و مردم در آن زمان با رشوه و ربا معامله میکنند.
فقط اسم افراد اسلامی است و الا نه خمس میدهد نه نماز میخواند، نه روزه میگیرد و از اسلام فقط اسمش باقی میماند
زمانی بر مردم خواهد آمد که خدایشان شکم و قبلهشان زنان و دینشان پول و شرافتشان وسایل زندگی آنان است، از ایمان جز نامش و از اسلام جز اثرش و از قرآن جز خواندنش باقی نمیماند، مسجدهایشان از نظر ساختمان آباد و دلهایشان از هدایت ویران است، دانشمندانشان بدترین خلق خدا روی زمین هستند، در چنین زمانی، خداوند آنان را به چهار چیز گرفتار میکند ۱- ستم پادشاه ۲- قحطی ۳- ظلم فرمانداران ۴ و ستم قضات؛ اصحاب تعجب کردند، گفتند: ای رسول خدا، آیا آنان بتپرست هستند؟ فرمودند آری! هر درهمی نزد آنان بت است.
فقط اسم افراد اسلامی است و الا نه خمس میدهد نه نماز میخواند، نه روزه میگیرد و نه در حلال و حرام دقت دارد، نه مسأله شرعی میداند و از اسلام فقط اسمش باقی میماند. وقتی برای سرشماری در خانه طرف میروند میپرسند مذهب، میگوید شیعه، از آن خانه میپرسد مذهب، میگوید ارمنی، ولی هر دو ظاهرشان یک جور است، هر دو ریش میتراشند، هر دو طلا به دست دارند، هر دو دختر بیحجاب دارند، هر دو ویدئو و نوار مبتذل دارند، هر دو در خانه سگ دارند و از قرآن فقط درس آن باقی میماند، ولی عمل در کار نیست. مساجد آباد و سنگکاری شده است، ولی قلبهایشان کاه گلی و خراب است.
استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان(ره) میفرمودند: یک زمانی بیاید که مردم از پشت شیشه، داخل مساجد را نگاه کنند و به حالت تمسخر بگویند یک زمانی پدران ما اینجا دولا و راست میشدند
حضرت آیتالله مجتهدی فرمودند: یک روایت هم هست که آخر الزمان عقل کم میشود، یک روز در بازار تهران عبور میکردم، دیدم گدایی تار میزند و گدایی میکند، مردم هم ایستاده و تماشا میکنند و پول میدهند فهمیدم که این روایت درست است، به مقام معظم رهبری عرض کردم: قدیم گداها یا قمر بنی هاشم(ع) میگفتند و گدایی میکردند، آیا میدانید الان تار و تنبک میزنند و گدایی میکنند، ایشان فرمودند: این منکر است و باید جلویش گرفته شود.
امروز کلاس تعلیم موسیقی و آهنگهای مختلف در بعضی جاها دایر است و از این بابت مجوز قانونی هم دارند، یک بار هم از مقام معظم رهبری پرسیدم اگر پسر شما بخواهد کلاس موسیقی برود اجازه میدهید؟ فرمودند: خیر.
هرچه جلوتر برویم وضع بدتر خواهد شد تا اینکه فساد همه جا را فرا بگیرد، استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان(ره) میفرمودند: یک زمانی بیاید که مردم از پشت شیشه، داخل مساجد را نگاه کنند و به حالت تمسخر بگویند یک زمانی پدران ما اینجا دولا و راست میشدند، لذا مروی است که در دوره آخر الزمان این دعا را زیاد بخوانید «یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».
اصبغ بن نباته میگوید: حضرت امیرالمؤمنان(ع) فرمودند: در آخرالزمان و نزدیک قیامت که آن زمان بدترین زمانها است، زنانی پیدا میشوند که اینها حجاب ندارند و لخت هستند خودشان را برای غیر شوهرانشان آرایش میکنند، داخل شدگان در آشوبها و به مسائل جنسی و شهوانی متمایلند و به سوی خوشگذرانیها و لذتها شتاب و عجله دارند، حرام را حلال میشمارند و در جهنم برای همیشه جاودانند.
حضرت آیتالله مجتهدی میفرمایند: قصابی میگفت زمان قدیم که زنها پوشیه میزدند روزی زنی به مغازه من آمد که گوشت بخرد در حالی که پوشیه نزده بود، ولی صورتش را با چادر پوشانده بود و فقط نوک بینی او از چادر بیرون بود، گفتم خانم صورتت را بپوشان وَبا میآید، او هم سریع صورتش را پوشاند. در قدیم حجاب ارزش بود، الان اگر دختران موهای خود را از جلو یا عقب بیرون بیندازند یا آرایش کرده و معطر باشند ارزش و مد است. پدرم میگفت: دیدم پیرزنی هم چادر و هم پوشیه دارد و دخترش چادری و نوهاش با مانتو است، جلو رفتم و گفتم پیرزن، اگر کسی تو را نگاه کند باید کفاره بدهد، این چادر و پوشیه را به نوه و دخترت بده.
اگر قیامت قرار باشد بیحجابها را جهنم ببرند، بعضی از چادریها را هم میبرند چرا که هم صورتشان کاملاً باز است و هم دستشان را که آستین کوتاه پوشیدهاند از زیر چادر بیرون میآورند و میوه و سبزی جدا میکنند و بعضیها زیر چادر، لباس نامناسب به تن دارند و حتی دیده شده وقتی که از سفر مکه بر میگردد و از هواپیما پائین میآید حجاب کاملاً شرعی ندارد رویش باز است و در دید و بازدیدها رعایت محرم و نامحرم را نمیکند، این کسی است که از زیارت خانه خدا برگشته و باید معنویات مکه و مدینه و قبور ائمه اطهار(ع) در او اثر گذاشته باشد.
پس به طور کلی نمیتوان گفت که همه چادریها خوب و همه مانتوییها بد هستند، بلکه در اسلام هر چه زنان پوشش آنها کاملتر باشد، فساد کمتری به وجود میآید، مثلاً اگر روی مانتو، چادر هم باشد، همانطور که بعضی از زنان چنین هستند این بهتر است، سپس حضرت فرمودند: این زنها خودشان را زینت میکنند، یعنی بوی خوش و عطر به خود میزنند و بیرون میروند و در حالی که جوراب نازک پوشیده و کفشی که صدا میدهد میپوشند و آرایش کرده بیرون میروند و کفشهای رنگی و لباسها با رنگهای مختلف و چادری که توجه دیگران را به خود جلب میکند استفاده میکنند و روسری هم زیر چادر سر نمیکنند که لااقل سینه او را بپوشاند.
اگر خروسی، غریبهای را نزد مرغهای خود ببیند، غیرتش به جوش میآید و با او میجنگد، ولی بعضی از ما انسانها، مثل خروس هم غیرت نداریم
بعضیها که اصلاً حیا ندارند، با نامحرم صحبت میکنند، عملاً پیش دکتر مرد میروند و میگویند دکتر محرم است، جلوی مردها بلند حرف میرند، مسجد هم که میآید پشت پرده صدایش بلند است، با مردان نامحرم شوخی میکند، جلوی مردها وضو میگیرد پس حیا کجا رفته است؟
روایت است که بهترین زنان شما کسی است که هیچ مردی او را نبیند، و او هم هیچ مردی را نبیند. مثل زنهای زمان ما! حاج آقا حسین سراج میفرمودند: چندین سال ما با آیتالله کاشانی(ره) همسایه بودیم، ولی یک بار قامت دخترهای او را ندیدم، حالا بعضی از خانمها آن چنان در خانه بلند حرف میزنند که تمام همسایهها صدای آنها را میشنوند یا جلوی مردها خودش را نشان میدهد و از جلوی جوانها عبور میکند این زنهایی که حیا ندارند، دین هم ندارند، بعضی از ما مردها که این گونه زنان بیحیا و بیدین دارند و آنها را میبینند و موعظه و نصیحت نمیکنند و چیزی نمیگویند آنها هم بی غیرت هستند.
اگر خروسی، غریبهای را نزد مرغهای خود ببیند، غیرتش به جوش میآید و با او میجنگد، ولی بعضی از ما انسانها، مثل خروس هم غیرت نداریم و البته زنها هم مقصر هستند، چرا که آنها هم رعایت حیا را نمیکنند، مرد خانه، میبیند که زن و یا دخترش با رویی باز و مانتویی که مهیج است بیرون میآیند، ولی با او وجود چیزی نمیگوید، بعضی از زنان به دنبال زینت کردن و آرایش نمودن هستند و به مسائل شرعی کمتر توجه دارند، این مردان هستند که همواره باید آنها را نصیحت کنند.
حضرت آیتالله مجتهدی فرمودند: شخصی به من گفت روزی پدرم چند مهمان به خانه آورد، بعد از اینکه مهمانها رفتند، پدرم با عصبانیت به مادرم گفت چرا لباسها و چادرت را که روی بند پهن کرده بودی با ورود افراد نامحرم بر نداشتی؟ مگر نمیدانی که بودن لباسهای زنان در معرض دید مردان کاری زشت است؟ حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: غیرت زن کفر است و غیرت مرد نشانه ایمان او است.
نقل میکنند که شخصی به خواستگاری رفته بود، بعد از مدتی انتظار، آخرالامر دختر به خانه آمد، از خانواده دختر پرسیدند چرا دخترتان این قدر دیر میآید گفتند: صبحها زود میروند و شبها هم دیر میآید، خواستگار هم گفت دختری که صبح برود و شب بیاید به درد من نمیخورد. لذا بلند شدند و رفتند. نگذارید این دخترهای جوان صبح زود و تنها از خانه بیرون بروند حتیالمقدور یکی با آنها باشد، زیرا آنها جوانند و کم تجربه ممکن است در دام افراد خدانشناس قرار گیرند، زن باید خانگی باید و اگر مخیر باشد بین اینکه در مسجد نماز بخواند یا در خانه، اگر در منزل را انتخاب کند برای حفظ عفت او بهتر است، زیرا امروزه کمتر زنان رعایت حجاب اسلامی را میکنند.
لذا آمده است که مسجد زن خانه او است، زن باید به کارهای خانه برسد و خوب شوهرداری کند. حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: جهاد زن نیکو شوهرداری کردن است. کارهای بیرون از خانه هم مخصوص مرد است، وقتی حضرت امیرمؤمنان علی(ع) و حضرت زهرا(س) ازدواج کردند، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) کارهای بیرون از منزل را به عهده گرفتند و حضرت زهرا(س) کارهای داخل منزل را. ولی امروزه زنان به دلیل برخی مشکلات موجود، آنها هم شاغلند و همین امر باعث میشود که بقیه اموری که معمولاً مختص به آنهاست، کمتر رسیدگی شود از قبیل بچهداری، خانهداری، آشپزی و کلاً مدیریت منزل که به عهده آنان است مختل میشود و در آینده ممکن است به ارکان خانواده به دلیل نبودن مادر صدمه وارد شود.
در ضمن حدیثی طولانی هنگامی که رسول خدا(ص) در شب معراج زنانی را مشاهده فرمود که به انواع عذاب گرفتار شده بودند، حضرت زهرا(س) عرض کرد: ای حبیب من و این نور چشم من، مگر گناه اینها چه بوده که خداوند این عذابها را بر آنان قرار داد.
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: دخترم آن زنی که به موهایش آویزان بود به خاطر این بود که موهایش را از نامحرمان نمیپوشانید و آن زنی که به زبانش آویزان بود شوهرش را اذیت میکرد و آن زنی که به سینههایش آویزان بود نمیگذاشت شوهرش با او همبستر شود و آن زنی که از پاهایش آویزان بود، بدون اجازه شوهر از خانه بیرون میرفت و آن زنی که گوشت بدن خود را میخورد به خاطر این است که خود را برای مردم آرایش میکرد و آن زنی که دست و پایش به هم بسته شده بود و مارها و عقربها روی او ریخته بودند به خاطر این بود که لباسهایش چرک و وضو گرفتنش با بدن نجس بود و از جنابت و حیض غسل نمیکرد و رعایت نظافت نمینمود و نماز را هم سبک میشمرد و اما آن زن که کور و کر و لال بود، به خاطر این بود که از عمل زنا بچهدار میشد و کودک را به گردن شوهر میانداخت و اما زنی که گوشت بدنش با قیچی پاره پاره میشد به خاطر این بود که خودش را در معرض دید مردها قرار میداد و آن زنی که صورت و بدنش در حال سوختن بود و اجزای درون بدون خود را میخورد به خاطر این بود که زنان دیگر را گمراه میکرد و به زنا وا میداشت و آن زنی که سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، به خاطر این بود که سخنچین و دروغگو بود و آن زنی که به شکل سگ بود و آتش از پایین وارد بدن او میشد و از دهانش خارج میشد به خاطر این بود که آواز میخواند و نوحهسرایی میکرد و حسود بود، سپس رسول اکرم(ص) فرمودند: وای به حال زنی که شوهرش را ناراحت و خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهر از او راضی باشد.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،علما و علائم آخرالزمان از نظر روایات،علما و ظهور،علما،علائم ظهور،روایات ظهور،علائم آخرالزمان،آخرالزمان،علما و آخرالزمان،روایات آخرالزمان، ,
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 5 مرداد 1395
|
|
از فکر گناه پاک بودن عشق است از هجر تو سینه چاک بودن عشق است آن لحظه که راه می روی آقاجان زیر قدم تو خاک بودن عشق است
از اموری که موجب تقویت محبت و علاقه بین دو نفر میشود، هدیهدادن است. رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام، اهل ایمان را فراوان به این امر مهم تشویق فرمودهاند. امام صادق علیهالسلام از قول نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: هدیه دهید تا محبوب شوید؛ زیرا هدیهکینهها را از دل میزداید.
یکی از ارزشمندترین راهکارهای وصول به امام عصر ارواحنا فداه برای سالک این است که کارهای شایسته خود را به محضر امام هدیه کند. با توجه به این که امام علیهالسلام غیور و مظهر غیرت الهی هستند، هرگز خود را مدیون دیگران نمیگذارند و هر ابراز ارادتی را به بهترین وجه ممکن پاسخ میدهند؛ پاسخی که مایه تقرب هر چه بیشتر به آن حضرت و رشد دهنده به سوی کمال واقعی است. از همین روست که اهل دل، همیشه خود را مقیّد میدانستهاند تا تمام اعمال صالح خود را نثار مقدم آن جناب کنند.
نکته دیگر این که تقدیم هدیه به محضر امام عصرعجّلاللهتعالیفرجه میتواند شخص را به مواظبت و مراقبت بیشتری بر رفتار و گفتار خویش وادارد تا مبادا هدایایی که به ساحت مقدس امام زمان ارواحنافداه میفرستد در شأن آن جناب نباشد. البته گرچه اگر این هدایا آلوده به شرک و ریا باشد، امام علیهالسلام به او اخطار خواهد داد، لیکن حق جوانمردی این است که همواره بنگری مبادا هدیه ما روح امام علیهالسلام را آزرده سازد. آری، هماره در اصلاح و اخلاص عمل میبایست کوشید.
منبع : سودای روی دوست | استاد آقاتهرانی
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،هدیه به پیشگاه امام عصر(عج)،پیشگاه امام عصر(عج)، ,
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
وصیتنامه امیرالمومنین حضرت على علیهالسلام را در کتابهاى حدیث به اجمال و تفصیل و به طور گوناگون نقل کردهاند که یکى را ابوالفرج نقل کرده و در اصول کافى مرحوم کلینى هم نظیر همین وصیت را که ابوالفرج روایت کرده، نقل مىکند.
در نهج البلاغه نیز در نامه شماره ۴۷ اجمالى از این وصیت آمده و خلاصهاى از آن در کشفالغمه و روایات دیگر آمده که همه آنها را علامه مجلسى(ره) در بحارالانوار نقل کرده و ما همان روایت ابوالفرج را که نسبتاً جامعتر از دیگران است، نقل مىکنیم.
ابوالفرج در «مقاتلالطالبیین» روایت کرده که پس از ضربت خوردن امیر مؤمنان، اطباى کوفه را به بالین آن حضرت آوردند و در میان آنها، هیچ یک در معالجه زخم و جراحى استادتر از اثیر بن عمرو نبود و او متخصص در معالجه زخمها و جراحات بود و از جمله چهل نفر جوانى بود که در زمان ابوبکر در عین التمر به دست خالد بن ولید اسیر و در کوفه ساکن شده بود.
این طبیب همین که زخم سر آن حضرت را دید، دستور داد شُش گوسفندى را بیاورند و از میان آن رگى را بیرون آورد و آن رگ را در زخم مزبور نهاد و پس از اندکى بیرون آورد و آن را مشاهده کرد. سپس رو بدان حضرت کرده، گفت: «اى امیر مؤمنان، هر وصیتى دارى، بکن که ضربت شمشیر این دشمن خدا به مغز سر رسیده و معالجه سودى ندارد.»
در این وقت بود که امیر المؤمنین کاغذ و قلم و دواتى طلبید و شروع به وصیت کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیتنامه اى است که امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب بدان وصیت مىکند: گواهى مىدهد که معبودى جز خدا نیست که یگانه است و شریک ندارد و نیز گواهى میدهد که محمد(ص) بنده و رسول اوست، که خداوند او را به راهنمایى و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان پیروزش کند، هرچند مشرکان آن را ناخوش دارند. درود و برکات خدا بر او باد! «همانا نماز و پرستش و زندگى و مرگ من از آن خداوندى است که پروردگار جهان است و شریکى براى او نیست و بدان مأمور گشتهام و منم از نخستین مسلمانان».
اى حسن! من تو را و تمام فرزندان و خاندانم و هر کسى که این وصیتنامه به او برسد، به تقوا و ترس از خداوندى که پروردگار شماست، سفارش مى کنم و باید نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، زیرا به راستى من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: اصلاح دادن میان مردمان از همه نماز و روزه بهتر است و آنچه دین را تباه ساخته و از بین مىبرد، افساد میان مردمان است، ولا قوه الا بالله العلى العظیم [نیرویى جز به وسیله خداى بزرگ نیست].
به خویشان و ارحام خویش توجه داشته باشید و به آنان پیوند کنید، صله رحم کنید تا خداوند در روز قیامت حساب را بر شما آسان گرداند.
الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم، ولا تضیعوا بحضرتکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید، درباره یتیمان، پس براى دهنهاشان به سبب سنگدلىتان نوبت قرار ندهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه نگاهشان دارید).
الله الله فى جیرانکم، فانهم وصیه نبیکم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره همسایگانتان که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش کرده و پیوسته درباره آنان توصیه مى فرمود، به اندازه اى که ما گمان کردیم براى همسایگان از همسایه خود ارث قرار م ىدهد و حرمت آنان به اندازهاى است که سهمى در مالشان براى همسایه تعیین کرده!
الله الله فى القرآن، فلایسبقکم الى العمل به احد غیرکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن مبادا کسى به عملکردن بدان بر شما سبقت جوید.
الله الله فى الصلاه فانه خیر العمل وانها عمود دینکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، زیرا که نماز ستون دین شماست.
الله الله فى بیت ربکم لاتخلوه ما بقیتم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (خانه کعبه)، مبادا تا زنده هستید، آن خانه از شما خالى بماند، که اگر رها شد، مهلت داده نمىشوید و به عذاب دچار مىشوید و اگر از شما خالى ماند، کیفر خداوند فرصت زندگى به شما نمىدهد.
الله الله فى الزکاه فانها تطفى غضب ربکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید در دادن زکات اموال خود که زکات خشم پروردگار را فرو نشاند.
الله الله فى شهر رمضان فان صیامه جُنه من النار: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره روزه ماه رمضان، زیرا که آن براى شما چون سپرى است از آتش دوزخ.
الله الله فى الفقراء والمساکین فشارکوهم فى معاشکم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره بینوایان و مسکینان و آنها را در زندگى خود شریک سازید و از خوراک و لباس خود به آنها نیز بدهید.
الله الله فى الجهاد باموالکم وانفسکم والسنتکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره پیکار کردن در راه خدا به مالها و جانها و زبانهاى خویش.
الله الله فى ذریه نبیکم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره امت پیغمبرتان، مبادا در میان شما ظلم و ستمى واقع شود.
الله الله فى اصحاب نبیکم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره اصحاب پیغمبرتان؛ زیرا که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش فرموده.
الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم…: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره زیردستانتان، غلامان و کنیزان، زیرا که آخرین سفارش و وصیت رسول خدا(ص) این بود که فرمود: «من شما را درباره دو دسته ناتوان که زیردست شما هستند، سفارش مىکنم».
آنگاه فرمود:
الصلاه الصلاه، لا تخافوا فى الله لومه لائم…: نماز! نماز! درباره خداوند از سرزنش مردمان نهراسید؛ چه، هر کس به شما ستم کند یا اندیشه بد داشته باشد، خداوند شر او را کفایت فرماید.
با مردم به نیکى سخن بگویید، همان گونه که خدا فرمود. امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که رشته کار از دست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعا کنید و از خداوند دفع شر خواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد.
بر شما باد هنگام معاشرت، به فروتنى و بخشش و نیکویى درباره یکدیگر و زنهار از جدایى و تفرقه و پراکندگى و روى گردانیدن از هم و در نیکوکارى، یار و مددکار یکدیگر باشید و بر گناه و ستمکارى کمک مباشید که شکنجه و عذاب خدا بسیار سخت است.
خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیغمبرش را در حق شما حفظ فرماید، اکنون با شما وداع مىکنم و شما را به خدا مىسپارم و سلام و رحمتش را بر شما مىخوانم.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،وصیتنامه و آخرین سفارشهای امیرالمومنین(ع) به شیعیان،وصیت نامه امیرالمومنین،سفارشهای امیرالمومنین،آخرین وصیت نامه امیرالمومنین،آخرین سفارش امیرالمومنین، ,
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 3 مرداد 1395
|
|
شاید عده ای شیطان پرستی را آئینی مدرن و نهایتا مربوط به قرن ۱۶ – ۱۵ میلادی بدانند اما واقعیت چیز دیگری است. شواهد به دست آمده نشان می دهد که شیطان پرستی در نواحی آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرن ها قبل از میلاد مسیح برمیگردد. در اکتشافات به دست آمده در آمریکای جنوبی یکی از قبایل این قاره که اعتقاد بسیاری به خوب و بد داشتند شیطان را پرستش میکردند و حتی قربانی هایی را از انسان به شیطان هدیه میکردند که مکان های انجام مراسم قربانی هنوز وجود دارد (که در آنها بیشتر زنان به چشم میخورند) است. در افریقای مرکزی و در دشت ها و کویرهای سوزان این قاره نیز در قبایلی که معروفترین آن قبیله “اوکاچا” میباشد، شیطان به عنوان قدرت مطلق زمین و آسمان و پدید آورنده آن و خدای خشم و نفرت پرستش میشد و حتی قربانی هایی نیز در مواقع خاص به آن اهداء میشد. ذکر این نکته ضروری است که زمان قربانی کردن انسان ها در برابر شیطان لحظه های خاصی بوده است. شیطان پرستی قدیمی و مخالفت با مسیحیت و کلیسا شیطان پرستی قدیمی به قرون وسطا برمیگردد؛ موضوعی که امروزه درباره شیطان پرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتاب ها دیده میشود به این مطلب برمیگردد که اصولا شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدی ها و پلیدی ها را به آن نسبت دهد تا به نوعی هم خدمتی به بشریت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند؛ البته قبل از مسیحیت و در زمان حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) و حتی بسیار قبل از آنها شیطان پرستی وجود داشته و چیزی به عنوان شیطان مسلما وجود دارد زیرا اگر وجود نداشت هیچگاه آدم و حوا به زمین سقوط نمیکردند! پس نظریه فوق را میتوان نظریه ای مغرضانه نسبت به مسیحیت و کلیسا خواند. شیطان پرستی قدیمی از لحاظ معنی و از لحاظ اعمال انجام شده مسلما با شیطان پرستی کنونی بسیار تفاوت دارد. شیطان پرستی قدیمی اعتقاد دارد که شیطان وجود دارد و قدرت او عظیم ترین قدرت بر روی جهان است. اصل شهوترانی و ارضای جنسی اصل لاینفک این مراسم است. شیطان پرستی قدیمی مخالف با مسیحیت و کلیسا است و دقیقا در مراسم خود اعمال ضد مسیحیت را انجام میدهد. آنها قربانی کردن انسان را امری ضروری برای آرامش و احترام به شیطان میدانند و در این میان دختر بچه ها بهترین قربانی برای شیطان هستند. ریختن خون در این مراسم نشانه تقدس این مراسم است (همانند نوشیدن شراب در عشای ربانی مسیحیت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسیح است! ) . انجام اعمال شهوترانی در این مراسم اعمالی است که باید حتما بدان پرداخته شود چون در شیطان پرستی قدیمی ارضای حس جنسی یکی از مهمترین عوامل است، آنها به جهنم اعتقادی نداشتند و میگفتند جهنم همین دنیایی است که در آن زندگی میکنیم لذا بدترین گناهان را در مراسم خود انجام میدادند. شیطان پرستان قدیمی شیطان را موجودی با هویت خارجی میدانند.
انگلیس بنیانگذار شیطان پرستی جدید شیطان پرستی جدید در انگلستان به وجود آمد و البته زیاد نیز تعجب برانگیز نیست زیرا انگلیس یکی از کشورهایی است که جادوگران بسیاری را داشته است. شیطان پرستی جدید برخلاف شیطان پرستی قدیمی اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارد بلکه شیطان را در طبیعت و در وجود هر انسانی میداند و این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد و مراسم شیطان پرستی جدید مراسمی است برای دعوت از شیطان باطنی و حس اهریمنی درونی است که با اعمال جنسی آرام و ارضا میشود. آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند که انسان باید کاملترین لذت جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد. آنها معتقدند به زندگی پس از مرگ و آن اینکه بعد از مرگ روح کسانی که در دنیا لذت جسمانی لازم را نبرده اند به این دنیا برمیگردد و لذت جنسی خود را کامل میکند. در شیطان پرستی جدید اعتقادی به قربانی کردن انسان و حتی حیوان وجود ندارد. بلانچ بورتون، کاهنه کلیسای شیطان و معشوقه آنتوان اس زاندر لاوِی (بنیانگذار شیطان پرستی نوین) در کتاب The church of Satan (کلیسای شیطان) با اشاره به موضوعات مختلف، شیطان پرستی را از زوایای متعدد بررسی کرده و برای آن آینده نگری خاصی را ترسیم می کند. در بخشی از این کتاب با عنوان اصلی کتاب یعنی The church of Satan (کلیسای شیطان)، می نویسد: «آنتوان اس زاندر لاوِی در شب ۳۰ آپریل و روز یکم ماه می، در سال ۱۹۶۶٫م و در فصل بهار، کلیسای شیطان را در حالی که جادوگران شیطانی در زمین پرسه می زدند، بنیان نهاد. لاوِی در حالی که سر خود را تراشیده بود، (مانند مراسمات قرون وسطایی) تشریفات را آغاز کرده و عده ای از جادوگران نیز برای منافع شخصی خود، دور او را گرفتند. تا بتوانند نیروی شیطان را دریافت کنند. در جادوی تثلیث، توجه معنوی به روح و فداکاری برای جهنم، پیگیری می گردد. تراشیدن سر در مراسم شیطان، از فرامین اساسی است که باید انجام گیرد. همانند تراشیدن سر با تیغ و شستشو با آب زمزم در اسلام، که نخستین جریان برج هفتم شیطان است. سال ۱۹۶۶٫م اولین سال سلطنت شیطان بر فرزندان آدم بود. این مکتب بزرگترین انقلاب از نوع خود، در سرتاسر جهان تا به امروز است، که مخلوطی از جادو- منطق و دین مبتنی بر شهوات است. حالا اینجا (آمریکا) بعد جاهای دیگر. شهوت در عوض انکار. سپس خودپسندی در حکم دوست داشتن. این در زمانی است که زمین گسسته شود و همه به شیطان گرویده شوند.» می بینید که او در کتاب خود، حتی به آئین اسلام نیز اشاره کرده و سعی می کند اعمال شیطان پرستی را در مقایسه با ادیان الهی به نوعی توجیه کند. آنگاه به فراگیر بودن مکتب شیطان پرستی می پردازد.
قرار دادن قمه زنی در زمره اعمال شیطان پرستی لذا هیچ عجیب نیست که در کنار اعمال و مناسک شیطان پرستی، (در سایت های مربوط به این فرقه) عکس ها و گوشه هایی از مراسم قمه زنی که به مناسبت عزاداری امام حسین (ع) انجام می پذیرد هم قرار گرفته و آن را به نوعی به شیطان پرستی ملحق کرده و با این ترفند اعمال وحشیانه خود را توجیه می کنند.( البته همه خوب می دانیم که قمه زنی یک بدعت است که در اسلام وارد شده و ایرادات واضح و آشکاری به آن وارد است.) شیطان، با پنهان کاری بیان می کند که او تنها نامزد خداوندی است. او کسی بود که توانست برای پاداش، درخواست قدرت کند و چه کسی سزاوار پاداش است. (اشاره به رانده شدن شیطان از درگاه خداوند. و اینکه به خداوند عرض کرد که خدایا در عوض عبادت های چند هزار ساله قدرت هایی را به من عطا کن. خداوند نیز به او قدرت هایی را بخشید.) در بخش دیگر کتاب با اشاره به بازی لاوِی در فیلم بچه رزماری، فیلم را به عنوان سرباز کلیسای شیطان معرفی می کند.
«Hell on reels» (جهنم در حلقه های فیلم) «هنگامیکه فیلم بچه رزماری در سال ۱۹۶۸٫م در حال ساخت بود، لاوِی در این فیلم مشغول ایفای نقش بود. و جمعی از مسئولین فرهنگی از جمله رئیس اداره تبلیغات آمریکا نیز نظاره گر بازی او بودند. در این میان همه متوجه لاوِی بودند که در حال تمرین اعمال مذهبی شیطانی بود. او درباره فیلم گفت: فیلم بچه رزماری برای کلیسای شیطان مثل انجمنku klux klan (سازمان سری سیاه پوستان آمریکا) به عنوان یک سرباز برای ملت آمریکاست.» این فیلم در کمال وقاحت آداب مسیحیت را به سخره گرفته و تصویری زشت از مریم مقدس به نمایش گذاشت. مفاهیم شیطانی در آن به صورت کاملاً آشکار ولی توجیه شده برای همگان به نمایش درآمد.
«Lucifer rising» (طالع شیطان) این بخش به شرح آینده شیطان پرستی پرداخته و برخی آداب موبوط به عضویت در کلیسای شیطان را مطرح می کند. «عضویت در کلیسای شیطان پیوسته در حال افزایش است. لاوِی برای این عضویت شرایطی دارد. اولین شرط، ملاقات حضوری است. که جزء اصلی آن، تجمع پیرامون گوی است. که هر کجا برود برکت را با خود می برد. و ملاقات در سرداب صورت می گیرد. نویسنده کتاب باز نگاهی به گذشته این مکتب انداخته و در ادامه چنین یادآور می شود: «در دوره ای پیروزی نسبتاً با لاوِی بود. اما این مقطع گذرا و کوتاه بود و بـرای مدتی بیشتر مراسمات مذهبی، شبانه و در خفا صورت می گرفت. ولی به مرور بر پیروان شیطان پرستی افزوده شد. در سال ۱۹۷۰٫م انجام مراسمات و سخنرانی ها و رفتار و عملکرد فردی لاوِی، باعث شد، گرایش عمومی به او بیشتر گردد. در سال ۱۹۷۲٫م مراسمات در خانه سیاه انجام می شد. و این به خاطر آن بود که کلیسای شیطان دیگر مکان مناسبی برای انجام مراسمات مذهبی نبود، لذا مراسمات در غار مرکزی، معروف به خانه سیاه انجام می گرفت. (نام خانه سیاه را لاوِی برای اولین بار بر غار زیرزمینی مرکزی نهاد) و تنها طبق دستور، کلیسای شیطان را با پرده سیاه پوشاندند. سرانجام در سال ۱۹۷۵٫م مجدداً فعالیت کلیسای شیطان آغاز گردید و کسانی که با لاوِی تماس داشتند، دوباره فرا خوانده شدند. اما تعالیم کفر آمیز مسیحیت، به شدت فعالیت لاوِی را محدود کرده بود. لکن تحت رهبری و هدایت لاوِی، امور به سرعت انجام گرفت و لاوِی برای قانع کردن دیگران نامه هایی را برای برخی افراد نوشت. در نتیجه با تدبیر لاوِی راهی برای پاکی خانه گشوده شد.» بورتون در ادامه دوستان لاوِی را دسته بندی کرده و می نویسد: «بسیاری از کسانی که گرد لاوِی جمع شده بودند، یا به خاطر دوستی با او بوده یا به خاطر کسب شهرت و بزرگی. و همچنین عده ای نیز برای کسب لباس مخصوص برای ورود به خانه شیطان.»
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،کابالا در سینما،هدف شیطان،شیطان،هدف،بنیانگذاران شیطان پرستی جدید،شیطان پرستی،بنیانگذران شیطان پرستی،شیطان پرستی جدید،شیطان پرستی نوین، ,
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 2 مرداد 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
رانده شدن شیطان و نابودی اعمال هزاران ساله، موجب شد تا حسادت او به کینه مبدّل شود و از خداوند متعال مهلتی بخواهد تا تمام تلاش خود را برای گمراه کردن انسان به کار گیرد. به خاطر همین کینه پس از گرفتن مهلت از سوی خداوند، قسم خورد که قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ؛[۱] به عزّتت سوگند! تمام آنان (انسانها) را گمراه خواهم کرد. و این سوگند، تهدید جدّی برای انسانهاست؛ چراکه قرآن کریم این سوگند را بازگو و تأیید می کند. شیطان پس از این قسم، و به دلیل اینکه بدبختی خود را به خاطر انسان می دانست، آمادة کینه ورزی و گمراه نمودن او شد و قسم یاد کرد که از هر وسیله و فرصتی برای گمراهی فرزندان آدم استفاده خواهد نمود. به همین خاطر گفت: قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ؛[۲] پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین، در نظر آنها زینت می دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت.
پس کینه ورزی شیطان نسبت به انسانها، و ارادة او برای گمراهی آنان جدی است و انسانها برای رهایی از شرّ چنین دشمن سرسختی نیازمند ایمان قوی می باشند.
البته باید توجه داشت، گرچه شیطان قسم یاد نمود که تمام انسانها را گمراه خواهد کرد؛ ولی متوجه این واقعیت بوده که گروهی از بندگان خاصّ خدا به هیچ قیمتی در منطقة نفوذ و حوزة وسوسة او قرار نخواهند گرفت، لذا ناچار آنها را از گفتار خود استثنا کرد و گفت: إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ؛[۳] (به عزّتت سوگند! تمام آنان را گمراه خواهم کرد) مگر بندگان مخلصت را!
به تعبیر دیگر، گرچه وسوسه های شیطان مؤثر است؛ ولی تصمیم نهایی در پیروی یا عدم پیروی، با خود انسان است؛ چرا که انسان می تواند در برابر وسوسه های او بایستد و دست رد بر سینة وی بزند.[۴] بنابراین، تسلط و حکومت شیطان بر افرادی است که سرپرستی او را پذیرفته اند.
پی نوشتها:
[۱]. ص/ ۸۲٫
[۲]. حجر/ ۳۹٫
[۳]. ص/ ۸۳٫
[۴]. برگرفته از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج۱۱، ص۷۴٫
ماهنامه مبلغان/ شماره ۱۷۰
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،کابالا در سینما،هدف شیطان،شیطان،هدف، ,
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 1 مرداد 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
« عرفان یهود » در زبان فارسی « آیین قباله »، « آیین قبالا » و « آیین کابالا » هم گفته می شود. این آیین دارای مضمون شناسی در دو باب یزدان شناسی و آفرینش شناسی است. (۱) کابالا پس از پدید آمدن عقیده به معنای مستور عهد عتیق به شکل نوعی افکار عجیب و خیالات غریب در فلسفه و کلام یهود پدید آمد. جماعتی پیدا شدند و گفتند که اعداد و حروف، معانی عرفانی مخفی دارند و کتاب هایی به نام « قباله » در پی کشف حکمت مرموز در پرده ی اعداد و حروف کتب مقدس برآمدند و اسراری را به زعم خود کشف و براساس بازی با کلمات و اعداد، سلسله ای از مطالب و معانی را بیان کردند. مسائل غامض مافوق طبیعی را با این روش تحلیل کردند و براساس آن وجود خدا را ناشی از نوری دانستند که از مرکز الهی « مشیت » منبعث می شود. انسان در این تحلیل، عالم صغیری است که تمام کمالات عالم کبیر را به صورت خرد دارد و برای رسیدن قوای عظیم و شناخت مسیحا باید از کلمات، حروف و اعداد استفاده کند. این نگرش باعث به وجود آمدن خرافات و اسباب زحمت اهل ایمان شد. (۲)
این آیین در برخی فیلم ها نمود پیدا کرده و مطرح شده است. فیلم « اواتار » (۳) برشی از آینده ی جهان را نشان می دهد که انسان ها برای دست یابی به منابع جدید انرژی به سیاره ای به نام « پاندورا » رفته اند. در آن جا موجوداتی آبی رنگ شبیه انسان و حیوان زندگی می کنند. محل اصلی زندگی این موجودات درختی مقدس است که حیات تمام کره ی پاندورا و موجوداتش به وی وابسته است و از طریق آن روح مردگان به آرامش می رسد. این درخت، چیزی شبیه مقوله ی « درخت زندگی » یا « سفیروت » در کابالا است. در برخی پایگاه های اینترنتی به نقل از یکی از منتقدان داخلی، (۴) کابالیست شدن « جیمز کامرون » (۵) کارگردان این فیلم بیان شده است که می تواند دلیلی برای وجود این نگرش در فیلم باشد.
انیمیشن « نُه » (۶) براساس تعالیم « پاراسلسوس » (۷) پزشک و کیمیاگر سوئیسی آلمانی ساخته شده است. در بخش هایی از فیلم کتاب کیمیاگری او، به وضوح نشان داده می شود و علاوه بر راه حل مشکلات، بنیان داستان براساس نظریات او شکل می گیرد. در انیمیشن، برشی از آینده نشان داده می شود که تمام انسان ها در جنگ با ماشین ها از بین رفته اند. یک دانشمند براساس تئوری های کیمیاگری و جادویی، روح خود را در نُه عروسک تقسیم می کند که هر کدام از آن ها نماد بخشی از حیات انسانی هستند و نوع لباس و توانایی هر کدام نشان گر آن است. پاراسلسوس بیش تر به عنوان طبیبی برجسته شناخته می شود؛ اما علاوه بر آن، در زمینه ی مسائل ماورای ماده و ارتباط با ارواح نیز فعالیت هایی داشته است. هم چنین وی یکی از اندیشمندان بزرگ کابالا محسوب می شود و همین جهت زندگی او در این انیمیشن لحاظ شده است.
شخصیت اصلی فیلم « متولد نشده » (۸) به طلسمی دچار شده است که هیچ راه حلی برای آن یافت نمی شود سرانجام یکی از خاخام های یهودی از طریق آیین کابالا مراسمی ویژه اجرا می کند و طی آن روح شریر را از بدن او خارج می سازد. تنها چیزی که درباره تحلیل مضمون این فیلم ها می توان گفت این است که یهود براساس ملاحظات تاریخی و بررسی ظرفیت های درونی اساساً عرفان مستقلی ندارد و اگر چیزی به عنوان آیین کابالا مطرح است، در واقع ترکیب و اختلاطی از کیش های عرفانی دیگر است. کیش هایی مثل عرفان مسیحیت، یوگا، آیین های هندی، تفکر نوافلاطونی، آیین زرتشتی و تصوف اسلامی. (۹) بنابراین یهود از داشتن عرفان هم در مقایسه با دیگر ادیان و آیین ها بهره ای نبرده است و حرفی برای گفتن ندارد و این نشانه ی عدم وجود آن در تعالیم یهودی یا کم رنگ بودن آن است. (۱۰)
پینوشتها:
۱٫ کاویانی، شیوا، آیین قبالا، ص ۱۵٫ ۲٫ ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، صص ۵۶۴ و ۵۶۵٫ ۳٫ Avatar 4. مستغاثی، سعید، نگاهی به فیلم اواتار، وبلاگ مستغاثی دات کام. ۵٫ James Cameron 6. 9 7. Paracelsus 8. The Unborn 9. ر.ک: فعالی، محمدتقی، آفتاب و سایه ها، صص ۳۲۴ و ۳۲۵٫ ۱۰٫ زرین کوب، عبدالحسین، در قلمرو وجدان، ص ۳۳۳٫
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،کابالا در سینما ,
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 31 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
سِحر و جادو از آن جهت که اسرارآمیز است در عرفان یهود، بسیار حائز اهمیت است. تأملات عرفانی در تَلمود عمدتاً بر محور مَعسه برشیت (فعل آفرینش) و مَعسه مرکاوا (عرابۀ الهی) است.
سِحر و جادو از آن جهت که اسرارآمیز است در عرفان یهود، بسیار حائز اهمیت است. تأملات عرفانی در تَلمود عمدتاً بر محور مَعسه برشیت (فعل آفرینش) و مَعسه مرکاوا (عرابۀ الهی) است. مَعسه برشیت موجب اندیشه کیهان شناختی و کیهان آفرینی گردید و معسه مرکاوا در توصیف رؤیای حزقیال استوار است و نقش ثمربخشی در تأملات در باب اسرار و صفات ذات الوهیت دارد. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص ۲۷۱)شواهد درون مایههای عرفانی (نظری و عملی) یا عرفان آمیخته با سحر و جادو به فراوانی در ادبیات تلمودی یافت میشوند. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص ۲۷۱)
یکی از اهداف بسیار مهم عارفان یهودی در سیر و سلوک، ورود به تالارهای آسمانی (هخالوت:(Hekaloth ) است.
برای عروج به تالارهای آسمانی، عرفای مرکاوا که یورده مرکاوا (کسانی که در عَرابه فرود میآیند) نامیده میشوند باید دورهای سخت از اَعمال و ریاضتهای شاق مانند غسل و روزههای طولانی را انجام دهند و به نامهای سرّی خداوند و فرشتگان او متوسل شوند و سرانجام خود را برای حالات خلسه، شور و جذبهی عرفانی آماده سازند که به نوعی استحاله منتهی میشود و در آن جسم تبدیل به آتش می گردد. پس از این مرحله عارف تصور میکند که به هفت تالار آسمانی پذیرفته شده است و اگر شایستگی کافی داشته باشد «با مشاهدهی عَرابه الهی» پاداش داده میشود و نیز در همان زمان با رازهای آینده یا اسرار جهان عِلوی آشنا میگردد. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص ۲۷۲)
«گرشوم شولم»[۱] میگوید: «آنان که از آزمون ورودی میگذشتند حائز ارزش تلقی میشدند تا «نزول» به مرکاوا یا عرش را تجربه کنند ولی می بایست مُهتدی گردند تا از خطرات فراوان در طیّ هفت قصر آسمانی بگذرند…» (کتاب هخالوت اکبر عناوین صعود را در خلال هفتآسمان شرح نمیدهد بلکه در خلال هفت قصر بیان میکند که در قلل مرتفع آسمان قرار دارند)…
میزبانان یا «محافظان دروازه» مانع از ورود نفس به تالارهای آسمانی میشوند. یک مُهر جادویی ساخته شده از اسم اعظم خداوند یا اسم مکنون وی وجود دارد که [عارف] به مدد آن با شیاطین و ملائکه دوزخ به ستیز میپردازد.
در هر مرحلهی صعود، مُهری جدید نیاز است که سالک باید آن مُهر را بر خود بزند، بر طبق نقل یک قطعه از شرح مزبور: « او به آتش و شعلهی آن فرو نخواهد افتاد و در گرداب و طوفان که در اطراف حضرت توست، غرق نخواهد شد، ای حضرت حق و کبریای متعالی» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص ۹۸-۱۰۰)
شولم میگوید: « در هخالوت اکبر آمده است، همه مُهرها و نامهای مکنون از عرش اشتقاق مییابند. یعنی جایی که جملگی «شبیه ستونهای آتش در اطراف عرش آتشین» حضرت خالق قائم است…
این نیاز روحی برای طی سفرش [سفر کابالیست] است که موجب پدید آمدن این مُهرها شده است و کار آنها دو چیز است: ۱- مانند سپر محافظتی میباشند. ۲- به عنوان اسلحه جادویی به کار میروند.
در طی منازل، همین که قوای وی [سالک] کاسته میگردد قوت جادویی فزونی مییابد و ایماء و اشارات جادویی، منزل به منزل بیشتر میشود» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی،ص ۱۰۰)
گرشوم شولم بیان میکند: « این حقیقت، مبیّن وفور عناصر جادویی در لابلای متون هِخالوت است… کهنترین اسناد در این میان، یعنی کتاب «هِخالوت اصغر» مملوّ از این مباحث [جادو] است…
فرشتگان و اولیاء کِبار بر ضدّ سالک طوفان و وِلوله برپا میکنند تا او را از رسیدن به مقصود دور کنند. آتشی که از بدن سالک به بیرون، سَر [شعله] میکشد، تهدیدی است که او را به کام خود میبلعد.
در کتاب عبری خَنوخ، شماری از توصیفات و تبینات وجود دارد که عالِم مذهبی، ربی اسماعیل از مسخ یا استحالهی شخص خویش به درون فرشتهی دوزخ یا متاترون Metatron به دست داده است [اتفاق افتاده است] که در آن هنگام گوشت بدن او مبدل به «شعلههای آتشین» شد.
بر طبق کتاب هخالوت اکبر، هر عارفی باید این استحاله را بگذراند… این استحاله امری ضروری و گریزناپذیر است» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص ۱۰۱- ۱۰۲)
گِرهارد شولم، بسیار زیبا سیر و سلوک و مشکلات یک کابالیست را از متون کهن عرفان یهودی نقل میکند: «بر طبق فقرههای دیگر از کتاب [هخالوت اکبر] عارف میبایست بتواند بدون دستها و پاها، راست بایستد زیرا هر دو دست و پا خواهند سوخت.»
این ایستادن بدون پاها در فضای بیانتها، در جای دیگر به عنوان خصیصهای یاد شده است که بسیاری از مجذوبان آن را تجربه کرده اند؛ به یک مرحلهی عرفانی بسیار شبیه و نزدیک به این، در کتاب مکاشفه ابراهیم اشاره شده است…
در دروازهی قصر ششم چنین به نظر میرسد که صدها و هزارها و میلیونها موج آب بر ضدّ وی [سالک]، موّاج میگردد اما حتی یک قطره آب وجود ندارد… او از فرشتگان میپرسد: این آبها به چه معناست؟ آنان وی را به سنگ و ستون مبدل میکنند…
خطرات مشابه این مورد را میتوان در ادبیات عرفانی به نام «مراسم آئین پرستش میترا» بر گرفته از پاپیروس کبیر جادویی پاریس مشروحاً یافت» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص ۱۰۲-۱۰۳)
عرفان عملی که مکتب آلمانی به رشد و ترویج آن کمک کرد، عمدتاً بر ذکر دعا و تأمل درونی تأکید داشت. در عین حال به کرّات خود را در اَعمال جادویی به نمایش میگذاشت و در آنها تأویل عرفانی حروف الفبا و اعداد نقش مهمی ایفا میکرد. (یهودیت بررسی ناریخی، ص ۲۷۸)
صعود به عرش الهی، تنها عنصر مقوّم این عرفان نیست زیرا افزون بر این، روشهای متنوع دیگری نیز وجود دارد که بسیار نزدیک به سحر و جادو است.
به عنوان نمونه «پوشیدن نام یا تلبیس اسم» یکی از آن هاست که منظور از آن مراسم جشن فوقالعادهای است که در آن جادوگر، به مَدد اسم اعظم خداوند، خود را از آن حیث که هست غنی و بارور میسازد به این معنا که یک عمل سمبولیک را انجام میدهد، یعنی جامهای بر تن میکند که نسوج آن از اسم اعظم بافته شده است.(جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص۱۳۱)
عرفان معسه برشیت، ارتباط تنگاتنگی با سحر دارد و این چیز عجیبی نیست زیرا میان عرفان و جادو در سنتهای عرفانی دیگر نیز ارتباط نزدیکی برقرار است. (باورها و آئین های یهودی، ص ۱۵۰)
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 20 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
معبد شیطانپرستی در شهر دیترویت آمریکا برنامه دارد تا از مجسمه شیطان در کنار بنای یادبود “ده فرمان” رونمایی کند که در کوه سینا به حضرت موسی نازل شد.
معبد شیطانپرستی در شهر دیترویت آمریکا بهرغم اعتراضات شدید مقامات کلیسا و ساکنین منطقه، هنوز هم برنامه دارد تا از مجسمه شیطان رونمایی کند. مجسمه “بافومت“ در ابعاد ۲٫۷ متری، از جنس برنز، و به شکل آدمی با سر بز و دارای شاخ و بال ساخته شده است و ظاهراً یک تن وزن دارد.
مقامات معبد در وبسایت رسمی خود اعلام کردهاند که مجسمه را “با هدف تکمیل و تقابل با یادبود “ده فرمان“ (که خداوند کنار کوه سینا به حضرت موسی نازل کرد) در کنار این یادبود در محوطه ساختمان مجلس ایالت اوکلاهما مستقر خواهد کرد. البته طبق رأی دادگاه عالی اوکلاهما، استقرار مجسمه در محوطه دولتی به دلیل دفاع از یک مذهب خاص، ممنوع است. معبد اکنون به دنبال آن است که بتواند مجسمه را کنار یادبود “ده فرمان“ در آرکانزاس نصب کند.
“لوسین گریوز“سخنگوی معبد توضیح میدهد: “این مجسمه به عنوان ناقوس دعوت به محبت و درک متقابل میان همه مخلوقات خواهد بود. همچنین کاربردی هم دارد؛ به شکل صندلی ساخته شده است تا افراد بتوانند در آغوش شیطان بنشینند و الهام بگیرند و تفکر کنند.“ “جکس بلکمور“ مدیر دفتر معبد شیطانپرستی در دیترویت و سخنگوی ملی این معبد نیز میگوید: “پیام پشت بافومت، امکان “جمع تضادها“ست. نه مسلح کردن یک طرف علیه طرف دیگر، بلکه یکی کردن هر دو. علت اینکه باید در کنار یادبود “ده فرمان“ گذاشته بشود هم همین است.
در پی مخالفت سران کلیسا با نصب این مجسمه، معبد شیطانپرستی نیز اعلام کرده این مخالفتها “دعوت به جنگ” است و معبد هم جنگی را “به نام حقوق شخصی و آزادی عمل مقابل دینسالارهای خودخواه“ آغاز خواهد کرد.
مجسمه شیطان از جنس برنز که شیطانپرستان امیدوارند به زودی در آمریکا نصب کنند
یادبود “ده فرمان” در محوطه ساختمان مجلس ایالت اوکلاهما
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،آیا هالیوود، تریبون تفکر ماسونی است؟،هالیوود،فراماسونری و هالیوود،تفکر ماسونی،فراماسونری،هایوود و ماسون،«شیطان بزرگ» از مجسمه «شیطان» رونمایی میکند + عکس،مجسمه شیطان،شیطان بزرگ،رونمایی از شیطان، ,
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 19 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
همیشه دانستن یک سری مسائل برای ما آدم ها جالب و دوست داشتنی بوده؛ مخصوصاً دانستن یک سری اطلاعات از آدم های مطرح و کسانی که اسم آنها را زیاد شنیده ایم.
همیشه دانستن یک سری مسائل برای ما آدم ها جالب و دوست داشتنی بوده؛ مخصوصاً دانستن یک سری اطلاعات از آدم های مطرح و کسانی که اسم آنها را زیاد شنیده ایم.کسی که به عزت خداوند قسم یاد کرده که همه ی انسان ها را جز یک گروه خاص به نام مخلصین را از راه به در کند و از بین ببرد:
(لَأغوِیَنَّهُم أجمَعِینَ إلَّا عِبَادَکَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ) (حجر/۴۰)
کسی که تکبر و غرورش مانع شد تا بعد از سیصد و اندی هزار سال عبادت، عاقبت به خیر نشود و از درگاه خداوند خارج شود: «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ: از این جایگاه فرود آى! تو نمی توانی در آن جایگاه تکبّر کنى، پس بیرون شو که قطعاً تو از خوار شدگانى.» (اعراف/ ۱۳)
کسی که قرآن کریم او را به عنوان دشمن اشکار معرفی کرده است: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ آیا پیمان نبستیم با شما ای فرزندان آدم که عبادت نکنید شیطان را، که او برای شما دشمنی آشکار است و این که مرا عبادت کنید؛ این راه مستقیم است؟» (یس، ۶۱ ـ ۶۲)
کسی که کارش وسوسه و وسوسه گری است: فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لاَّ یَبْلَی؛ پس شیطان به او وسوسه کرد، گفت: ای آدم آیا تو را هدایت کنم به درخت ابدیت و قدرتی که کهنه نشود.» (طه، ۱۲۰)
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ … مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس؛ بگو پناه می برم به پروردگار و صاحب اختیار آدمیان …. از شرِّ وسوسه شیطان که وسوسه می کند در دل انسان». (ناس)
حال در این مجال می خواهیم بدانیم خانه این شیطان، موجود وسوسه گر و متکبر کجاست؟ در روایت است که فرشتگان در جمع کسانی که خدا را یاد می کنند، حاضر می شوند؛ و ابلیس نیز یکی از یارانش را برای برهم زدن جمع آنها می فرستد. همچنین شیاطین در جمع منکران حق حاضر می شوند. چنانچه ابلیس در دار الندوه در جمع مشرکین حاضر شد و نقشه ی قتل پیامبر را کشید. (خلاصه حدیث بحار، ج۶۰، ص ۲۵۸)
طبق صریح بعضى از آیات قرآن، شیاطین منحصر به «ابلیس» و لشکر پنهانى او نیستند; بلکه گروهى از انسانها نیز شیطان نامیده شده اند. چرا که کار آنها عیناً همان کار شیاطین است: «وَ کَذلِک جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیاطینَ الاِنْس وَ الْجِنِّ یُوحى بَعضُهُمْ اِلى بَعض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً; این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم که به طور سرّى سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم ـ به یکدیگر مى گفتند». آرى باید مراقب وسوسه هاى همه آنها بود
امام علی(ع) در خطبه هفتم نهج البلاغه مى فرماید: «شیطان در درون سینه هاى پیروان خود تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود» (فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ).
در این تشبیه جالب امام(ع)، سینه هاى شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ).
این نکته نیز شایان دقّت است که «شیطان» سعى دارد در اعماق جان انسان نفوذ کرده و از آن جا تأثیر بر اعمال او بگذارد همان گونه که در خطبه بالا به آن اشاره شده بود که گویى در درون سینه ها تخمگذارى کرده و جوجه هاى خود را پرورش مى دهد; سپس آن را در دامان خود انسان بزرگتر مى کند تا آن جا که با وجود او متّحد مى شود; چشم و گوش و زبان و دست و پا، رنگ «شیطانى» به خود مى گیرد و آثار «شیطانى» از خود بروز مى دهد.
در کلمات «امیرمومنان على» (علیه السلام) در «غرر الحکم» آمده است: «اِحْذَرُوا عَدُوّاً نَفَذَ فِى الصُّدُورِ خَفیّاً وَ نَفَثَ فِى الآذانِ نَجیّاً; از آن دشمنى بپرهیزید که در سینه ها مخفیانه نفوذ مى کند و در گوشها آهسته فوت مى کند»!
در خطبه ۱۲۱ نیز مى خوانیم: «اِنَّ الشَّیْطانَ یُسَنّى لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُریدُ اَنْ یَحُلَّ لَکُمْ دینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً; شیطان راه هاى خویش را براى شما آسان جلوه مى دهد و مى خواهد پیمانهاى الهى دین شما را گره گره بگشاید».
به هر حال هدف از ایراد خطبه فوق و مانند آن هشدارى است به همه انسانها که مراقب این دشمن بزرگ که عداوت خود را از آن زمان که آدم آفریده شد با او و فرزندانش اعلام نمود، باشند; و با توکّل بر لطف بى پایان خداوند و استمداد از عقل و فطرت و وجدان و الهام گرفتن از ارشادهاى پیامبران الهى و استمداد از «فرشتگان» پروردگار، خود را از حوزه نفوذ «شیطان» دور دارند.
امام(ع)، سینه هاى شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ)
بنابراین بهترین محل زندگی برای شیطان همانا دل انسان ها باشد و تا زمانی که دل انسان محل زندگی شیطان باشد، انسان به جایی نخواهد رسید «إن ارواح الشیاطین ما عمرت فی شیء عمرت فی قلوبکم». (بیانات حجت الاسلام انصاریان)
حواسمان باشد که قلب و دل خود را با ترجیح دادن هوای نفس بر دستورات خداوند کریم، محل زندگی شیطان قرار ندهیم.
آخرین نکته طبق صریح بعضى از آیات قرآن، شیاطین منحصر به «ابلیس» و لشکر پنهانى او نیستند; بلکه گروهى از انسانها نیز شیطان نامیده شده اند. چرا که کار آنها عیناً همان کار شیاطین است: «وَ کَذلِک جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیاطینَ الاِنْس وَ الْجِنِّ یُوحى بَعضُهُمْ اِلى بَعض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً; این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم که به طور سرّى سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم ـ به یکدیگر مى گفتند».(سوره انعام، آیه ۱۱۲) آرى باید مراقب وسوسه هاى همه آنها بود.
» تسنیم
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،محل زندگی شیطان کجاست؟،محل شیطان،زندگی شیطان،محل زندگی شیطان، ,
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 18 تير 1395
|
|
معنای شیطان پرستی
شیطان پرستی، پرستش قدرت پلیدی است به عنوان قدرتی فوق العاده قوی و بسیار قوی تر از نیروهای خوب دنیوی همچون خدا .
اقسام شیطان پرستی
الف) شیطان پرستی کهن(قدیم):
پیدایش آن قرون اولیه پیدایش آدمی است.(شیطان پرستانی در آمریکای لاتین، جنوبی و آفریقای مرکزی قرون قبل از حضرت عیسی(ع) بوده است)
اعتقادات
۱- اصل شهوت رانی اصل لاینفک مراسم ها
۲- مخالفت با کلیساها و مسیحیت
۳- انجام مراسمات خود دقیقاً ضد مسیحیت
۴- کلیسا و مسیح عامل تمام بدبختی های انسانها
۵- مسیح بجای آباد کردن زمین فقط انجیل آورد
۶- قربانی کردن دختر بچه ها برای آرامش شیطان
۷- برای مبارزه با خدا و حضرت مسیح فجیع ترین شهوترانی و بدنوع ترین انجام می شود
۸- ریختن خون به عنوان نشانه تقدس
۹- عدم اعتقاد به جهنم و گفتن اینکه جهنم دنیای است که ما در آن زندگی می کنیم
۱۰- شیطان وچود خارجی دارد.
ب) شیطان پرستی مدرن (جدید):
پیدایش آن قرون ۱۴-۱۵ میلادی ابتدا در انگلیس توسط نجیب زادگان برگزار می شد.(دلیل این که چرا شیطان پرستی مدرن در انگلیس بنیان نهاده شود این است که در این قرون جادوگری در انگلیس رواج شدیدی داشت)
اعتقادات
۱- شیطان وجود خارجی ندارد
۲- وجود شیطان در طبیعت و وجود هر انسانی است
۳- مراسم ها برای دعوت شیطان و اهریمن درونی و با انجام اعمال جنسی آرام می شود
۴- هر آنچه که وجود دارد مدیون آلت تناسلی آدمیست
۵- پس از مرگ روح کسانی که دردنیا لذت جنسی لازم را نبرده اند به این دنیا بر می گردد و لذت جنسی خود را کامل می کنند
۶- در مراسمات مخلوطی از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روی حاضرین پاشیده می شود
۷- عدم اعتقاد به قربانی کردن انسانها و حتی حیوانات.
انواع شیطان پرستی از نظر ایدئولوژی(رفتار)
الف) شیطان پرستی فلسفی
منتسب به آنتوان لاوی(Anton Lavey) است.
اعتقادات
۱- هر شخصی خدای خویش است
۲- فلسفه عقلانی عبس است
۳- خدایی برای پرستش وجود ندارد
۴- عدم اعتقاد به زندگی غیر مادی بعد از مرگ
۵- بزرگترین رستگاری برتری و ترفیع نسبت به دیگران است.
ب) شیطان پرستی لاوی
این نوع شیطان پرستی بر مبنای فلسفه آنتوان لاوی در کتاب انجیل شیطانی و دیگر آثارش تشکیل شده است. (آنتوان لاوی در سال ۱۹۳۰ در آمریکا به دنیا آمد، در ۱۷ سالگی از خانه فرار کرد و به سیرک رفت. در سال ۱۹۶۶ کلیسای شیطان را تاسیس کرد پس از مرگ وی همسرش بلانش بارتون و در حال حاضر پیرگلیمور آن را اداره می کند.) شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت، طبیعت شهوانی، مرگ، بهترین نشانه قدرت و ضد مذهب بودن است. آنتوان لاوی تحت تاثیر اندیشه های چالز داروین، فردریک نیجه، ویندهام لویس، مارک دِ سید، آمبروس بیرس و… بود.
اعتقادات
۱- خود را خدا می دانند
۲- باید وفادار به یک طرز فکر خاص نبود
۳- داشتن گرایشات انفرادی
۴- تمسخر تعالیم خداجویانه کلیسا
۵- شیطان موجود مثبتی است
۶- Atheism: خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد.
۷- Not dualistic: روح و جسم غیر قابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد.
۸- Autodeists: خود پرستی، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.
۹- Materialistic: اعتقاد به اصالت ماده۱۰- وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی است.۱۱ – ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.۱۱- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن زیرا تمام خوشی دنیایی است و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است.
فلسفه شیطانی
شیطان در ۹ جمله شیطانی منتسب به لاوی خلاصه می شود:
۱- شیطان می گوید: دست و دلبازی کردن به جای خساست.
۲- شیطان می گوید: زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
۳- شیطان می گوید: دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.
۴- شیطان می گوید: محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
۵- شیطان می گوید: انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت (اشاره به آیین مسیحیت دارد که می گوید درصورتی که کسی به تو سیلی زد آن طرف روی خود را برگردان تا سیلی دیگری بزند.)
۶- شیطان می گوید: مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشام های غیر مادی بودن.
۷- شیطان می گوید: انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر و اغلب بدتر از آنها است که روی چهارپایان راه می روند بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی است و پیشرفت های روشنفکرانه او را پست تر حیوانات ساخته است.
۸- شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساست.
( اشاره به گرفتن پول کلیساها دارد ؛ در قبال بخشش گناهان افراد از آنها پول دریافت می کنند.)
۹- شیطان تمام آن چیزها که گناه شناخت می شوند را ارائه می دهد چون تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می شود.
لاوی ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرده است. و این راهنمایی کلّی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:
۱- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
۲- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
۳- وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
۴- اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
۵- هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
۶- هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
۷- اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواستههایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواستههایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
۸- هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
۹- کودکان را آزار نده.
۱۰- حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان می روی.
۱۱- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن.
ج) شیطان پرستی دینی
گرایشات شیطان پرستی دینی اغلب مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است.
اعتقادات
معمولاً پیش نیازی برای خود قائل می شوند و آن پیش نیاز این است که شیطان پرست باید یک قانون ماورالطبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است که هم شیطانی هستند یا بوسیله شیطان شناخته می شوند قبول داشته باشد.
این نوع شیطان پرستی معمولاً خدایشان را از ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهه های باستانی بین النهرینی و بعضاً از الهه های رومی و یونانی (به عنوان مثال، مارس خدای جنگ) اقتباس کرده اند. خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار قدیمی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید اولین خدایانی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
د) شیطان پرستی گوتیک
پیشینه آن به دوران تفتیش عقاید از طرف کلیسا مربوط می شود. این طرز تفکر در کتاب مالیوس مالیفیکاروم دسته بندی شده است. کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا ۱۴۹۰٫م تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، این کتاب حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالب از این قبیل است. این گرایش شیطان پرستی، خطرناکترین نوع شیطان پرستی است.
اعتقادات
خوردن نوزادان، بز کُشی، قربانی کردن دختران باکره، نفرت از مسیح و مسیحیت.
شیطان پرستی در ایران، عراق و مصر
شیطان پرستی در ایران
شیطان پرستی در ایران قبل از زرتشت وجود داشت و آن را اهریمن یا اهورا مزدا می نامیدند. امروزه قومی یا گروهی به خصوص شیطان پرست در ایران وجود ندارد ولی گاهاً شنیده می شود محافلی با اجرای مراسمات شیطان پرستی برگزار می شود. چند ماه پیش نیز در شهرمان (تبریز) افرادی در این نوع محافل دستگیر کرده بودند.
شیطان پرستی در عراق
یزیدیه (به کردی Ezidi تلفظ إزدی) یا یزدیان از ادیان باستانی رایج در کردستان است. پیشینه این فرقه پیش از ورود اسلام درمناطق یاد شده،وجود داشته است و تحت تاثیر ادیان زرتشتی و مانوی قرار گرفته است و عقاید مهر پرستانه و ثنویت زرتشتی بر آن تأثیر داشته اند.
«ابوسعید محمد بن عبدالکریم سمعانی» در کتاب «الانساب» می نویسد:«جماعت بسیاری را در عراق در کوهستان حلوان و نواحی آن دیده شد که یزیدی بودند و در دیه های آنجا به صورت مردم زاهد اقامت داشتند و گِلی به نام «حال» می خوردند. این گل را برای تبرک از مرقد شیخ عدی بر می دارند و آن را با نان خمیر می کنند و بصورت قرص درآورده و گاه گاه می خورند و آن را «برات» نامند.»
زبان اکثر یزیدیان کردی است. محل زندگی آنها موصل، حلب، وان، ارض روم، بغداد، قره داغ، سرزمینهای بین آذربایجان وارمنستان و شمار زیادی از آنها در کشورهای اروپایی به خصوص آلمان زندگی می کنند.
رهبر یزیدیان «شرف الدین ابوالفضائل عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مران بن حسن بن مروان» منتسب به مروان بن حکم بود که در بعلبک سوریه به دنیا آمد.
یزیدیها او را به عنوان مرشد خود می پذیرند و تا حد زیادی از عقاید گذشتگان خود بیگانه می شوند. او بین سال ۵۵۵ تا ۵۵۸ هـ.ق در حالی که ۹۰ سال داشت از دنیا می رود. امیر تفونی سلیمان سور رهبر کنونی آن ها است.
اعتقادات
۱- می گویند خدا نخستین موجودی را که خلق کرد ملک طاووس(شیطان) بوده است. ذات ملک طاوس با ذات خدا یکی است.
۲- خداوند بعد از ملک طاووس شش ملک دیگر آفرید ولی ملک طاووس اولن ملک محسوب می شود.
۳- شیطان(ملک طاووس) را لعن نمی کنند و معتقد هستند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت.
۴- اعتقاد به تناسخ ارواح، معتقدند انسان چنانچه در جهان نیکوکار و خیر باشد، هنگامی که می میرد روحش مجدداً به تن کودکی حلول می کند اما اگر انسان بد و شریر باشد، هنگامی که روحش آزاد شد به بدن جانوران و حشرات موذی چون کژدم و مار راه می یابد.
احکام
۱- خوردن کاهو، لوبیا و سبزیهای که توسط کود انسانی تقویت می شود حرام است
۲- گوشت خوک، ماهی و آهو حرام است
۳ – برای شیوخ آنها خوردن گوشت خروس حرام است زیرا ملک طاووس به شکل خروس است
۴– تراشیدن سبیل حرام ولی سبک کردن آن مستحب است ۵
– در ماه نیسان(دهه دوم و سوم فروردین و دهه اول اردیبهشت) ملائکه باهم اتصال می یابند، نباید ازدواج کرد و تعمیر خانه در این ماه حرام است!؟
۶- نام شیطان (ملک طاووس) را بردن جایز نیست
۷– وارد شدن به مساجد مسلمانان حرام است
۸ – یزیدیان حق ندارند آب دهانشان را به زمین بریزند چون اهانت به ملک طاووس است
۹ – بار کشی از حیوانات حرام است
۱۰– پوشیدن لباس آبی حرام است
۱۱ – خوردن آب از کوزه و ظرف دسته دار حرام است
۱۲-حق ندارند بیش از یک سال از محال زندگی خود دور شوند.
شیطان پرستی در مصر
شیطان پرستان که بر اساس آنچه تحقیقات نشان داده وابسته به طبقه ثروتمند و مرفه مصر و از آن جمله فرزندان برخی از مسئولان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران هستند، عقاید آنها بر این استوار است که خداوند به شیطان ظلم کرده و بدون اینکه اجازه دفاع از خود دهد، او را از بهشت بیرون کرده است و از این رو باید شیطان را پرستش کرد زیرا او برای پرستش شایسته تر از خداست چون با شجاعت با خدا مخالفت کرد.
رهبر این گروه جوانی به نام «عمادالدین حمدی» هست و لقب خدمتگذار شیطان را دارد. گروه شیطان پرستی مصر از سال ۱۹۹۳ میلادی به صورت پنهانی در مصر تاسیس شد و با کمال آزادی به فعالیت خود ادامه دادند تا اینکه در جشنی که سیگار «مالبورو» ترتیب داده بود، شرکت کرده و هویت و عبادات خود را اعلام کردند زیر پوشهایی پوشیدند که بر روی آنها ناسزا و اهانت به ذات مقدس خدای تبارک و تعالی و ادیان آسمانی نوشته شده بود که سبب شد موسسات اسلامی و گروه های سیاسی و نیروهای ملی این کشور، این گروه را سخت مورد انتقاد قرار دهند و ارتداد آنان را اعلام کنند.
اعتقادات و مراسمات
۱- اجتماعات و مراسم شیطان پرستان روزهای شنبه برگزار می شود
۲- دو محل را برای تجاوز به دختران مناسب می دانند، نخست گورستانها و دیگری ساحل دریا به هنگام شب، آنان اعتقاد دارند با تجاوز به دختران، تخم شیطان در رحم آنان قرار می دهند
۳- اعضای این گروه به گورستانها و مخصوصاً گورستان«کومنولث» شهر قاهره می روند و اجساد مردگان را از قبر بیرون می آورند و صلیب شکسته و ستاره شش پر داودی در جسد مرده فرو می کنند و سپس برای تقرب برای شیطان دور آن می چرخند
۴-آنها گربه ماده یا سگ را ذبح می کنند و خون آنها را بر صورت و دستان خود می مالند و در یک دایره می چرخند تا شیطان از آنها راضی شود و اگر حیوانی را نیافتند دست خود را زخمی می کنند تا خون جاری شود و سپس خون را به صورت خود می مالند سپس مصحف شریف(قرآن مجید) را پاره، پاره می کنند و بعد موسیقی «راک» نواخته می شود به استعمال مواد مخدر می پردازند.
منبع: پایگاه تخصصی عرفان های کاذب – جنبش مصاف
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،بررسی عقاید گروه های مختلف شیطان پرستی،شیطان پرستی،شیطان،عقاید شیطان پرستی،گروه های شیطان پرستی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 17 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
چکیده ما در این تحقیق برآنیم که یکی از دشمنان مهدی موعود(عج) که فساد و فتنهی او سراسر عالم را فرا میگیرد، را بشناسیم. این دشمن که همان دجّال نام دارد، در روایات شیعه از نشانههای ظهور از آن یاد شده است. در فصول ابتدایی به بررسی انواع فتنه و دیدگاهها و ویژگیها و صفات دجّال از نظر مسیحیت، یهودیت و اسلام مورد بررسی قرار میگیرد. در فصول میانی به شناسایی دجّال در زمان کنونی و نمونهها و مصادیق آن در حال حاضر میپردازیم و همچنین شیطانپرستی که یکی از حامیان سرسخت دجّال میباشد مورد بررسی قرار میگیرد. در فصل پایانی به بررسی چگونگی مبارزه با فتنه و فساد دجّال و راهکارهای عملی مبارزه با این فتنهی بزرگ مورد تحلیل قرار میگیرد. مقدمه سلام ودرود بی پایان بر آن راه خدا که تنها راه سعادت، رهپویی در راه ولایت و هدایت اوست. سلام بر آستان شهیدان و درود به محضر امام شهیدان. همان طور که می دانیم اصلی ترین دشمن مهدی موعود که گستردهترین فتنهها، و انحرافات و ریزشها را در آخر الزمان میان مردم جهان ایجاد مینماید، دجال است. از طرفی در عرصهی «مهدی شناسی» با هفت شاخه اصلی و بنیادین مواجه میشویم که به صورت خلاصه عبارتند از:
۱- چهره شناسی :
شناسایی ویژگیهای ظاهری و جسمانی مهدی موعود(روحی فداه)
۲- تبار شناسی :
شناسایی سلسلهی پدران و مادران مهدی موعود(عج) تا حضرت آدم و حوا(علیهما السلام)
۳- تاریخ شناسی :
شناسایی تاریخ ولادت، تاریخ غیبت صغری و تاریخ غیبت کبرای مهدی موعود(عج)
۴- شأن و مقام شناسی :
شناسایی شئونات و مقامات مهدی موعود (عج) و جایگاه حقیقی او در نظام هستی
۵- اخلاق شناسی :
شناسایی سیرهی اخلاقی مهدی موعود(عج) در عرصههای فردی، خانوادگی و اجتماعی
۶- حکومت شناسی :
شناسایی ارکان سیاست و حکومت در دولت کریمه مهدوی
۷- دشمن شناسی :
شناسایی دشمنان اصلی مهدی موعود (عج) و شناخت فتنهها و فساد انگیزی های ایشان. در شاخهی هفتم و در عرصهی دشمن شناسی مهدوی، با نام دو چهرهی اصلی مواجه هستیم: سفیانی و دجّال. چهرهی اول شخصیتی حقیقی و یهودی از آل ابیسفیان است که هم زمان با ظهور مهدی موعود(عج) از دو جبهه به سوی سپاهیان و هواداران آن حضرت لشگرکشی میکند امّا چهرهی دوم شخص یا جریان عجیب و پر رمز و رازی است که فتنه گری و فساد انگیزی خویش را از سالیان پیش از ظهور و با استفاده از ابزارهایی پیشرفته و کارآمد در عرصه جهانی آغاز می نماید و بیشتر مردم جهان را از فضای معنوی و آرمانهای مهدوی دور میسازد. بنابراین اصلیترین دشمن منجی موعود که فساد و فتنهی ایشان شرق و غرب عالم را فرا میگیرد دجّال و دجّالصفتان عالمند. از این رو شناسایی حقیقت دجّال و دجّالیان و آگاهی از بنیانهای فتنهگری و ابزارهای فسادانگیزی ایشان از چند جهت ضرورت دارد:
« دجّالشناسی » راهی به « مهدیشناسی » :
یکی از راههای شناخت هر چیز، شناسایی ضد آن چیز است. مثلاً برای شناخت «روز» می بایست از ویژگیهای ضد آن که «شب» باشد آگاه باشیم. در غیر اینصورت به شناختی دقیق از «روز» دست نمییابیم. از این رو، یکی از راههای شناخت هر شخصیت، شناخت دشمنان او و ویژگیهای آنان است. بدینسان، شناخت دشمنان مهدی موعود(عج) و بررسی ویژگی آنان میتواند ما را به شناختی دقیقتر از مهدی موعود(عج) و ویژگیهای اخلاقی او رهنمون کند تا معیاری باشد برای ایجاد نزدیکی و تناسب اخلاقی میان ما و آن حضرت و نیز ملاکی باشد برای ایجاد دوری و ستیز اخلاقی با دشمنان آن حضرت.
« دجّالشناسی » زنگ هشداری جدی :
با شناسایی دجّال و جلوههای رنگارنگ و فراگیر او در سطح جهان، زنگ هشداری جدی برای تمام دوستداران مهدی موعود(عج) به صدا در میآید که ای وای چه غافل نشستهایم، در حالی که فتنهی دجَال به متن جامعه، رسانه، مدرسه، خانه و خانوادههای ما نفوذ کرده و آرمانهای شیطانی خویش را در ذهن و جان جوانان ما رسوخ داده و ما را به ستیزی آشکار با آرمانهای مهدوی وادار ساخته است.
« دجّالشناسی » مانع زدایی تربیت مهدوی :
با شناسایی دجّال و بنیانهای فسادانگیزی او، باید همه دست در دست هم به فکر چاره بر آییم، کودکان و نوجوانان خود را در یابیم، خانهها و خانوادهها را از غرقاب فراگیر فساد دجّال نجات دهیم و راهکارهای عملی ستیز با فتنهها و فسادهای فراگیر او را دریابیم ودر متن جامعه، رسانه، مدرسه و خانوادهها نهادینه نماییم تا بتوانیم با مانعزدایی تربیتی، غسل پاک و عفیف را برای مجاهدت و جانفشانی در عرصهی مهدی یاوری تربیت نماییم. فصل اول : دجّال اصلی ترین دشمن منجی موعود ظهور دجّال در فرجام زمان، به عنوان اصلیترین دشمن منجی آخرالزمان، از آموزههای مشترک بین یهودیت، مسیحیت و اسلام است. ردپای دجّال را از دو قرن قبل از میلاد مسیح، در تورات و آموزههای موسوی و آنگاه در انجیل و آموزههای عیسوی و پس از آن در قرآن و روایات محمدی(صلی الله علیه و اله) میتوان یافت.
الف) دجّال از دیدگاه مسیحیت و یهودیت ( دیدگاه اول )
واژهی دجّال در زبان عِبری و درآموزههای یهودی به معنای «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژهی «دج:دشمن، ضد» و «آل: خدا»(۱) تشکیل شده است. واژهی دجّال در الهیات مسیحی، به معنای ضد مسیح«Antichrist» می باشد. از منظر الهیات مسیحی دجّال کسی است که در آخرالزمان ظهور میکند و پرچم ضدیت و دشمنی با تمام آموزههای عیسی مسیح را بر می افرازد. به علاوه عدّهای از اندیشمندان مسیحی بر این باورند که دجّال شخصی خاص و دشمن برجستهی مسیح است. برخی دیگر دجّال را مجموعهی کامل کسانی میدانند که با عیسی مسیح مخالفند.
ب) دجّال از دیدگاه اسلام ( دیدگاه دوم )
واژهی دجال در زبان عربی، صیغهی مبالغه از مادهی «دَجَلَ» به معنای «کذاب و حیلهگر و بسیار دروغگو» است.(۲) واژهی دجّال همچنین می تواند از مصدر«تدجیل» به معنای «پوشاندن با طلا» و «آب طلاکاری» باشد. از آن جا که فرآیند آب طلاکاری فلزی غیر از طلا با ظاهر طلا عرضه میشود و در آن نوعی دغل و ظاهرفریبی صورت میپذیرد، به همین دلیل افراد بسیار دروغگویی که باطل را حق جلوه می دهند و به زشتیها صورتی زیبا و فریبنده میپوشانند، دجّال نامیده میشوند. طبق آموزههای اسلامی، دجّال با استفاده از هر نوع دروغ و حیله و سحر و جادو به امور باطل لباس حق میپوشاند. او زشتی را زیبایی، بدی را خوبی و جهنم را بهشت جلوه میدهد. فساد و فتنهی او شرق و غرب عالم را فرا می گیرد و به تمام خانههای مردم جهان وارد میگردد. اساس فسادگستری و فسادانگیزیهای او بر موسیقی و استفاده از جذابیتهای زنان استوار است. در روایات نبوی از فتنهی دجّال با عنوان «أشّدُّ الْفِتَن: سختترین فتنهها»(۳) یاد شده است! پیامبراسلام از امت خویش خواسته است که دجّال و ویژگیهای او را به خوبی بشناسند، در فتنهانگیزیهای او به دقت بیندیشند و خطر خیزی آن را به یکدیگر و آیندگان خویش یادآور شوند و در همه حال بر ضد دجّال و آرمانهایش عمل نمایند: «ویژگیهای دجّال را برایتان گفتم تا در آن بیندیشید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد او عمل نمایید. آیندگان خویش را ازفتنهی دجّال با خبر سازید و یکدیگر را بدان یادآور شوید!! پس همانا فتنهی دجّال، سختترین فتنهها و شدیدترین آزمایشهاست.»
ج) دجّال از منظر روایات ( دیدگاه سوم )
به طور اساسی دربارهی دجّال و خروج وی ، دیدگاههای متفاوتی براساس روایات ارائه شده است: ۱- دیدگاه اول : برخی بر این باورند که دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکسی با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حلیهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این که در روایات از دجّالهای فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت میکند. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «قیامت برپا نمیشود تا وقتی که مهدی(عج) از فرزندانم قیام کند و مهدی قیام نمیکند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگویند: من پیامبرم»(۴). هم چنین برخی از اندیشمندان اسلامی و کارشناسان معارف مهدوی، دجّال و ویژگیهای شگفتانگیز او را که در روایات اسلامی بیان شده است، اشاراتی کنایی و استعاری می دانند که به صورت رمزگونه از جریان ضدخدایی و شیطانی در آخرالزمان خبر میدهد که بر قلب و ذهن مردم عالم، تسلط می یابد و فسادگستری و فتنهانگیزی را در سطح جهان به نهایت درجهی ممکن میرساند. این جریان فراگیر، تمام آموزههای الهی را به سُخره میگیرد، همهی ارزشهای اخلاقی را زیر پا مینهد و تمام فضیلتهای انسانی را درهم میکوبد. طبق این دیدگاه، دجّال میتواند نمادی از نظام مادیگرایی حاکم بر جهان باشد که با مظاهر فریبنده و خیرهکننده خود چشم انسانی و معنویتگرای مردم عالم را کور کرده و تنها چشم حیوانی و مادیگرای آنان را گشوده است از این منظر، دجّال یک فرد نیست بلکه عنوانی است کلی برای افراد حیلهگر و پُر تزویری که بر سر راه انقلاب جهانی منجی موعود ظاهر می شوند و مانع میتراشند و برای فریب مردم و کشاندن آنان به سوی فساد و طغیان و خداستیزی از همه وسیله و حیلهای استفاده می کنند. ۲- دیدگاه دوم : گروهی دیگر او را فردی معین می دانند که با عنوان«دجّال» خروج می کند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی به اسنتاد روایاتی او را زنده می دانند. برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهد ماند. هم چنین برخی از دانشمندان اسلامی دجّال را شخص معینی دانستهاند که هرچند یهودی الاصل است اما هویت اصلی او تا زمان ظهور منجی موعود ناشناخته باقی میماند. طبق این دیدگاه، دجّال مردی یک چشمی با توانمندی فوقالعاده است که در آخر الزمان ظهور میکند. او با ابزارها و مرکبهای شگفتانگیزی که در اختیار دارد، فوج فوج مردم عالم را از گرایش به آرمانهای منجی موعود باز میدارد و با حیله و تزویر مردم را به سوی شقاوت و جهنم ابدی سوق میدهد. ۳- دیدگاه سوم : این دیدگاه که در واقع دیدگاه برگزیدهی ماست، در حقیقت جمع میان دو دیدگاه قبلی است: یعنی همانگونه که از ریشهی لغوی دجّال و از منابع حدیثی معتبر استفاده می شود، دجّال منحصر به یک شخص آن هم با یک چشم در میان پیشانی و با جثهای افسانهای و مرکبی رویایی نیست بلکه عنوانی کلی است برای تمام سردمداران دروغگو و فریبکار از رهبران مادی دنیا در آخرالزمان و نیز نمادی سمبلیک است برای تمام افراد پر ترویز و حیلهگر که برای کشاندن تودههای مردم جهان به دنبال ایدههای شیطانی و هواهای نفسانی خود از هر مکر و دروغ و فریبی استفاده میکند(دیدگاه اول) اما در واقع دجّال یک مفهوم کلی است که میتواند بر مصادیق بیشمار منطبق گردد. از میان این مصادیق بیشمار، دجّال دارای یک مصداق اصلی با توانمندیهای شگفتانگیز شیطانی است که چهره و هویت اصلیاش در زمان ظهور آشکار می گردد و نیز دارای مصادیق فراوان فرعی از پیروان و هم قطاران اوست(دیدگاه دوم) پس دجّال براساس دیدگاه سوم، در واقع یک مفهوم کلی و یک جریان عظیم است که سرپرستی این جریان را یک فرد پر ترویز و حیلهگر بر عهده دارد. که هویت او تا زمان ظهور ناشناخته باقی میماند. از این نظر، واژهی دجّال، همانند واژهی «شیطان» خواهد بود. (۵) چنانچه شیطان نیز یک مفهوم کلی است که دارای یک مصداق اصلی و مصادیق بیشمار فرعی میباشد. مصداق اصلی مفهوم «شیطان»، همان «ابلیس اعظم» است و مصادیق فرعی آن، تمام پیروان و فرمانبران ابلیس از جنیان و انسیان در طول تاریخ می باشد. فصل دوم : جلوه های آخرالزمانی دجّال طبق دیدگاه سوم که در فصل قبل گذشت، معرفت و شناخت دجّال مستلزم سه مولفه است : ۱- دجّال دارای مصادیق فراوان فرعی است که تمام پیروان دجّال و دجّالصفتان عالم را در بر می گیرد. ۲- دجّال دارای یک مصداق اصلی و ناشناس است که هویت حقیقیاش تا زمان ظهور ناشناخته باقی میماند و پس از ظهور برای همگان آشکار میگردد. ۳- دجّال دارای جلوههای گوناگون و رنگارنگی است که با آن بیشتر مردم جهان را میفریبد و آنان را از گرایش به آرمان های الهی منجی دور و گریزان میسازد. براساس این دیدگاه جلوههای آخرالزمانی دجال را می توان این گونه برشمرد: الف) تسلط نظام مادیگرایی که خود شامل تمام مظاهر فریبندهی دنیوی « از ثروت جویی و زن پرستی و جاه طلبی تا شراب خواری و استفاده مواد مخدر » می گردد. نظامی که چشم خدابین و معنویتگرای آن از اصل و اساس از بین رفته و چشم ظاهربین و دنیاگرای آن به صورت افراطی گشوده شده است. ب) تسلط نظام رسانهای که ابزار آن ماهوارهها، اینترنت، سینما، تلویزیون، موبایل و… است و بنیان کار آن بر فیلمها و موسیقیهای حرام با تکیه بر سکس و خشونت و لااُبالیگری استوار است. نظامی که از طریق امواج، ذهن و اندیشهی مردم جهان را در چنبرهی خویش گرفته و آنان را با تک چشم جادویی خویش سحر کرده و به هر سویی که میخواهد، میکشاند. ج) فراگیری طاغوتهای سیاسی، ناتوهای فرهنگی و عرفانهای دروغین نوظهور که خود شامل ابرقدرتهای شیطانی، لابی های صهیونستی، تیمهای فراماسونری، کابالا، شیطانپرستی و… میگردد. فرقه و گروهای اهریمنی که بر ارکان قدرت و ثروت جهان چنگ انداخته و بیشتر مردم جهان را در جولانگاه فتنه و فساد خویش تار و مار ساختهاند.
۱- دجّال ، از نشانه های ظهور
همانطور که می دانیم، یکی از نشانههای ظهور که فراوان از آن سخن به میان آمده، «خروج دجّال» است. اگرچه این رخداد در شمار نشانههای حتمی ظهور ذکر نشده است، اما تعداد روایات آن در منابع روایی، به ویژه در منابع اهل سنت، به مراتب از تعداد روایات دربارهی نشانههای حتمی ظهور بیشتر است. از روایات اسلامی استفاده میشود که دجّال فردی ستمکار، دروغگو، حیلهگر و پر تزویر است که در آخرالزمان مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزههای سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از دجّال سخن به میان آمده است. در روایاتی، از خروج دجّال به عنوان نشانههای ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از «أشْراطْ الساعَة: نشانههای قیامت»(۶) یاد شده است. در کتابهای اهلسنت بیشتر با عنوان یکی از نشانههای برپایی قیامت معرفی شده است اما منابع روایی شیعه، اغلب از آن به عنوان حادثهای مهم و فراگیر که هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) رخ خواهد داد، در شمار نشانههای ظهور یاد کردهاند.
۲- ویژگی و نشانههای دجّال
أصبغ بن نباته از حضرت علی(علیه السلام) پرسید: یا امیرالمومنین! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمودند:«— بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت کسی است که اور را تکذیب کند. بدان که نشانههای او این است که : ۱- چشم راستش کور شده [ از اصل خلقت، چشم راست ندارد. به گونهای که گودی حدقهاش نیست] و چشم دیگرش در وسط پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد و در آن گوشت بسته شدهای است که با خون درآمیخته است. ۲- میان دو چشمش نوشته است:«کافر» که هر با سواد و بیسوادی آن را می خواند. ۳- در دریاها فرو میرود. ۴- مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می کنند طعام است. ۵- در زمان قحطی سختی خروج میکند در حالی که بر مرکبی خاکستری سوار است. ۶- هر قدم از مرکب او یک میل است و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده میشود و بر آبی نگذرد جزء آن که فرو رود و جای آن تا روز قیامت خشک بماند. ۷- به آوازی که تمام جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را میشنوند، فریاد کند: «ای دوستان من، نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما!». ۸- دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمیای است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. براستی که پروردگار شما نه یک چشمی است ونه غذا می خورد نه راه میررود و نه زوال دارد و برتر است خداوند از این اوصاف، برتری بزرگی! ۹- آگاه باشید بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند. ۱۰- خداوند او را در شام بر سر گردنهای که آن را «افیق» نامند، به دست کسی که عیسی(علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشیدکه پس از آن، حادثهای بزرگ واقع خواهد شد و آن خروج دابّه (۷) از زمین است. (۸) ۱- از نکات شگفتآور و تأملبرانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط بسیار شدیدی است که بین دجّال و یهود مطرح شده است. چنانچه در روایات آمده است که: « بیشتر پیروان دجّال یهودیها هستند». ۲- نکتهی مهمتر این که فضای بیشتر روایات در برشماری ویژگیهای دجّال، فضایی کنایی و استعاری است که سمبلها و کدهایی رمزگونه را برای شناسایی دجّال فرا روی مخاطبان خویش قرار می دهد. چنین فضایی بیشتر از هر چیز نیازمند دقت و تأملی فراوان و تحلیلهای عمیق و دقیق براساس کیاست و زیرکیهای مومنانه است چنانچه پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) بر این امر مهم تأکید ورزیده و نسبت به آن متذکّر شدهاند.(۹) فصل سوم : بنیانهای فتنهی دجّال فتنهی دجّال، بزرگترین و خطرناکترین فتنهای خواهد بود که جهان آفرینش و نسل آدمی به خود دیده است. به عبارتی بهتر، فتنهی دجّال، تکامل یافتهی تمام فتنهها در طول تاریخ بشر و پیشرفتهترین و گمراه کندهترین فتنههاست. تا جایی که میتوان گفت: تمام فتنههای پیشین در طول تاریخ بشری، هرکدام قطعهای برای ساختن و تکمیل «پازل فتنهی دجّال» بوده است. از طرفی پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: « هیچ فتنهی کوچک و بزرگی در دنیا به وجود نیامده است مگر آن که برای شکلگیری فتنهی دجّال آمده است».(۱۰). قتل عام ملت ها ، چپاول ثروت ها ، لجام گسیختگی شهوت ها بنیانهای فتنهی دجّال بر قتل عام و خونریزی، چپاول وغارت اموال، شهوتپرستی و فساد جنسی استوار گشته است. بنابراین می توان گفت که چهار فتنه در پیش روی ماست: در فتنهی نخست خونریزی حلال شمرده میشود. در فتنهی دوم علاوه بر خونریزی، چپاول اموال حلال شمرده میشود. در فتنهی سوم علاوه بر خونریزی و چپاول اموال، تجاوز به عنف و ناموس حلال شمرده میشود. آنگاه فتنه چهارم، فتنهی دجّال خواهد بود. در حقیقت، قتل عام ملتها، چپاول ثروتها و لجام گسیختگی شهوتها، قطعههای اصلی در شکلگیری «پازل دجّال» همان عظیمترین فتنهها خواهند بود.
زن پرستی ، عقل ستیزی ، ثروت طلبی
امام علی(علیه السلام) در حدیثی هشدار بخش، بنیان فتنههایی را که عظیمترین آنها دجّال است، در سه امر معرفی فرمودهاند: «بنیان فتنهها سه چیز است: زندوستی که شمشیر شیطان است. شراب خواری که دام شیطان است. ثروتدوستی که نیزهی شیطان است»(۱۱) «حُبُّ النِّساء» به معنای محبت و گرایش افراطی نسبت به زنان و جذابیتهای زنانگی است که در دوران معاصر با گرایش (فیمینیسم: زنگرایی و زنسالاری» در نظام مادیگری و با گرایش افراطی «زنپرستی و لذتجویی» در آیین شیطانپرستی مطابقت دارد. «شُربُ الخمر» به معنای گرایش به سوی «عقلستیزی» با استفاده از مست کنندهها میباشد که میتواند تمام مشروبات الکلی مست کننده و تمام گونههای مواد مخدر و روانگردان را در بربگیرد. «حُبُّ الدرهم و الدینار» به معنای محبت افراطی به ثروتطلبی است که مهمترین مصداق آن را میتوان نظام مادیگرایی محض که بر مردم جهان سیطره یافته است برشمرد. بنابراین بنیانهای اصلی فتنهی دجّال را تا بدین جا میتوان چنین برشمرد: ۱- خونریزی عمومی و قتل عام ملتها. ۲- ثروتطلبی و چپاول اموال و ثروتها. ۳- لذتجویی و لجام گسیختگی شهوتها. ۴- عقلستیزی با استفاده از مشروبات مست کننده، مواد تخدیر کننده و روانگردانها. فتنهی عظیم دجّال دارای بنیانها و محورهای مهم دیگری است که در ادامهی نوشتار به تفصیل بدانها خواهیم پرداخت. بنیانهای شگفت که خلاصهوار عبارتند از: ۵- ادعای خدایی و ربوبیت. ۶- استخدام جنیان وشیاطین. ۷- استفادهی گسترده از سحر و شعبده و جادو. ۸- ترویج شکمپرستی و سوء استفاده از عنصر غذا. ۹- بهرهگیری از تصویرسازیهای دروغ دجّال که با آنها زشت را زیبا و زیبا را زشت، بهشت را جهنم و جهنم را بهشت و در یک کلام حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهد.
دجّال و ادعای ربوبیت
داعیهی خدایی و پندار ربوبیت، از اصلیترین ویژگیهای دجّال است. دجّال در ابتدا داعیهدار نبوت و پیامبری میگردد و آنگاه به تدریج ادعای خدایی می نماید. تا جایی که با بالاترین اوج صدایش در میان تمام مردم جهان ندای«أنا ربُّکُمُ الأعلی» را سر میدهد. دجّال با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، این ندای فراگیر را به گوش تمام جنیان و انسیان و تمام شیاطین در شرق و غرب عالم میرساند تا هریک از آنان به زبان خویش این پیام و ندا را دریابد. دجّال با استفاده از سحر و شعبده و جادو و با تصرف در چشم مردمان کارهای شگفتانگیزی به انجام میرساند و با تکیه و استناد بدان کارها، خود را پروردگار جهان برمیشمارد. او به ظاهر در حرکت خورشید تصرف می نماید و به ظاهر آن را به حرکت یا سکون وا میدارد و ندا میدهد: « من پروردگار جهانیانم. این خورشید به اجازه و رخصت من حرکت می کند. آیا مایلید آن را از حرکت باز دارم؟» آن گاه خورشید را به ظاهر آن چنان از حرکت باز میدارد که یک روز مانند یک ماه جلوه میکند. سپس میگوید: «آیا مایلید که اینک آن را به حرکت وادار نماییم؟» پس خورشید را چنان به حرکت در میآورد که یک روز همچون یک ساعت جلوه مینماید.(۱۲). در مقامی دیگر، دجّال بر شخصی تسلط مییابد، به ظاهر او را می کشد و زنده مینماید. آن گاه می گوید: «آیا من پروردگارتان نیستم که زنده مینمایم و میمیرانم؟» در این میان آنان که داعیهی ربوبیت و خدایی دجّال را میپذیرند، در دریای فساد و تباهی و فتنه غرق میگردند و آنان که از وی روی برمیتابند، از فتنه و فساد دجّال محفوظ نگه داشته میشوند.(۱۳) زنی پس از باور به خدایی دجّال نزد او میآید و از او میخواهد همسرش را زنده گرداند. دجّال شیطانی را فرا می خواند تا به چهرهی همسر آن زن پیش روی او ظاهر شود. آن زن، شیطان ممثّل شده را به جای همسر زنده شدهی خویش باور میکند… تا جایی که با آن شیطان ادامهی زندگی میدهد و با او هم بستر میشود، غافل از اینکه با شیطان هم آغوش و همبستر گشته است… و بدین سان پیروان دجّال و اقرار کنندگان به خدایی او، با شیطان قرین و همنشین میگردند و خانههایشان از حضور شیاطین پر و لبریز میگردد: [و هرآن که از یاد خدای رحمان دوری گزیند، شیطانی را برای او برمیگماریم تا همواره قرین و همنشین او باشد.](۱۴) مردان عرب پس از اقرار به ربوبیت دجّال از او تمنا می کنند شتران و گوسفندانشان را که در طول دوران قحطی و خشکسالی تلف شدهاند را زنده کند و به آنها بازگرداند. دجّال گروهی از شیاطین را که به چهره شتران و گوسفندانشان در آمدهاند، به آنها میبخشد و آنان با سرور و شادمانی میگویند: «اگر او خدای ما نبود، شتران و گوسفندان مردهی ما را زنده نمی ساخت!!»(۱۵) فصل چهارم : دجّال و استخدام جنیّان و شیاطین
جنیّان و شیاطین و بیعت با دجّال
از جمله نعمتهایی که پروردگار هستی در اختیار حضرت سلیمان(علیه السلام) نهاد، قدرت تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن ایشان در راستای اهداف و رسالتهای الهیاش بود: « و مِنَ الشّیاطینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ و یَعملُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ: وبرخی از جنیان را مسخر سلیمان کردیم تا برای او به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگری در دستگاه او بپردازند».(۱۶) در فرهنگ قرآنی و روایی از جنیان با عنوان شیاطین یاد میشود. پس از خروج دجّال، انبوهی از جنیان و شیاطین جهان با او بیعت میکنند و در خدمت او قرار میگیرند و با تمام وجود وی را در تحقق اهداف شیطانیاش یاری میرسانند. آنان با تمثّل به صورتهای انسانهایی که دجّال اراده میکند، او را در اثبات خداییاش یاری و کمک میکنند. دجّال خطاب به مرد اعرابی میگوید: «اگر اینک با چشمان خود ببینی که پدر و مادرت را زنده میکنم، آیا شهادت میدهی که من پروردگار توام؟» او قبول میکند و آنگاه دو شیطان به دستور دجّال، در چهرهی پدر و مادر وی تمثّل مییابند و در مقابلش ظاهر میشوند و خطاب به او میگویند: « ای فرزند از او پیروی کن که همانا او پرودگار توست!» آنگاه به مردی دیگر که پدر و برادرش مردهاند، میگوید: «اگر بنگری که پدر و برادرت را برایت زنده میگردانم، آیا یقین خواهی یافت که من پروردگار توام؟» میگوید: «بله» پس شیطانی هم چهرهی پدرش و شیطانی همانند برادرش در مقابل او تمثّل مییابند تا او به ربوبیت دجّال اقرار نماید. شیاطین، به دستور دجّال، حتی به صورت حیوانات نیز تمثّل مییابند. دجّال از مردی بادیهنشین برای اقرار به ربوبیت خویش در مقابل زندهسازی شترش اقرار میگیرد و آنگاه از شیطانی می خواهد تا به صورت شتر اعرابی ظاهر گردد. آن شیطان همانند شتر بادیهنشین، بلکه چاقتر و شیردهتر تمثّل مییابد و همین باعث گمراهی او و اقرارش به خدایی دجّال می گردد. جنیانی که با دجّال بیعت کرده و در خدمت او قرار گرفتهاند، گنجهای زمین را برای او استخراج میکنند و حتی در قتل عام مردم به دستور او شرکت میکنند.
تصویرسازی با حیله و دروغ
از دیگر فتنههای دجّال که در روایات فراوان به آن تاکید شده است، « تصویرسازیهای دروغین» و بهرهگیریهای شیطانی و ضد الهی از این تصاویر است: « … وهمراه دجّال تصاویری از بهشتهای سرسبز است که در آن نهرها جاری است و تصاویری از آتش سیاه که لهیب و دودش شلعه میکشد.»(۱۷) اساس تصویر سازیهای دجّال، براساس حیله و نیرنگ و فریب استوار است. در واقع دجّال با تصویر پردازیهای دروغین خویش، جهنم را بهشت و بهشت را جهنم جلوه میدهد. باطل را لباس حق و حق را لباس باطل میپوشاند. او زشتیهای آتشین را زیباییهای بهشتی و زیباییهای بهشتی را زشتیهای آتشین مینمایاند. فلذا پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «همانا دجّال به همراه تصویری به مثال بهشت و آتش میآید اما حقیقت آن چه را که بهشت میخواند آتش است».۲ بدین سان آن چه را که دجّال بهشت و آسایش و خرمی جلوه میدهد، دارای چنان هویت حرام و گناهآلودی است که فرجامش جزء آتش جهنم و عذاب دردناک الهی نیست. از سوی دیگر، آن چه را که دجّال به عنوان جهنم و عذاب و ناراحتی نمایش میدهد، دار ای هویتی الهی و ضدشیطانی است که حقیقتش جزء بهشت و آسایش و خرمی نیست. شاید به توان «تصویرسازیهای دروغین دجّال» را بر «فیلمسازیهای غیرالهی و شیطانی» در جهان معاصر تطبیق داد.
حجت های الهی بر ضد دجّال
پروردگار هستی، برای اتمام حجت بر مردم جهان رسولانی را برمیانگیزاند تا در هر زمان و مکان، کذب و دروغگویی دجّال را در ادعای خداییاش بر ملا سازند و مردم را از فساد و فتنهانگیزی او انذار دهند. رسولان برانگیخته شده برای تکذیب دجّال عبارتند از: ۱- حضرت یَسَع، پیامبرالهی که همه جا به دنبال دجّال میرود و مردم را از او برحذر میدارد و میگوید: « این فرد، مسیح دروغگوست از او دوری کنید لعنت خدا بر او باد» ۲- رسول ویژه الهی برای رسوا سازی دجّال که نذیر نامیده میشود، با سفر به تمام نقاط جهان همگان را به ظهور دجّال و فتنهگری و فسادانگیزی او خبر میدهد. همانا اوست که خبر خروج دجّال و لشگریان او را به سپاه مهدی(عج) در بیتالمقدس میرساند. آنان به نذیرالهی اعلام میدارند که به طور کامل برای جهاد و قتال با لشگریان دجّال آمادهاند و از او میخواهند که نزد آنان بماند. او رسالت خویش را آگاهسازی مردم جهان از فتنهی دجّال معرفی مینماید و از نزد ایشان باز میگردد. به هنگام بازگشت از بیتالمقدس، نیروهای دجّال نذیر را شناسایی و دستگیر میکنند و به نزد دجّال میبرند. دجّال میگوید: «این مرد میپندارد که من از غلبهی بر او ناتوانم. اینک او را با بدترین و دردناکترین نوع مرگ به قتل برسانید!» پس از صدور این فرمان، جلادان دجّال نذیر را با ارّه قطعه قطعه می کنند. آنگاه دجّال رو به لشگریان و پیروان خود میکند و میگوید: « اینک اگر او را زنده سازم آیا یقین مییابید که من پروردگار شمایم؟» آنان میگویند: «ما باور داریم که تو پروردگار مایی و دوست میداریم بر یقین ما افزوده گردد». نذیر با اشارهی دجّال، اما به اذن و رخصت الهی از جا بر میخیزد در حالی که خداوند چنین رخصتی را به دجّال برای زنده ساختن احدی دیگر نمیدهد. در آن هنگام دجّال خطاب به نذیر میگوید: «آیا من نبودم که تو را میراندم و زنده ساختم؟ نیک دریافتی که من پروردگار توام!» او میگوید: « اینک یقینم به پروردگار یکتای خویش افزون گشت. من همانم که رسولخدا مرا بشارت داد که به دست تو به قتل میرسم و آنگاه به اذن و رخصت خداوند زنده میشوم. خداوند احدی دیگر را به جزء من برای تو زنده نخواهد کرد». پس از آن خداوند پوششی کامل و نامرئی از سُرب برای نذیر قرار میدهد. به گونهای که شمشیر و خنجر و سنگ و هیچ سلاحی از لشگریان دجّال بر او اثر نمیکند و هیچ آسیبی به او نمیرساند. دجّال دستور میدهد که او را در آتش بیفکنید. او را به دستور وی در کوهی از آتش گداخته میافکنند اما خداوند کوه آتش را برای او به بهشتی خرم و سرسبز تبدیل میگرداند. واین جاست که مردم در صداقت و حقانیت دجّال تردید پیدا می کنند. فصل پنجم : تک چشم جادویی دجّال دجّال آخرالزمان و ساحرهی قرن بیست و یک، با تک چشم جادوییاش، همه را سحر میکند. جام جهاننمایی که هرثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم میکند. بچهها، با صدای او از خواب بیدار میشوند و پای حرفهایش میخوابند. مادرها، موقع دیدن فیلم محبوبشان، دیگر حوصلهی بچه و سرو صدایش را ندارند. مردها با فوتبالهایش، قرار از کف میدهند و هیچ کسی را نمی شناسند. تلویزیون تیشهای شده بر درخت رابطهی آنها. تیشهای نامرئی که ریشههای درخت رابطه و عاطفه را یکییکی قطع میکند. شاید آن دجّال وعده داده شدهی آخرالزمان را که یک چشم دارد و موهای بسیار و از هر مو آهنگهایی تولید میکند، بتوان از باب «کلّم الناس علی قدر عقولهم» بر همین رسانههای کنونی تطبیق داد که ابزار گسترش بندگان شیطان شدهاند و مردمان را از آسمان دور میسازند و به انواع لذایذ دنیوی جذب میکنند.
نسل رسانه
نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی را با رسانههای جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، رایانه، سیدی و دیویدیها، فیلمها، گیمنت، بازیهای رایانهای، موبایل وحتی ماهوارهها دلیلی براین مدعاست تا جایی که امروز معضلی به نام تلفن همراه در بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی نیز به چشم میخورد. رسانههای جدید از آن جا که عامل غفلتزایی و سرگرمیاند، به گونهای شگفتانگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سوالات اساسی و روحیهی تلاش و جستجو، در ذهن نوجوانان و جوانانی که در این سن دچار تغییرات طبیعی روحی و روانی وشکلگیری شخصیتی هستند، جلوگیری میکنند و فضایی سرشار از آلودگی و تنهایی و احساسات درونی و تحریکات جنسی را جایگزین آنها میکنند و این چنین است که نسل رسانهها را پر آسیب و بحرانزا می بینیم. در عصر پرترافیک تکنولوژی و موجهای الکترونیکی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده با مهرههای بیجان و رنگارنگ در چشم جادویی دجّال؟! ورود به چشم جادویی، کارت ورود نمیخواهد، هرچند نفر که باشید، آمادهی پذیرایی از شماست. فرقی هم نمیکند، کجایی باشید، شهری یا روستایی، شمالی یا جنوبی، ایرانی یا… چه بپوشید! بهایی که از شما می خواهد این است: « توجه و تمرکز به تشعشات و امواج چشم پرفروغ جادویی» فقط ببین و بشنو! هویت خود را فراموش کن و پیروی نما.
داعیهی خدایی دجّال
اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکههای اطلاعاتی و همگرایی ماهوارهای و فیبر نوری محقق شد و در این میان، فناوری با نفی اختیار و ارادهی بشر بر او لگام میزند وبا فریب و نیرنگ، وی را خدا مینامد! فیلمها از طریق بازیابی ستاره (ظهور ستارههای سینمایی و ورزشی) رگ خواب تودهها را به دست گرفتند. حباب سرگردان فناوری، زمانی کرهی خاکی را در برگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی ـ فنی در زمینهی فناوری اطلاعات و ارتباطات را «میکروچیپها»(۱۸) به وجود آورند. به کارگیری میکروچیپها در ساختمان موبایل، انعطافپذیری چشمگیری را به دنبال داشت. تولید موبایلهایی که میتوانند به اینترنت و ماهواره وصل شوند، فاصلهها را بی معنی کرد. چرا که تمام دنیا را میشد در یک صفحهی کوچک مانیتوری جای داد. غافل از این که فناوری برتر به بهانهی کارآیی و اثربخشی بیشتر با راهاندازی سامانهای، کارمندانش را از طریق تلفنهای همراهشان ردیابی میکند. خدایان فناوری و سرمایه با استفاده از فناوری سنجش از راه دور و ماهوارهای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند و با استفاده از این اطلاعات گران قیمت، روابط اقتصادی و نظامی خود را با سایر کشورها تنظیم میکنند. احاطه بر فضا و راهپیمایی بر سطح کرهی ماه، ادعای مالکیت و ربوبیت را بار دیگر در او زنده کرد و فناوریای که حیات انتزاعیاش را مرهون انسان لجام گسیخته بود، به خدمتی بزرگ در خدمت بشر نائل آمد: «کهکشانها نیز خدایی به شایستگی انسان نخواهند داشت». امروزه ماهوارهها نیز به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین(۱۹) ، سرویسهای مخابراتی و تلویزیونی بین قارهای را در تمام ساعتهای شبانه روز تأمین میکند. اکنون سرعت بی سابقهی اطلاعات، انسان را در خود غرق کرده است.
سجده بر پای محراب شیشه ای
عصری را که ما درآن قرار داریم، میتوان عصر هویت رسانهای نام نهاد. انسان عصر ما مانند یک قایق کوچک و شکست خوردهای که در اقیانوس بزرگ رسانه گرفتار شده و امواج سهمگین آن این قایق را به این طرف و آن طرف میکشاند. هرآن موجی میآید و ضربهای شکننده به آن وارد میسازد و این روال ادامه دارد تا او را از صحنهی وجود محو کند و چیزی از آن باقی نماند. حال در چنین شرایطی که تمامی عوامل دست به دست هم دادهاند تا قایق هویت ما را نابود سازند، برما لازم است تا با بازگشت به«خود» دست به دامان خداوند متعال و جانشین او در روی زمین شویم و انسانیت خود را از هلاکت و غرق شدن در دریای پرتلاطم رسانه نجات دهیم.
رسانه ، ابزار تهاجم فرهنگی
رسانه، جاده صاف کن فرهنگها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شببازی آن به شمار می آید. نظام سلطه، بیشترین مدد را از رسانه میگیرد. دیگر پیامها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمیگردند که تصاویر، نمادها، علامتها و نشانههایند و مخاطب را به قول «پاولف» به پیامی شرطی میسازد یا به تعبیر ما پیامی را برای ما تداعی میکند. «زیگفرید کراکور» نویسنده آلمانی، واژهی بمباران تصاویر را برای سیاستهای نظام غرب و آمریکا به کار میبرد که آنان قبل از هرگونه احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی، عالم را با تصاویر بمباران میکنند. نگاهی به فیلمها، بازیها و آثار دیگر، گسترهای از تخریبها و تحریفهای آخرالزمان، خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت میکند.
بندگان رسانه
امروزه کمتر انسانی را میتوان یافت که در روز چندین ساعت وقت خود صرف مطالعهی کتابها، مجلات، روزنامه ها و یا مشاهدهی تلویزیون، ماهواره و… نکند و دیده و شنیدهها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تاثیر قول رسانه قرار نگیرد. اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانهها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سر و کار دارد که آنها تحت سلطهی مستقیم رسانه هستند. پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقریباً تمامی ما تحت تاثیر رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت میدهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوهی نگرش به خدا و قیامت که همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما میسازد.
رسانه و بحران هویت
انسانی که مخاطب فیلمها، رُمانها، مجلات و شبکههایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، سکس و لاابالیگری، شیطانپرستی، انسانپرستی، زنپرستی و… هستند، به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا میکند. امروزه به دنبال شهوتپرستی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز به دنبال خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مصرف مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر….چنین انسانی توازن شخصیتی ندارد و هنر پیشهای است که در سکانسهای مختلف زندگی نقشهای متعدد ایفا میکند. در خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقش دیگری را اجرا میکند. اصول حاکم بر رسانه اصول حاکم بر رسانههای غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از: ۱- لذتپرستی و لذتجویی (آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته، لذتگرایی و تمتع است). ۲- دنیاپرستی. ۳- اُمانیسم و خودپرستی. ۴- فیمینیسم و زنپرستی. ۵- سودپرستی اقتصادی یا ثروتپرستی. ۶- ترویج بیبند و باری، اباحهگری یا شهوتپرستی. فصل ششم : نیروهای دجّال مستقر بر بام دنیا دجّالصفتان جهان در جنگ رسانهای و ناتوی فرهنگی، میکوشند تا با سیطرهی فرهنگی، اهداف و مقاصد شیطانی خویش را بر مردم جهان تحمیل کنند. ابزارهای مورد استفادهی دجّالیان در آخرالزمان عبارتند از:
۱- شبکه های ماهواره ای :
در کل جهان دویست و سه ماهوارهی تلویزیونی فعال در یکصدو پنجاه و نه مدار قرار گرفتهاند که تنها در ایران امکان دیدن هشت هزار و ششصد شبکه تلویزیونی و یکهزار و سیصد و نه شبکه رادیویی را فراهم میآورند. این حجم جدای از سی و پنج میلیون سایت فعال اینترنتی ، بروزترین بازیهای کامپیوتری، رشد میلیونی استفاده از تلفن همراه، اساماس و بلوتوث، انتشار هزاران عنوان رمان، مجله و ژورنال در گرایشها و غالبهای متنوع و جذاب و صدها فعالیت تأثیرگذار رسانهای دنیا در داخل کشورمان بشمار میرود که شبانه روز سرزمین بکر حاصلخیز، فکر و ذهن جوانان را آماج بمباران نرم خود قرار میدهد. بمبارانی از فرکانسها و امواجی که همه روزه عوارض و تبعات آن را در گوشه و کنار شهرها با دو چشم میتوان به نظاره نشست. بمبارانی با نشانهگیری هویت و اصالت جوانان و گرفتن تلفات از موثرترین نیروهای پرتحرک، فعال و پویای انقلاب. شنیدن این نکته تأسفانگیز است ولی شنیدنی، اینکه رژیم اسرائیل تنها با داشتن بیست و دو صدم درصد جمعیت دنیا دارندهی دویست و چهارده شبکهی ماهوارهای بصورت شبانهروزی است. آمار ذیل فعالیت فراوان شبکههای ماهوارهای در کشورمان را نشان میدهد: *تعداد کل ماهوارههای مستقر در فضای ایران : شصت و هفت ماهوراه *تعداد کل شبکههای ماهوارهای (اعم از تلویزیونی، رادیویی و دیتا) قابل دریافت در ایران: بیش از سیزده هزار و دویست و یازده شبکه *تعداد کل شبکههای تلویزیونی ماهوارهای قابل دریافت در ایران : بیش از هشت هزار و پانصد و نود ویک شبکه *تعداد کل شبکههای فعال اسرائیل قابل دریافت در ایران : بیش از هفتاد و هفت شبکه *تعداد شبکههای تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان قابل دریافت در ایران : بیش از سی و دو شبکه. (۲۰) از این سی و دو شبکه، چهار شبکه به عنوان تجزیه طلب و بیست شبکه به عنوان ضد فرهنگی و هشت شبکه فعالیتهای سیاسی برانداز دارند. از جمله آسیبهای فرهنگی ماهواره را میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: الف) هویت شکنی : آنچه تا کنون ما را در برابر تهدیدات و توطئهها مقاوم نگه داشته «هویت دینی» ماست و اکنون ماهوارهها این سرمایه بزرگ را هدف قرار دادهاند. ب) تغییر اخلاق : نمایش و ترویج وقاحت، بیعفتی، بهرهوری بیش از حد از تن، برهنگی مفرط، شهوتپرستی و زنپرستی از جمله سوغاتهای ماهواره محسوب میشوند. مبارزه با نمادهای مذهبی و دینی، بی اهمیت نشان دادن ارزشهای خانواده و روابط خانوادگی، ترویج مادیگرایی، غفلت زدایی و بی توجهی به عواطف و معنویات و بی ثباتی سیاسی از دیگر آسیبهای فرهنگی ماهواره به شمار میآید.
۲- اینترنت
اینترنت، واقعیتی انکار ناپذیر است که مطالب مفید و ارزشمندی را در خود جای داده و در عین حال بسیاری از آنها با محتوای آلوده همراه است. امروزه وجود بیش از دویست و هشتاد میلیون صفحه حاوی میلیاردها عکس و تصویر مستهجن در کنار آغاز به کار روزانهی پانصد سایت پورنوگرافی (سکس)، اینترنت را به منبع فساد جهانی تبدیل کرده است. طبق بررسیها، افراد متصل به اینترنت دچار نوعی وابستگی روحی به این شبکهی جادویی میشوند. به همین سبب، اینترنت به یکی از وسایل مورد استفاده طراحان ناتوی فرهنگی برای تهاجم فرهنگی مبدّل شده است. به جرات میتوان گفت که در کشورمان اینترنت بعد از رسانه ملی، دومین رسانه مورد توجه جوانان بشمار میآید. در کشورمان بیش از پانزده میلیون صفحه به دنیای اینترنت گشوده شده است و اگر این رسانه کنترل نشود، راهی خطرناک به سوی ابتذال و گسترش فرهنگ غرب و ناتوی فرهنگی خواهد بود. ورای اینترنت پژوهشگران از کشف این نکته تعجب کردهاند که با مردم با دسترسی به «www»، احساس نا امیدی و انزوا میکنند و استفاده بیش از حد از اینترنت، کاهش ارتباط با اعضای خانواده و کم شدن گسترهی حضور اجتماعی آنها را در پی داشته است. آنها نتیجه میگیرند که حضور واقعی انسان برای دیگران از بین رفته است. کار اینترنت در مورد معنا آن است که زندگیمان را بدتر میکند. زندگی روی وب جذّابیت دارد. چون آسیبپذیری و تعهد را حذف میکند. امّا این نبود شور و شوق، معنا را از میان خواهد برد. باید دانست که ابزارها خنثی نیستند و اینترنت، تعهد شخص را در دنیای خانوادگی و اجتماعیاش کم میکند. این کاهش تعهد، به نوبه خود درک از واقیت و معنا را در زندگی شخص کاهش میدهد. در واقع گویا هر چه از اینترنت بیشتر استفاده کنیم، بیشتر به دنیای غیرواقعی، تنها و بیمعنای کسانی کشانده میشویم که میخواهند از دردسرهای دنیای واقعی بگریزند. گریزی نافرجام که ره به گورستانهای مجازی خواهد برد.
آسیب رسانی اینترنت به روابط خانوادگی
اینترنت، اخلاق و منش و عملکردکاربران را متحول میکند. مشاهدهی تصاویر مغایر اخلاق عمومی، ایجاد عشق مجازی بین کاربران، آموزشهای مبتنی بر ایدئولوژی منفیگرایانه و یا افراطی و یا اساساً روبه رو شدن با اطلاعاتی که افکار را به هم میریزد، میتواند سطح خویشاوندی و روابط خانوادگی را متزلزل کند. امروزه اینترنت یک عالم مجازی برای مردم به حساب میآید. به سبب شرایط اقتصادی و همچنین فراغ بال بیشتر کاربران، امکان بهرهبرداری از اینترنت در ساعات پایانی شب فراهمتر و مناسبتر به نظر میرسد از این رو اینترنت، شب را که مایه آرامش همسران است، مایه اضطراب و بوجود آوردن فکرهای مزاحم میکند. اینترنت زمینههای مخرب «من» و «تو»ی همسران را افزایش میدهد و دنیای آنان را از یکدیگر جدا میسازد. دسترسی کودکان و نوجوانان به اینترنت و استفاده از تصاویر و اطلاعاتی که اغلب برای بزرگسالان مناسبتر است، باعث میشود نسلهای بعدی که از آن فرزندان بوجود میآیند، اهمیت زناشویی و استحکام خانواده را ناچیز و بیهوده ارزیابی کنند. اینترنت به مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیراخلاقی و… میماند اما آیا این گونه ارتباط آزاد به سود خانواده و نسلهای امروز است و آیا آنان با وجود این فناوری، با ارزشها همچنان معامله ارزشمندی میکنند یا نه؟، چندان روشن نیست. اینترنت میان خانوادهها چندگانگی فرهنگی بوجود میآورد. کارشناسان پیشبینی میکنند که«براساس روند موجود» تا چند سال آینده، اینترنت وسیلهای خواهد شد که تمامی مراکز و وسایلگذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد کرد. فصل هفتم : عالم مجازی وبلاگ وبلاگ، یکی از همان موجودات ناشناخته مجازی است که دایره جذّابیتش روز به روز گسترش مییابد، تا آنجا که امروزه بیش از هفتاد و پنج هزار وبلاگ در هر دقیقه به روز میشود. سرعت رشد و فراگیر این پدیده به اندازهای است که برخی از صاحب نظران ارتباطات آن را به تبی تند تشبیه میکنند که سرانجام به عرق سرد مرگ خواهد نشست. وبلاگها امروزه به مهمترین منابع انتشار شایعات و اخبار بیاساس و همچنین اطلاعات بیارزش(به لحاظ خبری) تبدیل شدهاند که میتواند ذهن مخاطبان خویش را بمباران اطلاعاتی و جان آنان را منفعل و درمانده نماید. ارتباطات سیار، به دو میلیارد مشترک در سال۲۰۰۶ رسیده است. تعداد وبلاگها در سال ۲۰۰۶، بیست و شش میلیون بوده که در اکتبر همان سال به هفت میلیون و سیصد هزار وبلاگ رسیده است. در مجموع میتوان گفت که هر ششماه، فضای وب در جهان دو برابر میشود. هر وبلاگ در ایران یک رسانه است و هر رسانه سعی میکند یک پیام مشخص را از مبدأ به مقصد برساند. اینترنت دیگر از مرزهای شخصی روابط انسانها گذشته است. پیام کوتاه افزایش چشمگیر مشترکان تلفن همراه و آمار میلیونی ارسال پیام کوتاه(روزانه چهل و پنج میلیون پیام) توسط کاربران سبب تبدیل پیام کوتاه به نوعی رسانهی نوشتاری دیجتال شده است. این پیامهای میلیونی پیرامون چهار محور اصلی مناسبتها، طنز، عاشقانه و خیر اخلاقی قرار دارند. تمسخر و تضعیف شخصیتها و قومیتهای گوناگون و نسبت دادن اتهامهای ناروا و خلاف شأن به اقوام مختلف، اساس پیامکهای طنز را تشکیل میدهند. این روند در دراز مدت به تخریب شخصیتها و قومیتها انجامیده و نوعی تفرقهافکنی در میان اقوام فارس، لر، ترک، بلوچ و… که دارای مذهب و ملیت مشترک هستند، پدید میآورد. در حالی که از طریق ابزار پیام رسانی، میتوان جدیدترین اخبار جهان بویژه جهان اسلام، پیامهای دینی، نکات اخلاقی و… را به دیگران انتقال داد.
باربی ، آموزگار ابتذال
رهبر معظم انقلاب در جملهای تأمل برانگیز میفرمایند: « اگر یک انقلاب تحت فشار اقتصادی، سیاسی و تبلیغی قرار گیرد، قابل ملامت نیست ولی اگر این انقلاب نتواند فرزندانش را تربیت کند، قابل ملامت و سرزنش است». شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم زنان و دختران، تجربهی تلخ تاریخی در اندلس بود که به خارج شدن اسپانیا از جهان اسلام پس از هشتصد سال حاکمیت اسلام انجامید. برنامهریزان آمریکایی و اروپایی که به نقش بی دلیل زنان و دختران در ترویج فرهنگ برهنگی پی بردهاند عروسک باربی را برای رسیدن به اهداف خود طراحی کردند. عروسکی که برای لحظه لحظهی زندگی مردم برنامه دارد. لباسهای ظریف، خوشرنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و تفکر بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل، گردهم آمدهاند. هیچ عروسکی تاکنون به اندازهی باربی، لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این خوش پوشی، به دختری اختصاص دارد که نمایندهی فرهنگ غرب و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است. عریانگرایی، اشرافگرایی و مصرفگرایی سه مولفهی اصلی لباسهای باربی محسوب میشوند. یکی دیگر از کارکردهای باربی، پررنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران است. به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، این عروسک آموزگار سکس و ابتذال است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد. عروسک برتز را، نسل جدید باربی نامیدهاند. برتز همراه خود یک جهیزیهی کامل دارد. انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی با تنوع چشمگیر. تولد دارا و سارا، برادر و خواهر نجیب و پاکدامن و مسلمان ایرانی، خبر تکان دهندهای بود که پس از نیم قرن تخت پادشاهی پرنس باربی را به لرزه درآورد و بازتابی گسترده در عرصهی جهانی یافت. برخی رسانههای جمعی بیگانه القاب گوناگونی به دارا و سارا دادهاند. ازجمله: باربی ایرانی، عروسک ضدباربی، جنگ فرهنگی، عروسکهای دوقلوی اسلامی، جنگ عروسکها و… پس از دارا و سارا، فولا و لیلا عروسکهای محجبهی و رزانه، باربی مسلمان، میان کودکان مسلمان خاورمیانه و آمریکا و کانادا طرفداران بسیاری یافت. کودکان ، بردگان خردسال رسانه به چشمهایش نگاه کنید. چطور پای تلویزیون میخکوب شده، چگونه به تک چشم جادویی خیره شده و نگاهش به راست و چپ میچرخد. برنامههای تلویزیونی و بازیهای رایانهای، کودک را به نوعی به خواب مصنوعی فرو میبرد، او را سحر میکند و عقل و هوش و حواس را از او میستاند. کودک برای فیلمها و انیمیشنها جنبهی تصویری و خیالی قائل نیست و هرچه را میبیند، واقعیت محض تصور میکند. براساس تحقیقی در فرانسه کودکان و نوجوانانی که بیش از یک بار در هفته فیلم میبینند، نیازمند مراقبت روانپزشک هستند. آنها معمولاً بعد از دیدن انیمیشنهای پرتحرک به تقلید میپردازند و با شخصیت فیلم همذات پنداری میکنند و شخصیت او را پایهریزی میکنند.(۲۰) قهرمانان فیلم از نگاه کودک قویترین انسانها هستند. در اکثر اوقات شخصیتها و قهرمانان دوران کودکی، شخصیت آیندهی او را شکل میدهد. امروزه هشتاد کانال به کودکان اختصاص دارد و مشغول شکل دهی شخصیت نسل آیندهی بشر است. هم اکنون هفت شرکت بزرگ و عمدهی جهان به ساخت انواع سرگرمی و انیمیشن برای کودکان مشغولند. تأثیر منفی رسانهها بر کودکان در تمام کشورها امری مشترک است. باربیهای جدید که در سنین چهار تا شش ساله با لباسهای برهنه و دامنهای کوتاه در دسترس کودکان قرار گرفتهاند، عرصه را برای آشنایی کودکان با مسائل سکس و حتی تجربهی آن در سن زیر دوازده سال مهیا کرده است. در آمریکا سهم سرگرمیهای دیجیتال در بازار کودکان بیش از درآمد ناخالص فیلمهای هالیوودی و هفت برابر بیشتر از هزینهی تولید فیلمهای تلویزیونی کودکان بوده است. در بازارهای الکترونی، کودکان(بیشتر از همه پسران) ژانرهای پر زد و خورد جنگی، رزمی، ورزشی و ماجراجویی را ترجیح میدهند که اکثر آنها حاوی خشونت است. غرق شدن در شهوت و خشونت این بازیها، یکی از مهمترین عوامل محرک استفاده از این بازیهاست. بازیهای رایانه، دنیایی را برای کودک فراهم میکنند که او را میتواند در آن امپراطور کند و برهمه چیز کنترل داشته باشد. اعتیاد کودکان به بازی و آسیبهایی چون تأثیرات مخرب روانی ـ تربیتی از جمله تقویت حس پرخاشگری در کودکان، انزواطلبی، افت تحصیلی و آسیب جسمانی، مانند: عوارض بصری هرگز قابل چشمپوشی نیستند. فصل هشتم : شوکرانی که کودکانمان مینوشند
دجّال های مجازی
مردم اروپا برای نشان دادن نفرت خود، یهودیان را به موش تشبیه کردند. متفکران و سران یهود هم به فکر راهکارهای اساسی برای این نوع از یهود ستیزی افتادند. لابی صهیونیسم با استفاده از ابزار قدرتمند سینما و تلویزیون وارد عمل شد و با ساخت انیمیشنهایی که ستارههای آن موشها بودند، این حیوان را موجودی دوست داشتنی جلوه داد. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمرهی این گروه از آثار قرار دارد. مادر دامبو بر خلاف سایر فیلها که کلاهی زنگولهدار به سر دارد، کلاه عرق چین مانند، مخصوص یهودیان را به سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر میبرد. دامبو نیز طی عملیاتی، پرچمی را در سیرک به اهتزاز در میآورد که بیشباهت به پرچم رژیم اشغالگر قدس نیست! عبارت رفتن به سوی خورشید در تورات بیان شده و در بین یهودیان این گونه رایج است که منظور از آن، بازگشت به سرزمین موعود میباشد. در کارتون «لوک خوششانس» خانهی لوک کجاست؟ چرا او همیشه با اسبش به سوی خورشید در حال غروب، آرام و خسته حرکت میکند؟ چرا همیشه این ترانه را زیر لب زمزمه میکند: «من گاو چرانی تنها هستم که از خانهام دور افتادهام؟» شخصیت لوک، تداعیگر یهودی مظلوم و دور مانده از سرزمین مادری خویش است. داستان «هاچ زنبور عسل»، «بنر» و… به کودک یهودی میفهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خود باشد و غیر یهودیان موجوداتی ترسناک، بدجنس و حتی بدبو هستند که میخواهند او را از بین ببرند. در کارتون شیرشاه ( Lion king )، شیر نماد سلطهی جهانی یهود است. در تورات آمده است: « یعقوب در میان امت و قومهای بسیار، مثل شیر در میان جانوران جنگل و مانند شیر درنده میان گلههای گوسفند خواهد بود که هنگام عبور پایمال میکند و میدرد. قوم اسرائیل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد».
بازیهای رایانهای و پیامدهای منفی آن
مقام معظم رهبری میفرمایند: «بازیهای رایانهای به شوالیههای مجازی قدرتمند و جذاب ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب تبدیل شدهاند که در حال تخریب و تغییر تدریجی ارزشها و هنجارهای انقلاب اسلامی و جهان اسلام هستند». این شوالیههای رایانهای در جنگهای صلیبی قرن جدید بدون هیچگونه حساسیتی تا عمق خانههایمان نفوذ کردهاند و ما در بی خبری با آغوش باز به استقبال آنها رفتهایم و هزینههایی برای آنها میدهیم. برخی بازیهای رایانهای با محتوای صهیونیستی و آمریکایی طراحی شده و اسلام ستیزی در شکل، فرم و محتوای آنها موج میزند. کودکان در گیر و دار خشونت بازیها، شلیک خود را به سمت سربندهایی با نامهای مقدس برطرف مسلمانان متوجه کرده و به مراحل بالاتر صعود میکنند. تکرار و حتی گاهی آشنایی با چنین بازهایی کافی است تا فرهنگی غنی شده از اسطورههای صهیونیستی و یهودی را به روان کودک تزریق کند. در این میان، مادرانی که در دنیای فیمنیست روانه بازار کار شده، کودک را با چاقویی خطرناک تنها میگذارند.
زنان رایانهای ، اهداف جنسی
صاحبان قدرت و سرمایه با ترویج فساد اخلاقی، سکس و آزادسازی روابط جنسی و نفی ارزشهای دینی و انسانی، بستر و زمینههای استثمار زنان را فراهم ساختهاند. بازیهای رایانهای از سویی ضمن تهی ساختن زن از عواطف سرشار، او را در اوج کینهجویی و تخاصم تصویر میکنند و از سویی دیگر با نادیده گرفتن ارزشهای انسانی و به نمایش گذاشتن جذابیت جنسی، به وی هویت کالایی میبخشند و در اصل او را دچار شخصیت منفی میکنند. این بازیها نوعی ابزار مدرن برای زدودن قبح اعمال چون جنایت، قتل، سرقت، قمار، اعمال منافی عفت، استعمال مواد مخدر و… هستند. در زندگی قهرمانان این بازیها، خانواده وجود ندارد و فقط قدرت و جذابیت جنسی و کشت و کشتار ارزش شمرده میشود که خطرناک است. فصل نهم : آیین دروغین شیطان پرستی
شیطانپرستی
یکی از آیینهای انحرافی و عرفانهای دروغین نوظهور که از مصادیق آشکار دجّال آخر الزمان به حساب میآید، آیین دروغین شیطانپرستی است. ارکان اصلی و بنیادین این آیین عبارتند از: ۱- ارتباط عمیق و ریشهدار با صهیونیسم و یهودیت انحرافی. ۲- اعتقاد و باور به قدرتی شکست ناپذیر و فراگیر برای شیطان. ۳- شهوتپرستی، فساد جنسی و زنپرستی. ۴- استفادهی گسترده از مشروبات الکلی، مواد مخدر و مواد روانگردان. ۵- مادی گرایی و ثروت طلبی محض. ۶- استفادهی فراگیر از فیلمها، تصاویر و موسیقیهای حرام. ۷- مسیح ستیزی و ضدیت با آموزههای الهی عیسی مسیح. نمادهای شیطان پرستان و تطبیق آن بر ویژگی های دجّال آنتوان لاوی، مأمور شناخته شدهی سازمان جاسوسی آمریکا و بنیانگذار شیطانپرستی، بعد از تالیف دو کتاب انجیل شیطانپرستی و آیین شیطانپرستی و نوشتن یک سری مناجاتها با شیطان، به فکر پیاده کردن این افکار مخصوصاً دستورات آیین شیطانپرستی در قالب نمادهای جالب و تازه افتاد در بررسی نمادهای متعلق به شیطانپرستی، خط بسیار روشنی از ارتباط سهیون(یهودیت انحرافی) و سیتنیسم(شیطانپرستی) به وضوح قابل مشاهده است. در ذیل برخی از نمادهای شیطانپرستی که به عنوان نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر بر روی دست بندها، پیراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و… درج شده و به ایران اسلامی نیز راه یافته است، مورد بررسی و معرفی قرار میگیرد: ۱- نماد عددی « ۶۶۶ » : این سمبل با عنوان شماره تلفن شیطان، توسط گروههای هوی متال وارد ایران اسلامی شده است اما در حقیقت علامت انسان و نشانهی جانور در میان شیطانپرستان تلقی میشود. از سالهای پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلفی بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده میشود. «۶۶۶» بر اساس حروف ابجد، حروف شیطان نیز میباشد. «۶۶۶» در الهیات مسیحی، کد عددی «دجّال ضد مسیح» است که پیش از ظهور منجی موعود به دشمنی و ستیز با تمام آرمانها و آموزههای الهی عیسی مسیح، میپردازد. ۲- نماد صلیب شکسته شده : این نماد با هدف به مسخره گرفتن مسیحیت و دشمنی آشکار با آموزههای الهی عیسی مسیح، وارد شیطانپرستی شده است. ۳- نماد صلیب وارونه : این نماد حکایت از وارونه شدن مسیحیت دارد و عمدتاً برای استهزاء و به سخره گرفتن این دین است. صلیب وارونه در گردنبدهای بسیاری مشاهده شده و خوانندههای راک، انواع مختلف آن را به همراه دارند. دجّال در الهیات مسیحی، «ضد مسیح» و در الهیات اسلامی، «مسیح دروغین» خوانده میشود و این از آن روست که دجّال هرچند ادهای قدرت و کرامتهای مسیحایی را دارد اما در عمل به جنگ و ستیز با تمام نمادها و آموزههای عیسوی میپردازد. ۴- نماد هرج و مرج ( Anarchy ) : این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که «هرچه تخریب کننده است تو انجام بده» این نماد مورد استفادهی گروههای هوی متال است. ۵- نماد تک چشم فراگیر : چشم در برخی نمادهای روشن فکری نیز به کار میرود. اما شیطانپرستان اعتقاد دارند که چشم در بالای هرم، چشم شیطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد. این علامت در پیشگوییها، جادوگری و کنترل مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار میگیرد. گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکا نیز به کار رفته است. ۶- نماد پنتاگرام یا ستارهی پنج پر : اگر نوشتهی وسط نماد یعنی «Satanism» به معنای شیطانگرایی را به همراه دایره حذف کنیم، آن وقت یک ستارهی پنج ضلعی میماند که همان نشانهی ستاره صبح یهود یا پنتاگرام است. دجّال دارای تک چشم پرفروغ و درخشان است که همانند ستارهی صبح میدرخشد. ۷- نماد شهوت : این نماد به انگلیسی،«Ankh» انشاء میشود که سمبل شهوترانی و باروری است. این نماد به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر میشود. امروزه نماد «فیمینیسم» و زنپرستی نیز در واقع نمادی برداشته شده از سمبلهای شیطانی است. ۸- نماد پرچم رژیم صهیونیستی : رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایتهای آشکار و پنهان، حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطانگرایان نیز پرهیز ندارد. بیشتر پیروان و حمایت کنندگان دجّال در آخرالزمان یهودیها هستند. ۹- نماد ضد عدالت : با توجه به این که تبر رو به بالا، در روم باستان نماد عدالت بشمار میآمده، شیطانپرستان تبر رو به پایین را با عنوان ضد عدالت انتخاب کردهاند. ۱۰- نماد چشم شیطان : این نماد نیز به معنای چشم شیطان و نظارت و اقتدار است. دجّال، دارای تک چشم جادویی، افسونگر و شیطانی است که خیره شوندگان خود را تحت اقتدار و سیطرهی کامل خویش میگیرد.
اسرائیل و ترویج شیطان پرستی
رژیم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقی، روحی و روانی انسانها را همواره به منزلهی تهدیدی جدی برای منافع ملی خود میبیند، در اقداماتی گوناگون و پیاپی مبادرت به ساخت جریانهای مسموم فرهنگی کرده است و این جریانات مسموم را به رگهای حیاتی جوامع(از طریق جاذبههای مجازی) تزریق میکند. در نگاهی جامع، ارتباط رژیم صهیونیستی و نقش آن در سازماندهی گروههای شیطانپرست در محورهای زیر قابل اشاره است: الف) این گروهها به لحاظ پیوند با آموزههای یهودیت انحرافی (صهیونیسم)، ارتباط ریشهدار گستردهای با این رژیم داشته و خواهند داشت. ب) فرقههای مختلف شیطانپرستی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی، یعنی CIA و موساد، هدایت و تغذیه میشوند. ج) بودجه، نظارت و پشتیبانی شیطانپرستان فعال در جمهوری اسلامی ایران، به طور مستقیم از سوی سازمان موساد تأمین شده و این سلسله اقدامات با اهداف امنیتی دنبال میشود. د) رژیم صهیونیستی از اعضای این گروهها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره میبرد به گونهای که انجام خشونت بارترین اعمال به این گروهها واگذار میشود.
موسیقی و شیطان پرستی
شیطانپرستان با استفادهی از موسیقی توانستهاند به نفوذ خود در اقسا نقاط جهان بیفزایند. بیشتر این اقدامات در فضای تأسیس و فعالیت گروه متالیکا دنبال شده است. متالیکا در حقیقت ضد ارزشهایی را ارائه میکند که شامل بازگشت به تاریکی(محور اصلی تفکرات شیطانپرستی)، بیرحمی و تجاوز جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن است. خوانندگان گروه متالیکا روی صحنه و در کلیپهای خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوههای فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار میزنند و از کثیفترین گروههای موسیقی جهان به شمار میآیند. متالیکا از هم جنس بازی نیز دفاع میکند و آلبومی را در سالروز مرگ «کوئین» هم جنس باز بنام آمریکایی، منتشر کرد. برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از ده میلیون و دویست هزار کپی از آلبومهای این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است.
مرلین منسون ، دجّال ساختگی آمریکا
استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید همانند شیاطین نو، ظرفیتهای جدیدی را در اختیار شیطانپرستان قرار داد. پس از انجام اقدامات جسورانهی گروه منسون در انتخاب رنگ بندی صحنه، نوع اجرا، گستاخی در استفاده از الفاظ رکیک و ترویج فحشا در آثارشان، منسون به ستارهی مبتذل اما پرمخاطب در رسانههای آمریکایی مبدل شد. ناگفته نماند که حضور معنادار روزنامههای آمریکایی در چهره سازی این عنصر نامطلوب فرهنگی نیز بیتأثیر نبوده است. منسون در سال ۱۹۹۷ به یکی از خبر سازترین چهرههای جهان مبدل شد. محصول این فعالیتها، شهرت و ثروت بسیار زیادی است که حداقل پنج نسل بعد از این خوانندهی متالیکا را بیمه کرده است و بسیاری از آگاهان، نامبرده را از سوپر میلیونرها یا بهتر بگوییم میلیاردرهای جهان میشناسند که به کمک تسلط بر احساسات جوانان دور مانده از معنویت و به مددکارهای شنیع توانسته است ثروت کلانی را جذب حسابهای بانکیاش نماید. خبر تکان دهندهای از پاره کردن انجیل در اجرای کنسرت زندهی منسون و پرتاب کردن آن به سوی جمعیت در سراسر جهان منتشر شد. منسون انجیل را پاره کرد و خطاب به جمعیت با صدای سنگین و خشکیده فریاد زد: « این است خدای شما». باز خبری میرسد و به سرعت در تمامی سایتهای خبری پخش میشود که او در هنگام برگزاری یکی دیگر از کنسرتهایش، مدفوع را بر روی صحنهی اجرا بلیعده و سپس مست و لایعقل به نعره کشیدنهای مداوم ادامه داده است. این اخبار علی رغم زشتی خیره کنندهاش، به سرعت در جهان گسترش مییابد. طبیعی است که در جامعهی ویران آمریکا، انجام چنین اقداماتی صرفاً تندرویهای کودکانه یک جوان آمریکایی است که حتی تا سی و هفت سالگی نیز در وجودش مانده است. منسون در بسیاری از کشورها توانسته است گروههای مختلفی از جوانان را تحت تأثیر فضای عمومی رایج در آمریکا مبنی بر داشتن حلقههای هوادار برای خوانندگان مطرح نظیر مایکل جکسون و… را ایجاد نماید. تغذیهی این گروهها با ترتیب دادن دکورهای ویژه (ساخت کلیپهای پرهزینه و فوق فنی و…) و به مدد انجام امورات خلاف اخلاق امکانپذیر میشود. ارائهی آثار متناوب و بودن وقفههای طولانی از دیگر عواملی است که کمک میکند این خوانندهی متالیکا، همواره گروههای کوچک و بزرگ از هواداران را به خود اختصاص دهد. تمام افرادی که با این شیطان مدرن بر خورد داشتهاند، چنانچه مورد سوال قرار بگیرند، اولین موردی را که از منسون نقل خواهند کرد، نوع آرایش سر و صورت و نحوهی لباس پوشیدن، راه رفتن و حتی و وسایل نقیله ی مورد استفاده ی او خواهد بود. اگر چه این شیطان ساخته شده توسط نظام سلطه و استحاله ی فرهنگی آمریکا، فلسفهبافیهایی را نیز در خصوص ظاهر نامتعارفش ارائه کرده است، مانند اینکه میخواهد « با انجام چنین چهره آراییها، باطن انسانها را به تصویر بکشد» و… اما آن چه حقیقی به نظر میرسد وجود بسیاری از بیماریهای روحی و روانی است که در درون وی به وجود آمده و این گونه راه به جهان خارج گشوده است. چشم چپ منسون اولین نمادی است که از آن به عنوان «Marilyn Manson Look» یاد میشود. این چشم با لنز پر رنگ روشن از چشم دیگر وی که معمولاً با رنگ سیاه پوشیده میشود، متمایز شده است. این ویژگی منسون، با ویژگی تک چشمی بودن دجّال مطابقت دارد. دجّال دارای مرکبی است که از هر تار موی مرکب او آوای موسیقی حرامی بلند است که هرکدام گروهی از مردم جهان را گمراه کرده و به تباهی میکشاند. دجّال دارای تک چشم شیشهای سبز رنگی است که با آن همگان را افسون و جادو میکند و نگاهها را به سوی خویش خیره میگرداند. فصل دهم : بنای خانه در دامنه ی آتشفشان نیچه خطاب به فیلسوفان میگوید: «خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید.» و ما همهی کسانی را که در جستجوی حقیقت هستند، مخاطب این سخن مییابیم. گریختن مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت میاندیشند وگرنه مرگ یکبار، زاری هم یکبار. دهکدهی جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم ماهوارهها مرزهای جغرافیایی را انکار کردهاند. این همان دهکدهای است که در تلویزیونهایش دختران شش ساله را آموزش جنسی میدهند، همان دهکدهای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسانهایی با سر خوک به دنیا میآیند. این همان دهکدهای است که در آن دویست و چهل وشش نوع تجاوز جنسی رواج دارد… اما عجیب این جاست که باز هم این همان دهکدهی جهانی است که در نیمه شبهایش ماه، هم بر میکدهها، کابارهها و کازینوهای «لاس وگاس» تابیده است و هم بر حسینیهی « دو کوهه» و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او میگریستهاند. دنیای عجیبی است، نه؟! … واکنون که با وجود ماهوارهها، مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده است و آیینه جادو در یکایک خانههای این دهکدهی بهم پیوسته جهانی نفوذ کرده است، عقل سطحی چنین حکم میکند که دیگر هیچ چیز نمیتواند حکومت جهانی رسانه را حتی به لرزه بیاندازد، چه رسد به آنکه آن را به انقراض بکشاند اما چنین نیست. اکنون در غرب مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمیآید به فردا مینگرند. آنها هر لحظه انتظار میکشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است، با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن غرب آشکار گردد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم، بنیانهای بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و نا آگاهیهای جمعی که انقلابزا هستند به یکباره روی میآورند. همچون انفجار یک منبع نور. … اما دربارهی خودمان [در مقابل سیطرهی جهانی رسانهها] نباید بترسیم. حصارها تا زمانی مفید فایده هستند که دزدان شب را بر زمین میزند اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود میآیند، چگونه میتوان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارها بتوانند ما را از شر ماهوارهها محفوظ دارند، بیرون شد. و «خانه را در دامنهی آتشفشان بنا کرد». باید در روبرو شدن با واقعیت به اندازهی کافی جرات و شجاعت داشت.
استخدام تبلیغی ـ تربیتی رسانه
همان کسی که از جهانی شدن خبر داد، ما را به قدرت رسانهای نیز رهنمون ساخت در این میان عدهای به خوبی دریافتند که باید خانهی خود را در دامنهی آتشفشان بنا کنند. و گرنه آن که گمان میکند که این سیل همه را با خود میبرد، خواهد رفت، از هر کیش و قوم و مذهبی که باشد. این عده، شهروندانی مطیع برای دهکدهی جهانی نیستند و از همین رو از تهدید سیل، فرصتی برای جرات و شجاعت و مقاومت یافتهاند. اگر کنترل ویدیو، تلویزیون و ماهواره برای ما چندان آسان نباشد، برای غرب نیز چنین است. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو ریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ به ظاهر مستحکم حصارهایی پوسیده دارد. ماموریت مهم رسانهها از همین جا و از مدتها پیش آغاز شده است. سیاستمداران هالیوود برآنند تا با معرفی منجی دروغین، روح امید را در مردم بدمند. چرا که مردمشان به اضطرار رسیده و در انتظار منجی به فردا مینگرند. تسلط و سیطرهی جهالت آمیز غرب بر جهان با آگاهی بخشی بر مردم جهان به تدریج از میان خواهد رفت. ما از نقطه عطف تاریخ گذشتهایم و از این پس به سمت فرو پاشی تمدن غرب میرویم این تفکر الهی ـ مهدوی اسلام است که در سراسر گیتی مردم را به سوی آرمانهایی برتر و فردایی روشن جذب میکند. رسالت رسانه های اسلامی قطار انقلاب در حرکت است و رسانهها وظیفهی سنگینی بر عهده دارند. سکوت در رسانهها معنی ندارد و ایستایی از ویژگیهای رسانههای خاموش است. پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد: «هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بی دغدغه، کوله بار مسئولیت و امانتشان را بر زمین بگذارند که مطمئن باشند که مردمشان بدون اتکا بغیر و در چهارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده و هنرمندان ما در جبهههای مقدسمان این گونه بودهاند.» (۲۲) در این عصر فولادین رسانهای و آماج فرکانسها، رسانههایی که سخن از حقیقت میرانند، به سان منبرهایی نورانیاند که کلام خدا را در برابر نفیر گوسالهی طلایی دجّال، این سامری زمان، طنینانداز میکند. از همین روست که دنیای مدعی اطلاعات آزاد، تاب شنیدن و دیدن شبکهای به کوچکی المنار را نیز ندارد. این نشان از آن دارد که قدرت تأثیر و آسیبپذیری دنیای جدید از شنیدن این کلام تا کجاست که کوچکترین صداها نیز میتوانند سونامی خطرآفرینی برای قدرتها بشمار بیایند. ولی برای انعکاس نور حق. در دنیایی که بر قوانین مادی بنا شده فرکانسهای شبکهی کوچکی چون المنار میتواند تأثیر طوفانی در دنیای سیاست نوین داشته باشد همچون بال زدن پروانهای در کالیفرنیا که با انرژی آزاد شده از بال زدنش طوفانی مهیب را در جزایر اندونزی ایجاد میکند. دجّالان زمانی که استر و مرکب خود را با گوهر و آهنگ و نوا و رنگ، فریبنده و زیبا ساختهاند به خوبی میدانستهاند که منبر حق تا چه اندازه میتواند تأثیر خود را درمیان تودهها بگذارد و از همین روست که منبر و کلاه حق، این شمشیر دو دم را، بزرگترین خطر در برابر منبر شیطان یعنی رسانههای نوین در خدمت قدرقدرتها میدانند. این مهم، کار رسانههای امت اسلام را دو چندان میسازد تا به جای غفلت و مستی و سرگرمی، انسان را به حقیقت و معنویت بخوانند. زیبنده نیست حتی در ماه خدا و شهر اتصال انسان به آسمان رسانههای تصویری ما، بر اساس نگاه اهل کتاب و به ویژه مبانی هالیوود و غرب، سازهها و مجموعههای خود را در لحظههایی که باید همه را به معنویت بخوانند، به سرگرمی و تفریح و قهقهه دعوت نمایند. رسانهها بهترین راهنمایان جامعهاند. افسونگرایی و دینگرایی مرزی نزدیک بهم دارند که تمییز و تبیین آن از عهده فرهیختگان متعهد عرصهی هنر بر خواهد آمد. اگر چه به دور از انصاف است که جهاد و تلاش اصحاب رسانه را در انعکاس حقیقت در این سیاه بازار پرآشوب و فتنهی دنیا نادیده گرفت. استفاده تبلیغی ـ تربیتی از اینترنت شبکه جهانی اینترنت با در بر گرفتن حجم انبوهی از اطلاعات و گستردگی زبانهای انتقال پیام، مسیر ارتباطی قدرتمندی را برای تبلیغ ادیان و آیینهای مختلف فراهم کرده است. در طول سالهای حضور این پدیده در کشورمان، قدمهای خوبی از سوی قشر متدین برای انتقال مفاهیم دینی از مجرای این تکنولوژی برداشته شده است که اگرچه در مقایسه با گستردگی جهان اینترنت بسیار کوچک بوده اما شروع نیکی به حساب میآید. برخی کسانی که دغدغهی دین را دارند، به پدیدهی وبلاگنویسی روی آورده و دانستهها و دغدغههای خود را از این راه به اطلاع دیگران میرسانند. البته آمار وبلاگنویسهای مذهبی در مقایسه با سایر وبلاگنویسان که بدلیل ناشناس بودنشان، بی رحمانه مینویسند و همه چیز را نقد میکنند، کم است. و امید میرود این روند درآینده شکل معکوس به خود بگیرد. ضرورت فیلترینگ غول عظیم الجثه اینترنت، در عین سودمندی، خطرهای بزرگی را نیز به همراه دارد. عمدهترین این خطرها، دسترسی آسان جوانان و نوجوانان به اطلاعاتی نامتناسب با شرایط سنی و بایستههای دینی آنهاست. مهمترین این آفتها و خطرها پیرامون انحرافیهای جنسی و اخلاقی است که از طریق ویروسهای از پیش تعیین شدهی غرب جهت مذهبزدایی و دوری جوانان از آموزههای دینی، گریبانگیر آنها میشود. ذهن هر انسان عاقل و منصف، فیلترینگ سایتها و بلاگهای منحرف کننده و مستهجن و مبتذل را تأیید میکند. فصل یازدهم : راهکارهای عملی « دجّال ستیزی » قرآن محوری «فَأقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ: آن مقدار که میتوانید از قرآن تلاوت کنید.» (۲۳) دجّال، اصلیترین دشمن امام زمان(عج) و قرآن در فرجام زمان است. قرآن و امام زمان(عج)، هر دو یک حقیقت واحدند، دارای رسالت و آرمانهای مشترکند و دجّال، دشمن این دو حقیقت واحد است و با تمام آرمانهای قرآنی و مهدوی سر ستیز و جنگ بر میدارد. از این رو یکی از مهمترین راهکارهای عملی دجّال ستیزی، رویکرد حقیقی و عملی به قرآن و در یک کلام «قرآن محوری» است. بذر فطرت، با آب ادب و حکمت جوانه میزند و بادوام جرعه نوشی از چشمه سار معرفت و معنویت به بار مینشیند و این در حالی است که سرچشمه معرفت و معنویت و منبع ادب و حکمت، قرآن است:«بدانید که این قرآن اندرز دهندهای است که در اندرز آن رنگ فریب نیست و راه نمایندهای است که گمراه نمیکند، سخنگویی است که دورغ نمیگوید. هرکس با قرآن همنشینی کند، چون برخیزد چیزی بر او افزوده شده و چیزی از او کاسته شده است. به هدایتش افزوده شده و از کور دلیاش کاسته گشته است.»۲ این در حالی است که دجّال، اصلی ترین دشمن قرآن و امام زمان(عج) هزار رنگ و هزار چهرهای است فریبکار. راه نمایندهای است گمراه کننده. سخنگویی است کذاب و دروغزن. هر که از دجّال پیروی نماید و با دجّالصفتان نشست و برخاست نماید، در ظلمت و گمراهی و کور دلیاش افزوده و از هدایت و فضیلت و نورانیتش کاسته گردد. احساس زیبای رها شدن از فتنهی زمینیان و پر گشودن به سوی آسمان و همپروازی با فرشتگان، از آرزوهای فرا دنیایی هر انسانی برای داشتن یک زندگی نورانی و خدایی است. فرار از جلوهفروشیهای هزار رنگ دجّالی و گشودن راهی به سوی هدایتهای ویژهی مهدوی، هنر رادمردان برگزیده الهی است که در پرتو انس با معارف قرآن و عملی ساختن دستور العملهای الهی آن تحقق مییابد. از سعادتمندیهای مردان و زنان بزرگ، استفادهی چند منظوره از محیط خانه و خانواده است و از بهترین بهرهبرداریها از یک مسکن خاکی، تبدیل آن به خانهای افلاکی، فرودگاهی نورانی و عروجگاهی ربانی است که این همه تنها از انس خانه و خانواده با قرآن رقم می خورد: «خانهای که در آن قرآن خوانده میشود و از خداوند بلند پایه در آن یاد میگردد، برکتش بسیار میگردد، فرشتگان در آن حضور مییابند، شیاطین آنجا را ترک می کنند و آن خانه برای آسمان نشینان چنان میدرخشد که ستاره برای زمینیان. و خانهای که در آن قرآن خوانده نمیشود و نامی از خداوند والا به میان نمیآید، کم برکت میشود، فرشتگان از آنجا میروند و شیاطین حضور مییابند.»(۲۴) بر این اساس تلاوت قرآن در هر خانهای باعث فراری شدن شیاطین از حریم آن خانه میگردد. این است رمز فاصله گرفتن خانه و اهل آن از دجّال و شیاطین او. چرا که مهمترین نشانهی خانههای پیروان دجّال، لبریزی و سرشاری آن خانهها از حضور شیاطین است: « بُیوتُهُم مَملُوَّةً شَیاطینَ: خانههای پیروان دجّال از شیاطین لبریز میگردد.»(۲۵)
دجّال ستیزی در پرتو قرآن محوری
در میان سورههای قرآنی، این نسخهی شفاء بخش آسمانی، تلاوت سورههای قارعه و کهف و عمل به پیامهای تربیتی آن برای «دجّال ستیزی» و «دجّال گریزی» فراوان مورد تاکید واقع شده است: الف) انس با سورهی کهف : پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) برای ایمن ماندن از فتنه و فساد دجّال و جلوهگریهای آن، بر تلاوت مداوم سورهی کهف بویژه در شب و روز جمعه و در اندیشیدن در مضامین عالی آن و بر عمل کردن به معارف نورانی آن تاکید ویژهای فرمودهاند: « هرکس سورهی کهف را در شب و روز جمعه تلاوت کند، از فتنه و فساد دجّال در امان میماند.»(۲۶) همچنین فرمودهاند: « هرکس سورهی کهف را بر طبق آن حقیقتی که نازل شده است، قرائت نماید، دجّال هرگز بر او مسلط نخواهد شد و برای نفوذ در او راهی نخواهد یافت.»(۲۷) نکتهی مهم و حیاتی در این مقام این است که حقیقت هر تلاوت و قرائتی، اندیشه ورزی و عملگرایی است. به دیگر سخن، قرائتی ما را به حقیقت آیات رهنمون میکند که همراه با تأمل و تدبر باشد ودر رفتار و گفتار ما جلوهگر شود. رسیدن به فضلیت وآثار حقیقی آیات به طور کامل، در گرو تلاوت همراه با اندیشه و عمل است. از این رو برای ایمن ماندن از فتنهی دجّال و رسیدن به مقام دجّال ستیزی، تلاوت همراه با تدبر در سورهی کهف و عمل کردن به پیامهای تربیتی و هدایتی آن لازم و ضروری است. در این سوره سخن از جوانمردانی است که با نور فطرت خویش، به تمام جلوههای رنگارنگ و مظاهر فریبندهی دنیایی پشت کردند و از فتنه و فساد طاغوت زمانه به سوی پروردگار خویش گریختند و دل غاری تنگ و تاریک را بر ظلمتهای شیطانی و لذتهای زودگذر حیوانی ترجیح دادند و سرانجام به سعادت دنیا و آخرت رسیدنند. ب) انس با سورهی قارعه : امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: « هر کس سوره قارعه را بسیار تلاوت کند، خداوند او را از فتنهی دجّال و ایمان آوردن به او در امان میدارد.»(۲۸) پرودرگار هستی در سوره قارعه بیش از هر چیز به «معادباوری» و «عملگرایی» به عنوان رمز رسیدن به زندگانی سعادتمندانه در دنیا و آخرت تاکید میورزد: « پس هرگاه عمل هرکس در میزان حق با ارزش و گران سنگ باشد، او در بهشت به زندگانی آسوده، خشنود خواهد بود و عمل هرکس بی قدر و سبک وزن باشد، جایگاهش در قعر هاویه(همان آتش بسیار سوزنده و گدازنده) است.»(۲۹) براین اساس، با « معاد باوری اندیشمندانه» و « عملگرایی خالصانه» میتوان از فتنهها و فساد انگیزیهای دجّال و دجّالصفتان جهان رهید و به سوی خداوند و جانشین او در روی زمین رهپوید.
ولایت مداری
یکی دیگر از راهکارهای عملی دجال ستیزی، ولایت مداری و امام سالاری است. در این همین راستا، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) میفرمایند: « فرزندانتان را براساس محبت من و محبت اهل بیتم و بر محور قرآن تربیت نمایید.»۲ همچنین میفرمایند: «هر که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات نماید که ایمانش کامل و اسلامش نیکو شده باشد، باید ولایت حجت صاحب الزمان را بپذیرد.»۳ آنان« یاران امام زمان(عج)» با تمام توان امامشان را در میان گیرند و جان خویش را در نبردها سپر بلای او سازند و هرچه را اراده کند با جان و دل انجام دهند. …ایشان در مقابل او از کنیز نسبت به اربابش مطیعتر و فرمانبردارترند. شناخت و اعتقاد یاوران مهدی(عج)، نسبت به امام خویش در رژفای وجودشان ریشه دوانیده و سراسر وجودشان را فراگرفته است. این شناختی فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است که همان معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در نظام هستی است. این همان معرفتی است که آنها را از محبت او سرشار کرده و مطیع و گوش به فرمان او قرار داده است. زیرا که میدانند سخن امام، سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست. چنانچه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در وصف آنان فرموده است: « آنان مجاهدانی تلاش گر در فرمانبرداری خداوند و فرمانبرداری امام خویشند.»(۳۰) بدین سان یکی از محورهای اصلی، در فرآیند «مهدیگرایی» و «دجّال ستیزی»، ولایت مداری و امام سالاری است. در طول تمام دورههای تربیتی، برانگیختن محبت، معرفت و ولایتپذیری نسبت به امام زمان(عج) از مهمترین محورها و بنیانهای تربیتی است. روح و حقیقت خانواده باید به احرام درآید و همواره دور کعبه ولایت و امامت طواف نماید چرا که وجود امام، چون کعبه است که مردم باید به گردش طواف نمایند نه او به گرد مردم! در پایان موارد دیگری از راهکارهای عملی دجّال ستیزی را به طور فهرست وار بیان میکنیم: ۱- عفتگرایی. ۲- پرهیز از ثروتجویی. ۳- سلوک مهدوی. ۴- پرهیز از شکگرایی. ۵- غیرتورزی. ۶- تقوا و گناهگریزی. ۷- پرهیز از حرامخواری. ۸- خردگرایی. ۹- پرهیز از پرخوری و پرخوابی. ۱۰- انس با مناجات. ۱۱- پرهیز از سخنان شیطانی. ۱۲- پرهیز از موسیقی حرام. ۱۳- پرهیز از حب دنیا و مظاهرآن. ۱۴- پرهیز از ریاستطلبی و رباخواری. ۱۵- توکل، انابه، استعاذه و… .
پی نوشت ها :
* مطالب ارائه شده در این نوشتار از سررسید سال ۱۳۸۹ کانون طلیعه ظهور ویژه نامه دجال شناسی و دجال ستیزی می باشد که بصورت مقاله تنظیم و با هماهنگی این کانون جهت نشر معارف مهدوی و استفاده عموم ارائه میگردد . ۱-در زبان عِبری، «آل» و «ایل» به معنای خدا می باشد. به عنوان مثال واژهی «اسرائیل» که لقب حضرت یعقوب(علیه السلام) است، که از واژهی«اسرا» و «ایل» ترکیب یافته و به معنای «مجاهد خدا» است. البته بنابر آموزههای تحریف یافتهی تورات، «اسرائیل» به معنای «غلبه کننده بر خدا» به دلیل غلبهی یعقوب در کُشتی با خدا می باشد. ۲ – ر.ک: لسان العرب،ج۴،ذیل واژهی دجال. ۳– متقی هندی، کنزالعمال،ج۱۴٫ ۴- شیخ مفید، ارشاد،ج۲٫ ۵- جالب توجه اینکه در انجیل و الهیات مسیحی واژهی «دجّال» در پارهای از موارد بر «شیطان» و نیز در برخی موارد بر شخص «ابلیس» تطبیق شده است. جالبتر اینکه کّد دجّال در انجیل، عدد۶۶۶ معرفی گشته است که این عدد نماد و کد شیطان در آیین شیطانپرستی است(مکاشفات یوحنا، فصل ۱۳). ۶ – أشراط «جمع شرط» به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخیز بزرگ است. بنابراین «اشراط الساعه» به معنای [نزدیک شدن] قیامت است. این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد.(مجمع البحرین،ج۴) ۷ – دابّه یا دابّه الارض، موجودی عظیم الجثه است که در آخرالزمان پدید میآید و نشانه نزدیکی قیامت است.(ابن ابی بیشه، المصنف، ج۸). ۸- شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲٫ ۹– ر.ک: صفحهی ۱۲، ذیل دیدگاه دوم. ۱۰– مسند احمد، ج۵٫ ۱۱- ریشهری، میزانالحکمه،ج۹،ح۱۵۶۱۱٫ ۱۲ – ابن حمّاد، الفتن،ج۲٫ ۱۳- مسند احمد، ج۵٫ ۱۴ – سوره زخرف، آیه ۳۶٫ ۱۵ – کورانی، معجم احلدیث المهدی، ج۳٫ ۱۶ – سوره انبیاء، آیه۸۲٫ ۱۷ – مسند احمد، ج۱٫ ۱۸ – صحیح بخاری، ج۴٫ ۱۹ – به مجموعهی ترانزیستورها و ایسیهای که در کنار هم قرار گرفتهاند و مسئولیت پردازش دادهها و برون دادهها را دارند میکروچیپ میگویند ۲۰ – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره۸و۹٫ ۲۱ – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره ۸و۹ ۲۲ – سایت آفتاب، مقالهی تأثیر تلویزیون بر کودک و نوجوان. ۲۳ – پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد، صحیفهی نور، ج۲۱٫ ۲۴ – سوره مزمل، آیه ۲۰٫ ۲۵- سید رضی، نهج البلاغه، خطبهی۱۷۵٫ ۲۶ – کلینی، اصول کافی، ج۲٫ ۲۷- کورانی، معجم احادیث المهدی، ج۳٫ ۲۸ – کفعمی، المصباح. ۲۹ – کورانی، معجم احادیث المهدی، ج۲٫ ۳۰ – شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص ۲۶۹٫ ۳۱ – سوره قارعه، آیه ۶-۹٫ ۳۲ – نورالله قاضی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل. ۳۳ – سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن. ۳۴ – سیدمصطفی کاظمی، بشاره الاسلام.
منابع و مأخذ : ۱- آیتی نصرت الله، سفیانی از اوج تا افول، انتشارات موسسهی آینده روشن ۲- آوینی مرتضی(شهید)، مقالهی انفجار اطلاعات ۳- حیدری کاشانی محمدباقر، دجّال و جلوههای آخرالزمانی آن، انتشارات سبط النبی ۴- مکارم شیرازی ناصر(آیت الله)، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، انتشارات طلیعهی ظهور ۵- کارنیا بوکت، کودک و رسانه، مرکز تحقیات و مطالعات برنامهای(چاپ ۸۴) ۶- سایت آفتاب: www.Aftab.ir 7- فصلنامهی فرهنگ پویا، شمارههای ۸ و۹ ۸- کورانی، معجم احادیث المهدی
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا،دجّال شناسی و راه کارهای عملی دجّال ستیزی،دجال شناسی،دجال ستیزی،دجال،راه کارهای دجال ستیزی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1395
|
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲) لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴) سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)
با توجه به آیات سوره قدر میتوان به فضیلتهای شب قدر پی برد: ۱. قرآن در آن نازل شده است. ۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است. ۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل میشود. ۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان میگردد. ۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل میگردند. شب قدر از شبهای مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سورهای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمیرسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسانها و روزیها، عمرها و امور دیگر مشخص میشود. ملائکه در این شب بر زمین فرود میآیند، نزد امام زمان(عج) میروند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه میدارند. شبزندهداری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.
عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور میتوان به دست آورد:
۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: «هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.» ۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند: «از کتاب خدا استفاده میشود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.» ۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است. ۴) برتر از هزار ماه: نزول همهی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»
فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم. در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیکتر شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است روشنیبخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزشهای آنها به صورت هدفهایی برای ما در میآیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرحشده در دعاها گام برداریم.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،فضیلت شب های قدر،شبهای قدر،قدر،شب قدر،فضیلت شب قدر،فضیلت های شب قدر، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 8 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در نگاه مسیحی –یهودی، هری پاتر نمادی از انسان سرگشته ایست که پدر جادوگرش او را تنها گذاشته و او برای کسب هویت و رهایی از کسالت دنیای واقع به جهان جادوگران سفر می کند عنصر اصلی برای هویت بخشی به شخصیت ها “جادوگری” ست یا همان عرفان کابالیستی.
در کشور امریکا سالانه ۱۲۰۰۰ کودک به علت رفتار انتحاری یا تهدید به آن در بیمارستان بستری می شوند. در این میان، بین نوجوانان ۱۵-۲۴ ساله خودکشی سومین علت مرگ است و سالانه ۶۰۰۰ مورد خودکشی نوجوانان اعلام شده است، طبق آمار دیگری این کوشش ها سریعا پس از ۱۴ سالگی افزایش می یابد و خودکشی چهارمین علت شایع مرگ در دوره ی نوجوانی و دومین علت شایع مرگ در محصلان طبقه مرفه اجتماعی است.پسرها سه برابر دختره ها خودکشی می کنند، ولی دخترها سه برابر پسرها اقدام به خودکشی کرده اند و طبق تحقیقات پسیکوفیزیلوژی و پسیکوپاتولوژی یکی از مهترین عوامل خودکشی در نزد این اشخاص خیال پردازی ست، خیالپردازی در مورد آنکه اگر مرتکب یکی از این اعمال(اقدام به خودکشی و انتحار) شوند برایشان چه پیش می آید؟
امروزه در اروپا و امریکا در حوزه ی سینما بیشترین توجه معطوف به کودکان و نوجوانان است، سرمایه ها و هزینه های کلان و سرسام آوری برای ساختن فیلم های سینمایی و انیمیشن صرف می شود و همچنین کمپانی های هالیوودی در برنامه های فرهنگی و سیاسی خود کودکان و نوجوانان را در وهله ی اول پر اهمیت و مهم می دانند، در داستان های معروف تخیلی در عالم ادبیات و سینما شخصیت اصلی دست به انواع و اقسام جادو می زند و یا در عالمی عجیب و غریب، امکان های محالی را تجربه می کند این عامل مهمترین و اصلی ترین تخدیر کننده در نزد کودک است. شخصیت هایی مثل هری پاتر که خود جادوگری زبردست است به عالم جادوگران سفر می کند، آلیس دختر انگلیسی نیز در موقعیت مشابه به عالمی پر از جادو و عجایب می رود، این دنیای خلق شده در رویای کودکان و نوجوانان است که در آن آدمکی چوبی به نام پینوکیو جان می گیرد و یا جیمی نوترون کودکی زیرک در اتاق خانه اش موشکی می سازد و با آن به فضا می رود و تن تن در قصه های گوناگون به تنهایی درگیر ماجراجویی و سفر های پر رمز و راز می شود.
مفاهیمی که کثیرا مطرح می شود و بن مایه آثار داستانی قرار می گیرد برگرفته از فرهنگ کابالایستی – یهودی غرب در راستای اشاعه جادوگری در مدل های مختلف در تمام آثار کارتونی و داستانی است که موجب شده ذهن کودکان و نوجوانان در ابتدای پرسش گری و حقیقت جویی جذب موهومات یهودی صفت و مشرکانه این فیلم ها شود و در جست و جوی آنچه باشد که خرافه ای بیش نیست.
به عنوان مثال سری داستان های “هری پاتر” و فیلم های مختلفی که برگرفته از آن ساخته شده مروج اصلی فرهنگ مشرکانه کابالا می باشد و بنیاد آن بر پایه جدال مابین نیروهای خیر و شر (خیر نه به معنای متعالی آن) نهاده شده است.در این داستان عالم هادس ( عالم مردگان که در باور یونانیان باستان زیر زمین قرار دارد) عیتیت می یابد داستانهای هری پاتر و شخصیت های آن دائما در دو عالم واقع و عالم مردگان در تغییر است.
مجموعه داستان های “هری پاتر”نوشته جوآن کتلین رولینگ تا کنون به ۶۷ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و چهار کتاب پایانی این مجموعه به طور متوالی رکورد پر فروش ترین کتاب های جهان را دارد. به گفته رولینگ موضوع اصلی داستان مرگ است. ناشران اصلی و اولیه از کتابسرای بلومزبری در انگلستان و انتشارات اسکولاستیک در ایالات متحده می باشند، کتاب از آن زمان به بعد توسط بسیاری از ناشران در سراسر جهان منتشر شده است. در اکتبر ۲۰۱۱، این مجموعه در فرمت های مختلف کتاب از طریق “پاترمور” منتشر شد.گفته میشود بهره تجاری “هری پاتر” بیش از ۱۵ بیلیون دلار است.
هری پاتر پسر یک مادر و پدر جادوگر است که آن دو هنگام یک سالگی او توسط «لرد وُلدِمورت» خبیث کشته شدهاند. اما او به دلیله انکه مادرش درمقابل نفرین ایستاد در برابر نفرین مرگبار ولدمورت زنده میماند و این نفرین فقط اثری صاعقه مانند بر پیشانیش به جا میگذارد. هری با خاله و شوهر خالهاش که هیچ کدام جادوگر نیستند و در اصطلاح مشنگ (Muggle) نامیده میشوند، بزرگ میشود و از گذشته خودش اطلاعی ندارد تا این که در سن یازده سالگی وقتی نامه پذیرش از مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را دریافت میکند متوجه میشود که دنیای دیگری در همین دنیای عادی ما وجود دارد که او در آنجا بسیار مشهور است.
هر کدام از کتابهای هری پاتر در واقع به ماجراهای یک سال او در دنیای جادوگری و مدرسه محبوبش میپردازد. او در آن مدرسه دوستانی همچون رون ویزلی و هرماینی گرینجر پیدا میکند و همچنین در طی کتابها بیشتر از گذشته خودش آشنا میشود و همواره مورد حمایت مدیر مدرسه آلبوس دامبلدور قرار میگیرد. بر اساس یک پیشگویی یا هری باید «وُلدمورت» را از بین ببرد یا «ولدمورت» باید هری را از پیش رو بردارد و هیچکدام با وجود دیگری قادر به زندگی نخواهند بود و سیر صعودی داستان هم بر همین اساس است و هر دو شخصیت به دنبال از بین بردن یکدیگرند. نگاه مسیحی –یهودی هری پاتر نمادی از انسان سرگشته ایست که پدر جادوگرش او را تنها گذاشته است.
در نگاه مسیحی –یهودی، هری پاتر نمادی از انسان سرگشته ایست که پدر جادوگرش او را تنها گذاشته و او برای کسب هویت و رهایی از کسالت دنیای واقع به جهان جادوگران سفر می کند پدر در این جا نمادی از خدای انسانی یهودیت است و هری پاتر نماد انسان؛ عنصر اصلی برای هویت بخشی به شخصیت ها “جادوگری” ست یا همان عرفان کابالیستی. در خداشناسی کابالیسم نه تنها دیدگاه تکثر خدایان (همچون تفکر یونانی) وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مونث به خود گرفته، پدر آسمانی و مادر آسمانی که اولین شکل های خدایی بودند. کابالیست ها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش صراحتا از استعاره جنسی استفاده می کنند. از خصایص مرموز این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق نشده بلکه خود به گونه ای موجود خدایی است.
از سویی دیگر داستان های “هری پاتر” نمایانگر بسیاری از نظریه های فلسفی یونان باستان، مصر باستان و حتی تفکر مشرکانه و شووینیستی (آمیخته با رمز و راز) ایران باستان اند.به عنوان مثال در “هری پاتر و زندانی آزکابان” تئوری جهان موازی و همزمانی زمانی – مکانی مطرح می شود و تصویری از نظریه عالم مثال افلاطون ارائه می گردد، باید دانست که افلاطون تحت تاثیر آموزه های کابالا – یهودی و ممفیسی بود. تداوم ارائه داستان های “هری پاتر ” از سن یازده سالگی شخصیت (یازده یکی از نماد های فراماسونری ست) نیز قابل تامل است. “هری پاتر” مهمترین و قدرتمند ترین مدل تبلیغاتی رسانه های یهودی غرب برای ارائه الگویی در میان قشر کودک و نوجوان ست و این حربه رسانه ای ارتباط تنگاتنگی با مفاهیمی همچون تئوری تکامل و داروینیسم و یا نظم نوین جهانی در سلطه نئولیبرالیسم و همچنین ظهور ضد مسیح دارد.
مسعود قدیمی
» مشرق
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،«هری پاتر» و ترویج عرفان کابالا،کابالا،عرفان کابالا،فیلم سینمایی هری پاتر،هری پاتر،ترویج کابالا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 6 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
شیطان دائما در گمراهی انسان در تلاش است البته باید توجه داشت که شیطان در گمراهی انسان قدم به قدم جلو می آید . تحولات روحی همانند تحولات جسمی به تدریج رخ می دهد؛ انسان در اثر اعمال صالح به تدریج به مقام قرب الهی می رسد و در اثر اعمال بد و اصرار بر گناه نیز به تدریج از عبودیت حضرت احدیت خارج می شود و تحت ولایت شیطان قرار می گیرد.
«ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون»؛ «آنگاه فرجام کسانى که بدى کردند [بسى] بدتر بود [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آن ها را به ریشخند مى گرفتند».(۱)
اگرچه گناهان از آن جهت که تمرد از دستور خداوند تعالی است، بزرگ است، اما با توجه به خصوصیات ذاتی و تبعات مختلف و آثار گوناگونی که در آن ها وجود دارد، می توان حدس زد که تمام گناهان با هم برابر نیستند. گناه از آن جهت که مخالفت و سرپیچی از دستورهای پروردگار محسوب می شود، بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهی از این لحاظ کوچک نیست؛ چنانکه کسی نافرمانی خدا را کوچک بشمارد، مرتکب گناهی بس عظیم شده است.
اثرات گناه در روایات امام صادق علیه السلام درباره تأثیر گناه بر روح انسان فرموده است: «هنگامی که انسان گناه می کند، در قلب او یک نقطه سیاه پیدا می شود. اگر توبه کند، آن سیاهی محو می شود و در صورتی که توبه نکند و گناهان دیگری مرتکب شود، سیاهی اضافه می گردد تا جایی که تمام قلب را فرا می گیرد و دیگر راهی برای سعادت او باقی نمی ماند».(۲)
امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «منحرفان، شیطان را معیار کار خود گرفتند و شیطان نیز آن ها را دام خود قرار داد و در دل های آنان تخم گذارد و جوجه های خود را در دامان شان پرورش داد. با چشم های آنان می نگریست و با زبان های آنان سخن می گفت. پس با یاری آن ها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ مانند رفتار کسی که نشان می داد در حکومت شیطان شریک است و با زبان شیطان، سخن باطل می گوید».(۳)
قدم به قدم با پیامدهای گناه شیطان ابتدا با وسوسه کارش را آغاز می کند و سپس آدمی را به گناهان کوچک وا می دارد، آنگاه او را آرام آرام به سوی گناهان بزرگ تر می کشاند و سپس تخم گذاری می کند و بچه هایش را پرواز می دهد و در نهایت کار به جایی می رسد که زمام اختیار انسان را به دست می گیرد و به جای او تصمیم گرفته و او را اداره می کند.
رفتارهای ناشایست و گناهان به ویژه هنگامی که در وجود انسان ملکه و عادت شوند، مانع بزرگی برای درک وجود پاک او خواهند شد. کسی که به گناه عادت می کند، آلودگی گناه در جانش نفوذ می کند و گناه برای او ملکه و عادت می گردد؛ آنگاه این سد گناه، حجابی نفوذناپذیر در انسان ایجاد می کند و مانع رسیدن انسان به خدا خواهد شد و چه بسا با استمرار و پافشاری بر گناه، امکان زدودن چنین حجابی برای انسان وجود نداشته باشد: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»؛ «خداوند بر دل هاى آنان و بر شنوایى ایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده اى است و آنان را عذابى دردناک است».(۴)
وقتی بر دل آدمی مُهر نهاده شد و بر دیدگانش حجاب افتاد؛ یعنی دیگر نمی تواند از ابزارهای شناختی که در وجودش است، برای درک حقایق هستی بهره ببرد. مُهر نهاده شدن بر دل؛ یعنی مسدود شدن سرچشمه های معرفتی انسان. البته، چون همه کارهای جاری در هستی به لحاظی، به خدا نسبت داده می شود؛ ازاین روست که قرآن می فرماید: خدا بر دل ها مهر نهاده، وگرنه در واقع این گناهان و رفتارهای ناشایست خود آدمی است که سبب می گردد بر دل او مُهر نهاده شود. اینکه برخی می گویند می خواهند آدم خوبی بشوند و نمی توانند؛ از همین روست که اسیر شیطان شده و در حقیقت شیطان است که آن ها را اداره می کند؛ همانند فرد معتادی که تغییر ماهیت داده و مواد مخدر است که وجود او را اداره می کند!
پی نوشت ها: ۱٫ روم: ۱۰٫ ۲٫ اصول کافی، ج۲، ص ۲۷۱٫ ۳٫ نهج البلاغه، خطبه ۷٫ ۴٫ بقره: ۷٫
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،اثرات گناه ومعصیت،اثرات گناه،اثرات معصیت،گناه و معصیت،گناه،معصیت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 5 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
« شیطان پرستی » (۱) یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و به وجود آمده قبل از عالم هستی می پندارند. شیطان پرستی در برخی شاخه های آن به معنای پرستش شیطان به عنوان قدرتی بسیار قوی تر و مؤثرتر از نیروهای خیر همچون خدا است. در شیطان پرستی، غیر از استفاده از شیطان به عنوان قدرت تاریکی و قدرت مطلق، از نیروها، جنیان و روح های پلید و شیطانی نیز برای پرستش و الهام استفاده می شود؛ در نهایت، « شیطان پرستی » را می توان به الهام از نیروی شر و پرستش قدرت پلیدی معنا کرد. (۲) این فرقه شاخه های گوناگونی دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از: (۳)
۱٫ شیطان پرستی فلسفی: (۴)
این نوع از شیطان پرستی بر مبنای اندیشه ی « آنتون زندر لاوی » (۵) که در « کتاب مقدس شیطان » (۶) و دیگر آثارش آمده، تشکیل شده است. لاوی مؤسس « کلیسای شیطان » (۷) در سال ۱۹۶۶ م بود و تحت تأثیر نوشته های برخی فلاسفه ی غربی به تأسیس این جریان پرداخت. شیطان پرست فلسفی، خود را خدای خود می داند و خویش را ملزم می کند که به طرز فکر گروهی وفادار نباشد و در اِزای آن، گرایش های فردی داشته باشد. در نظر شیطان پرستانِ فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است و بزرگ ترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان، برتری و ترفیع در مقایسه با دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً به خدایی برای پرستش قائل نیستند و حیات اخروی و زندگی پس از مرگ را نفی می کنند. آنان با تکیه بر عقاید انسانی، فلسفه ی عقلانی الهی را عبث می دانند و فقط زندگی عقیم بر مبنای جهان مادی را ارزش می دانند.
۲٫ شیطان پرستی دینی: (۸)
گرایش های شیطان پرستی دینی، اغلب مشابه شیطان پرستی فلسفی است، با این تفاوت که معمولاً پیش نیازی برای خود قائل می شوند. آن پیش نیاز، این است که یک شیطان پرست دینی باید به یک یا چند الهه ی شرور و شیطانی معتقد باشد و آن ها را پرستش کند؛ اما شیطانی که در نوع فلسفی تعریف شده، تنها یک امر ذهنی محسوب می شود. مکان عبادت و پرستش شیطان توسط این گروه « معبد سِت » (۹) نام دارد که « مایکل آکینو » (۱۰) یکی از مأموران سازمان سی. آی. ای آن را اداره می کند. این گروه یک جریان سنتی نیز دارد که بیش تر در مناطق کُرد زبان عراق و ایران حضور دارند و فرقه ی « یزیدیه » نامیده می شوند. این گروه، شیطان را « طاووس مَلِک » می نامند و معتقدند که بر آدم برتری دارد و به همین دلیل تمرد ابلیس و سجده نکردن او در برابر انسان را عملی برحق می دانند. (۱۱)
۳٫ شیطان پرستی گوتیک: (۱۲)
این فرقه از شیطان پرستان به دوران « تفتیش عقاید مذهبی » از طرف کلیسا مربوط می شوند. کلیسا در این دوره، وحشتناک ترین جنایت ها را علیه مردم روا می داشت و انسان های فراوانی را به جرم سحر می سوزاند. انکیزیسیون تمام کسانی را که به سحر و جادو مظنون بودند به زندان می انداخت، شکنجه می داد و در آتش می سوزاند. مأموران تفتیش عقاید در چهار گوشه ی اروپا به دنبال ساحران و جادوگران می گشتند و بر سر مردمان وحشت می پراکندند. کلیسا با این وسایل بی شرمانه می خواست مردم را بترساند و به اطاعت از قدرت خویش وادار سازد. (۱۳) رفتار کلیسا در قرون وسطا مهم ترین عامل برای پیدایش این گروه از شیطان پرستان بود که برای مقابله با تعالیم کلیسا، آموزه های شیطانی را بنا نهادند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم به اَعمالی از قبیل خوردن نوزادان، بُزکشی، قربانی کردن دختران باکره و نفرت از مسیحیان اند. این طرز فکر در کتاب « پتک جادوگران » (۱۴) آمده است. برخلاف شیطان پرستان جدید که براساس متون انجیل شیطانی بر عدم کودک آزاری و آزار حیوانات پافشاری می کنند، در این فرقه، وحشتناک ترین اعمال، تنها برای مقابله با دستورهای الهی انجام می شود.
۴٫ شیطان پرستی آته ایستیک: (۱۵)
این گروه، هیچ خدایی را قبول ندارند و منکر خدایند. عقیده دارند قدرت خدایان، همان اندازه ای است که پیروان شان قدرت دارند. این گروه به هیچ موجود ماورایی از جمله شیطان عقیده ای ندارند و همه ی امور فرامادی را نفی می کنند. نگرش این گروه مطابق اندیشه ای است که پیش از این در بحث خداناباوری آمد. شماری از آثار سینمایی و تلویزیونی، این جریان را در قالب به تصویر کشیدن اندیشه ها، مراسم، نمادها، نوع پوشش و دیگر امور مرتبط با آن، نشان می دهند. فیلم « رانندگی خشمگین » (۱۶) مراسم گروهی از شیطان پرستان را نشان می دهد. این افراد قصد دارند با قربانی کردن نوزادی برای شیطان، حکومت شیطان بر روی زمین را پایه ریزی کنند. در این فیلم، نمادها و اندیشه های جریان شیطان پرستی دیده می شود و مهم ترین آن قدرت مند نشان دادن شیطان است. اولین گروه از این موضوع را فیلم هایی تشکیل می دهند که عقاید خرافی درباره شیطان را با رویکرد ذکر شده در انواع شیطان پرستی، نشان می دهند. نمونه هایی در بحث مربوط به شیطان و نفی وجود خدا آمد که بیش تر آن ها در این موضوع نیز قرار می گیرند. هم چنین نمونه های دیگری نیز وجود دارد؛ از جمله در فیلم « بچه ی رزماری » (۱۷) گروه شیطان پرستان در پی تولد و نگهداری از نوزادی هستند که فرزند شیطان محسوب می شود. این مولود در آینده ای نزدیک، جهان را به تسخیر شیطان درخواهد آورد. ویروسی ناشناخته در فیلم « روز قیامت » (۱۸) باعث تبدیل شدن انسان ها به موجودات آدم خوار می شود و دولت ها برای جلوگیری از شیوع این ویروس، محل وسیعی را در قرنطینه قرار می دهند و دیوارهای بلندی سرتاسر این محوطه می سازند. پس از گذشت زمان، گروهی از سربازان برای یافتن دانشمندی که احتمال می رود درمان این ویروس را یافته باشد به داخل این منطقه می روند. آنان در این مکان با دو گروه از انسان ها مواجه می شوند: گروهی انسان های سنتی و گروهی که وضع و پوششی همچون شیطان پرستان دارند و آدم می خورند. این گروه برای قربانی کردن انسان و خوردن آن مراسمی همراه با رقص و موسیقی انجام می دهند. گروه موسیقی راک در فیلم « بدن جنیفر » برای رسیدن به شهرت قصد دارند دختری را برای شیطان قربانی کنند. آن ها برای اجرای این مراسم از آموزه های « کتاب مقدس شیطان » استفاده می کنند. این کتاب همان گونه که ذکر شد مربوط به شیطان پرستان فلسفی است. نکته ی قابل توجه در این فیلم، آن است که این گروه موسیقی با قربانی برای شیطان به شهرتی فراگیر می رسند. در گروهی از فیلم ها نمادهای مربوط به شیطان پرستان (۱۹) نشان داده می شود؛ به این صورت که برخی نمادها معرفی و در پی آن، فلسفه و معنای نماد در قالب داستان بیان می شود. نمادهای این جریان را می توان در فیلم هایی همچون « خانه »، (۲۰) « منطقه ی سیزده »، (۲۱) «موفق باشی چاک »، (۲۲) « شرلوک هلمز »، « رمز داوینچی » (۲۳) و مجموعه فیلم های « طالع نحس » (۲۴) مشاهده کرد. باید توجه داشت که صرفاً وجود یک نماد در فیلم نمی تواند به معنای موجود بودن آن فیلم در گروه های شیطان پرستی باشد و در فیلم هایی که برای نمونه ذکر شد، نمادها به همان معنایی استفاده شده است که در شیطان پرستی لحاظ می شود. بخشی از فیلم هایی که با شیطان پرستی مرتبط است، علاوه بر تبیین اندیشه های مرتبط با این جریان، از شخصیت های مطرح در این فرقه نیز استفاده می کند. به این توضیح که اشخاص مهم و صاحب جایگاه در این فرقه به عنوان عاملی اصلی در تولید فیلم قرار می گیرند. با این کار، علاوه بر تبیین نگرش شیطان پرستی و تبلیغ آن، این افراد نیز در معرض توجه مخاطبان قرار می گیرند که باعث مطرح شدن و محبوبیت آنان می شود. از جمله « آنتون زندر لاوی » مؤسس شیطان پرستی فلسفی و کلیسای شیطان، در فیلم « باران شیطان » (۲۵) بازی می کند و علاوه بر آن در تولید فیلم های دیگری نیز نقش داشته است. (۲۶) « مریلین منسون » (۲۷) خواننده ی شیطان پرستی که پست ترین کارهای ممکن را در ویدئوکلیپ هایش انجام می دهد، (۲۸) در ده ها فیلم به عنوان خواننده، موسیقی دان، کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و… حضور داشته است. (۲۹) البته تمام این آثار، نشانی از شیطان پرستی ندارند؛ اما حضور او تبلیغی برای این جریان است. مهم ترین اثر در مجموعه کارهای او، بازیگری در فیلم « بزرگ راه گمشده » (۳۰) اثر کارگردان مطرح سینما « دیوید لینچ » (۳۱) است. برای آخرین نمونه، از این افراد می توان « راب زامبی » (۳۲) را نام برد. او پرکارترین شیطان پرست در عرصه ی سینما و تلویزیون است و تا به حال ده اثر را کارگردانی کرده است. از مهم ترین فیلم های او می توان فیلم « خانه ی هزار جسد » (۳۳) و دو قسمت « هالووین » را نام برد. تمام آثار او پر از مفاهیم شیطانی و سکانش های خشونت بار و جنسی است. قالب سینمایی که در زمینه ی فیلم های مرتبط با شیطان پرستی استفاده می شود معمولاً گونه ی ترسناک است؛ زیرا در این فیلم ها ترس از موجود ماورایی یا اتفاقی هولناک وجود دارد که معمولاً به شری از جانب شیطان بازگشت می کند. تحلیل محتوای این فیلم ها از توضیحاتی که درباره انواع و نگرش شیطان پرستان آمد روشن می شود و می توان به صورت خلاصه، فرقه ی شیطان پرستی را در « هنجارشکنی » خلاصه کرد؛ یعنی هر آن چه آموزه های دینی یا اجتماعی تأیید می کنند. این گروه به آن آموزه ها « نه » می گوید و وارونه ی آن را انجام می دهند. همین الگو در شیوه ی آرایش و پوشش آنان نیز دیده می شود و سبکی مورد استفاده قرار می گیرد که در هیچ فرهنگ دینی و عقلانی پذیرفته نیست.
پینوشتها:
۱٫ Satanism 2. امین خندقی، جواد، شناخت و بررسی شیطان پرستی، ص ۳۸٫ ۳٫ همان، صص ۷۰-۱۲۳٫ ۴٫ Philosophical Satanism 5. Anton Szandor LaVey 6. Bible of Satan 7. The Church of Satan 8. Religious Satanism 9. Temple of Set 10. Michael Aquino 11. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فِرَق اسلامی، ص ۴۷۲٫ ۱۲٫ Gothic Satanism 13. کاسمینسکی و دیگران، تاریخ قرون وسطا، ص ۲۳۷٫ ۱۴٫ The Hammer of Witches 15. Atheistic Satanism 16. Drive Angry 17. Rosemary”s Baby 18. Doomsday 19. ر.ک: امین خندقی، جواد، شناخت و بررسی شیطان پرستی، صص ۱۹۵-۲۲۱٫ ۲۰٫ House 21. District 13 22. Good Luck Chuck 23. The Da Vinci Code 24. The Omen 25. The Devil”s Rain 26. Anton LaVy, IMDb site. 27. Marilyn Manson 28. ر.ک: امین خندقی، جواد، شناخت و بررسی شیطان پرستی، صص ۱۷۱-۱۸۹٫ ۲۹٫ Marilyn Manson, IMDb site. 30. Lost Highway 31. David Lynch 32. Rob Zombie 33. House of 1000 Corpses
منبع مقاله : امین خندقی، جواد؛ (۱۳۹۱)، دین و سینما، آموزه های اخلاقی و ارزشی؛ بررسی و تحلیل بیش از سیصد فیلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،آیا هالیوود، تریبون تفکر ماسونی است؟،هالیوود،فراماسونری و هالیوود،تفکر ماسونی،فراماسونری،هایوود و ماسون،شیطان پرستی در سینما،سینما و شیطان پرستی،شیطان پرستی،سینما،سینما و فراماسونری، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 4 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
کابالا یا کبالا (به انگلیسی: Kabbalah و به عبری: קַבָּלָה) سنت، روش، مکتب و طرز فکری عرفانی است که از یهودیت ریشه گرفته است.
گرچه “کابالای مسیحی” نیز وجود دارد اما اصل کابالا از متون یهودی سرچشمه گرفته و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر مسائل عرفانی آن استفاده میکنند.
از یک سو، معروف است که یهودیان مانند مبلغان مسلمان یا تبشیریان مسیحی به دنبال ترویج دین خود و گرواندن دیگران به آن نیستند؛ و از سوی دیگر، دستورات کابالا برای فهم معنی مخفی متون یهودی نظیر تورات و نوشتارهای ربیها نظیر تلمود به کار میرود و مذهبی همگانی نیست. اما کابالا از قرن ۱۸ بشدت پرطرفدار شد و اکنون با رشد فزاینده این مکتب انحرافی در جهان مواجهیم.
اینک کانونها و رسانههای مقتدری در پی ترویج فرقه کابالا هستند و حتی برای جذب تعداد بیشتری به این عرفان کاذب، از خوانندگان و هنرمندان و سلبریتی ها نیز استفاده می شود و مقالات جذاب و جانبدارانه دربارهاش مینویسند؛ آنچنان که “کابالا هالیوود را فرا گرفته است” عنوانی است که مدتهاست در نشریات و رسانه ها به چشم میخورد.
علت این امر چیست؟ متن زیر به این سؤال پاسخ می دهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم: مهدی منصوری خواه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می دانیم که دین یهودیت در سده های اخیر دینی ویژه گرا و نژادی بوده و عالمان یهود کمتر به تبلیغ و نشر دین خود در جهان پرداخته و از غیر بنی اسراییل کسانی را جذب نموده اند و نیز می دانیم وضعیت در کابالا در طول تاریخِ آن به مراتب محدود تر بوده و کابالا به صورت سنتی محدود به دانشمندان بلند پایه و خاص پیروان مسلک یهود بوده است.
کابالا از بدو شکل گیری تا سده های قبل دانش سری یهود محسوب می شده و تعلیم و تعلم آن بسیار محدود و فقط برای افراد معدودی بوده است. در میشنا چنین هشدار داده شده است: «نمی توان… معسه برشیت را در آن واحد برای دو شاگرد تشریح نمود. اما معسه مرکاوا را برای یک شاگرد هم نمی توان بازگفت مگر آنکه وی خردمند باشد و با دانش خود چیزی دریابد.» (الن انترمن ۱۳۹۳-ص ۱۴۷)
بااین حال می بینیم در عصر ما کابالیست ها تصمیم گرفته اند این آموزه ها را فراگیر کرده و به دیگران فارغ از هر دین و سن و جنسیتی آموزش دهند.حال سوال این است چرا به یکباره کابالیست ها تصمیم به افشای اسرار کابالا گرفته اند و می خواهند اسرار و آموزه های کابالا را علنی کنند؟
نوشتار پیش رو در نظر دارد تنها چند دلیل که در کتب ایشان مستور است را علنی نموده و از این راز سر به مهر پرده بردارد؛ رازی که کابالیست های مدرن با خط و نقش های زیبا سعی بر موجه جلوه دادن آن دارند و می خواهند این سم مهلک را با هزار فریب به جهان مدرن تزریق نمایند.
۱٫ جذب پیرو و تبلیغ دین یهودیت
باور عمومی بر این است که: “دین یهود تبلیغ ندارد و کسی نمی تواند وارد یهودیت شود؛ زیرا این دین، دین نژادی بوده و غیر بنی اسراییل نمی توانند بهره ای از آن داشته باشند”؛ لکن نگارنده معتقد است که این باور نادرست بوده و تعمق در کتاب مقدس، متون تلمودی و سیره تاریخی یهود خلاف آن را ثابت می نماید.
با تعمق در کتاب مقدس می یابیم از همان سده های اولیه شکل گیری یهودیت، تبلیغ دین امری شایع بین علمای یهود بوده است: «وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار! زیرا که برّ و بحر را میگردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پستتر از خود، پسر جهنّم میسازید!» (متی ۲۳: ۱۵)
گرچه گرایشهای ضد فریسی ها در فقره فوق از عهد جدید نمایان است؛ اما بوضوح به وضعیت فعال تبلیغ دین نیز اشاره دارد. ممکن است گفته شود منظور از پیدا کردن مرید در آیه مذکور پیدا کردن مرید از بین یهودیان باشد و نه از غیر یهود؛ لکن با نگاهی دقیق به تاریخ خلاف آن برای ما ظاهر می شود و بسیاری از جنگ های صدر یهودیت به جهت تبلیغ دین و مؤمن کردن دیگر اقوام به “یهوه” خدای یهود بوده است: «و در همه ولایتها و جمیع شهرها در هر جایی که حکم و فرمان پادشاه رسید، برای یهودیان، شادمانی و سرور و بزم و روز خوش بود و بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند زیرا که ترس یهودیان بر ایشان مستولی گردیده بود.» (استر ۸ : ۱۷) «یهودیان این را فریضه ساختند و آن را بر ذِمّه خود و ذریت خویش و همه کسانی که به ایشان ملصق شوند …» (استر ۹: ۲۷)
ملاحظه فرمودید که یهودیت ــ چه با تبشیر و تبلیغ و چه با جنگ و قهر و غلبه ــ سعی کرده از بین سایر مردمان و اقوام برای خود پیروانی جذب نموده و غیر بنی اسراییلیان را یهودی نمایند.
در کلمات علمای یهود نیز به تبلیغ دین یهود تصریح شده است : «… فقط بدان جهت اسراییل را میان امت ها به تبعید فرستاد که با یافتن پیروانی بر شمار خویش بیفزایند» (انترمن ص۲۳)
این مهم، در عصر حاضر، بر عهده دستگاه کابالایی گذاشته شده است.
۲٫ ناکارآمدی دین یهود
تحریف و انعطاف ناپذیر بودن شریعت یهود از سویی، و فراگیر شدن آموزه های معنوی اسلام و انعطاف مسیحیت و نیز جذابیت معنویت های شرقی از سوی دیگر، سبب شده است که یهودیان معاصر در خود یک خلأ معنوی احساس کرده و به دنبال معنویت های جایگزین در سایر ادیان و مکاتب بروند. مثلاً در حال حاضر بسیاری از ساکنین شهرک های رژیم غاصب صهیونیستی را یهودیان سکولار تشکیل می دهند؛ یهودیانی که بسیاری از آنان حتی در “مراسم شبات” نیز شرکت نمی کنند و اهمیتی نیز برای “مواعید یهود” قائل نیستند؛ عملی که مجازات سنگینی را برای یک یهودی به ارمغان خواهد آورد: «و در روز هفتمین، سبت، آرامی مقدس خداوند برای شماست؛ هر که در آن کاری کند، کشته شود». (خروج ۳۵ : ۲)
همچنین یهودیت عصر حاضر دچار مشکل «پیدا کردن جایگاه یک یهودی در جامعه مدرن شده است». (فیلیپ برگ، ۱۹۹۰، ص ۱۹) «یهودیت امروزه مواجه با دو نوع انتخاب است: یا باید به راه کنونی خود ادامه دهد، یعنی در زندگی روزمره خود، تاریخ پیشینیان یهود را گرامی دارد و هرسال تعداد اعضا و نفوذ آن کمتر گردد ، یا آنکه اهمیت و قدرت خود را در جهان امروز اشکار کرده و ثابت کند که تنها یهودیت قدرت وحدت بخشیدن مجدد به اقوام پراکنده و دچار تفرقه کره زمین را دارد» (همان ، ص ۲۳)
این عوامل سبب شد دستگاه سری کابالیستی تصمیم بگیرد برای موجه جلوه دادن و ادامه حیات خود برخی از طعامی تورا را منتشر کرده و آنها را همسو با علم و یا با نام علم آموزش دهد. این کار سبب می شود یهودیانی که به سبب ناکارآمدی دین تحریف شده شان دچار عدم اعتماد به نفس دینی-نژادی شده بودند از اغماء خارج شده و حیات دوباره ای بگیرند تا بتوانند خود را برای «عصر ماشیح» آماده نمایند.
۳٫ عصر ماشیح
کابالیست ها معتقدند شیمعون بریوحای پیش گویی کرده در عصر ماشیح حتی به کودکان نیز می توان کابالا را آموخت. به گفته آنان ربی شیمعون معتقد بود : «عصر ماشیح با خود نور و غنایی می آورد که دال بر دمیدن خلوص الهی بر همه جهان هاست. خورشید جهانی نو، طلوع خواهد کرد و با ظهور آن نور اعظم، ازادی انسان ها را از جهل شان اغاز کرده و بیداری روحی و معنوی برایشان به ارمغان خواهد آورد».(همان، ص۷۴)
همچنین زوهر می گوید که در دوره ماشیح «دیگر نیازی نخواهد بود که شخص به همسایه خود بگوید : حکمت بر من بیاموز، زیرا نوشته شده روزی خواهد آمد که دیگر هیچ کس همسایه خود را نخواهد آموخت و هیچ کس برادرش را نخواهد گفت : خدا را بدان، زیرا همه آنها مرا (پروردگار) خواهند دانست از جوانترین شان تا پیرترین شان» (زوهر ج ۳ ص ۵۸ الف)
می گویند در عصر ماشیح به سبب رشد علمی و فرهنگی مردم جهان دیگر دلیلی بر مخفی نگاه داشتن این آموزه ها نیست و می توان آنها را علنی کرد و البته در این قول خویش نیز صادق نیستند زیرا اینان تنها برخی از آموزه های «طعامی تورا» ی خود را که قابل انتشار هست را آموزش می دهند و بخش اصلی و الحادی یعنی «ستری تورا» را به کلی مستور داشته اند. آنان حق و باطل را بهم آمیخته اند تا نیت باطنی خود را که یافتن «سرباز برای جنگ آخرالزمان» هست را پنهان کنند «وَمَکَروا وَ مَکَرَ الله وَالله خَیرُ الماکِرین».
۴٫ جمع کردن سرباز
همان طور که در سطور بالا از قول فیلیپ برگ بیان شد یهودیت در عصر حاضر به دنبال نفوذ در سایر ملل و اقوام بوده و از کمی روند رو به نزول رشد جمعیت رنج می برد. بر همین اساس دو راهبرد عمده برای خود اتخاذ نموده اند:
یک : ادعای یهودی بودن برخی نژادها ، به عنوان مثال ادعا می کنند برخی از اقوام دارای نژاد یهودی هستند اقوامی همچون : پشتو های افغانستان، چینی ها، هندی ها، مکزیکی ها و … و ادعا می کنند که در بین این اقوام کسانی هستند که دارای DNA یهودی بوده و نشان از آن دارد که اینها از اسباط گم شده یهود هستند.
دو: با ترویج و نشر آموزه های کابالایی در قالب های مختلف مردم را ابتداء به سوی کابالا سوق داده ، سپس در بین علاقمندان کابالا شریعت و تفکر یهود را نهادینه می نمایند . افرادی که از این طریق جذب یهودیت می شوند دارای تفکرات صهیونیزم بوده و به شدت به زمین مقدس اعتقاد دارند.
البته نباید فراموش نمود کسانی که به صورت غیر نژادی یهودی می شوند شهروند پست و درجه سه محسوب می شوند و تنها به درد این میخورند که مقابل گلوله ها بایستند، به این طریق صهیونیزم می خواهد بدون هزینه کردن افراد خودش که به زعم آنان مخلوقات برتر الهی هستند در نبرد نهایی آرماگدون که به اعتقاد آنان زمینه ساز ظهور ماشیح خواهد بود پیروز شوند. و تمام این ها مقدماتی هستند که جبهه کفر برای مقابله با جبهه حق اندیشیده است. و «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ الله بِأَفْوَاهِهِمْ وَالله متم نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُون».
شایان ذکر است کسانی که در ده های اخیر به آیین یهودیت گرویده اند از لحاظ اعتقادی معتقد به صهیونیزم اعتقادی و از جنبه سیاسی به شدت گرایش به صهیونیزم سیاسی دارند. اینان همچون تکفیری های دنیای اسلام حاضرند برای آرمان های صهیونیزمی دست به هر اقدامی بزنند و ارتش رژیم غاصب اسراییل را لشگر خدا می پندارند.
لذا همانگونه که ملاحظه فرمودید هدف کابالا از علنی کردن آموزه هایش نه دلسوزی برای آگاهی بخشیدن!!! به جهانیان بلکه به دست آوردن سربازان رایگان برای نبرد آخرالزمان است؛ نبردی که به هیچ وجه آنان پیروز آن نخواهند بود، ان شاء الله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع اصلی: Philip S. Berg, “Kabbalah for the Layman“, Vol. I. Research Centre of Kabbalah, 1990, The Zohar و آلن انترمن؛ “آیین ها و باورهای یهود“؛ مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب؛ ۱۳۹۴ ؛ شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۸۰۹۰-۳۰-۷
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،آیا هالیوود، تریبون تفکر ماسونی است؟،هالیوود،فراماسونری و هالیوود،تفکر ماسونی،فراماسونری،هایوود و ماسون،چرا کابالا همگانی شد؟،کابالا،همگانی شدن کابالا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 3 تير 1395
|
|
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یهودیان هالیوود، با گوسالههای نقرهای که همان پردههای سینماست همه را مسحور این جادوی فریب کرده و ظاهرا رقیبی ندارند. اما چنانکه در مقابل آن سامری، موسایی بود، در مقابل این سامریها نیز موسیهایی هستند که ایستادگی کنند.
یهودیان افراطی صهیونیست که رویای تسلط بر جهان را داشتند با کشف قاره آمریکا به این کشور مهاجرت کردند و در همه زمینه ها سرمایه گذاری کردند. با ناطق شدن سینما گروهی از یهودیان با تسلط بر این ابزار نو ظهور به هموار کردن راهی پرداختند که بدون این ابزار ممکن نبود. این نوشته قصد دارد که ریشه دشمنی این سینما را با سینمای ارزشمند ایران بررسی کند.
هالیوود از دو جزء “هالی” مقدس و “وود” چوب که به چوب مقدس معنا می دهد تشکیل شده است و عصای جادوی از آن ساخته می شود. و این اعتقاد وجود دارد که ساحرانی که مالک آن عصا باشند می توانند مردم را محسور خود کرده و به کنترل در آورند.
سینمای هالیوود دقیقا همین کار را می کند. یعنی آنچه را که ساحران دربار فرعون نتوانستند به انجام برسانند سامری با گوساله طلایی اش انجام داد و قوم یهود را به کرنش وا داشت؛ حالا یهودیان هالیوود با گوساله های نقره ای شان که همان پرده های سینماست همه را مسحور این جادوی فریب کرده که ظاهرا رقیبی ندارند. اما همچنانکه در مقابل آن سامری موسایی بود در مقبل این این سامرها نیز موساییانی هستند که با دست بیضا در مقابلشان بایستند.
مرام ماسونی سرمایه گذاران هالیوود
صاحبان هالیوود که اغلب ریشه ای ماسونی و صهیونیستی دارند سالهای درازی است که مردم را با هر سنی جادو کرده اند. از تولید انیمیشن های دو بعدی چون سیندرلا و سفید برفی و رابین هود گرفته تا انیمیشن های محسور کننده ای چون دختر گیسو کمند و ماجراهای تن تن و میلوی اسپیلبرگ چه کسی را مجذوب خود نکرده است؟
این قهرمانان پوشالی خوش ظاهر چنان در ذهن رسوخ می کنند که چاره ای نداریم جز آنکه مثل او باشیم مثل او فکر کنیم و مثل او زندگی کنیم این مخدر چنان گیرا است که باز هم دوست داریم مصرف کننده اش باشیم. این آثار از تولیدات بزرگترین استودیوهای هالیوود از جمله کلمبیا، مترو گلدوین مایر، برادران وارنر، پارامونت، یونیورسال و فاکس قرن بیستم است که توسط یهودیان تاسیس و اداره می شوند.
کمپانی والت دیسنی از بزرگترین کمپانیهای هالی وود است که درصد بسیاری از کودکان جهان محصولاتش را می بینند. فعالیتهای این کمپانی فقط به تولید فیلم اختصاص ندارد، تولید اسباب بازی هایی بر اساس فیلمها هم بخشی اقدامات این غول رسانه ای است. دیسنی با ساختن دیسنی لند، شهری رویایی برای بچه ها ساخته که این امکان را به آنها می دهد تا کارکترهای دوست داشتنی شان را از نزدیک ببینند.
تراژدی سلطه یهودیان بر هالیوود
جاناتان گولدبرگ، خبرنگار و تاریخدان یهودی، در تحقیقی که در سال ۱۹۹۶ انجام داد، نوشت: “سهم یهودیان در صنعت سرگرمی سازی بیش از جمعیت آنها در آمریکاست. یهودیان در پست های مدیریتی رسانه ها به ویژه در سمت مدیریت استودیوها حضور دارند و حضور آنها به گونه ای است که از آن نمی توان تنها به عنوان سلطه یهودیان بر هالیوود یاد کرد، چرا که بیش از این است.”
آماری که اخیراً ارائه شده نشان می دهد که ۵۹ درصد از فیلمهای مطرح هالیوود توسط یهودیان تولید شدهاند. بی تردید نفوذ این قوم در یکی از تاثیرگذارترین صنایع آمریکا می تواند برای آنها قدرت سیاسی بسیاری به ارمغان آورد. آنها مهمترین منبع حمایت از نامزدهای دموکرات هستند و سیاست های آمریکا را به سمت و سوی مورد نظر خود هدایت میکنند.
تهیهکنندگان یهودی هالیوود در سال ۱۹۴۸ اسرائیل را پایه ریزی کردند و در این میان رابرت بلاموفی تلاش های بسیاری کرد. وی در این مورد می گوید: “ناگهان اسرائیل به خانه ما تبدیل شد و احساس کردیم که هویت داریم. این عامل به ما روحیه می داد.”
با روی کار آمدن یهودیان رفته رفته تصویر مسلمانان در فیلم های هالیوودی به پنداره ای از افراد ظالم و بی فرهنگ تبدیل شد که این امر بیش از پیش نمایانگر حمایت هالیوود از اسرائیل و موضع گیری آن علیه مسلمانان و جهان اسلام بود. صنعت فیلمسازی غرب در حمایت از صهیونیسم اقدام به خلق یک ژانر جدید در سینما کرد که نزاع میان اعراب و اسرائیلی ها را در محوریت داشت.
هالیوود برای نیل به این هدف در طول ۵۰ سال گذشته اقدام به ساخت فیلمهای گوناگونی کرده که دربرگیرنده قهرمانها و ضدقهرمانها بوده اند. به عبارت دیگر می توان گفت که در این آثار قهرمانها یهودیان اسرائیلی و ضد قهرمانها مسلمانان بودهاند. دهه ۱۹۶۰ به تنهایی شاهد ساخت ۹ فیلم ضد اسلام بود که در زمره آثار مطرح سینمای آمریکا جای داشتند.
در این فیلم ها نقش یهودیان آمریکایی توسط هنرپیشگان آمریکایی ـ یهودی چون پل نیومن، تونی کورتیس و کرک داگلاس احیا می شد تا با به کارگیری بازیگران محبوب، میزان همذات پنداری مخاطبان با کاراکترهای آنها افزایش یابد.
هالیوود در ادامه سیاستهای دین ستیزانه اش با ساخت فیلمهایی درباره زندگی پیامبران،آنها را انسانهای روان پریش و بدبین به نوع بشر معرفی و دین را به وسیله ای نا کارآمد معرفی کرده است.
پیامبر ستیزی ادامه ای بر اسلام ستیزی
“نوح” ساخته آرن آرونوفسکی به زندگی نوح می پردازد. پیامبری که از بسیاری گریه برای امتش نوح نامیده شد در این فیلم از او موجودی دگم و غیر قابل انعطاف ساخته که گوش شنیدن هیچ حرفی را ندارد. فرزند پدری غار نشین و بدوی است که همه آرزویش خوردن توت است. نوح به هیچکس رحم نمی کند هیچ انذاری نمی دهد و فقط می خواهد کشتی ای بسازد تا حیوانات را و البته فقط خانواده خودش را نجات دهد.
او از سوی خدایی که نمی شناسد مامور شده تا نوع بشر را از بین ببرد حتی خانواده خودش را. ما در این فیلم فقط از نوح بیزار نمی شویم بلکه حتی نمی خواهیم نام خدا را به زبان بیاوریم. نوح نه آغازگر این بی حرمتی هاست نه پایانش. این دین ستیزی با سایر ادیان به موازات همان اسلام ستیزی هالیوود است.
آنها می خواهند همه باورها به ادیان الهی و پیامبران را فرو بریزند تا پیامبران دروغینی را برای هدایت به سوی سیاهی مبعوث کنند. در این میان چه باید کرد غول رسانه ای که از چراغ یهودیان بیرون آمده را چگونه می شود نابود کرد. اینجاست که باید از ایران و سینمایش صحبت به میان می آید.
سینمای شرق سینمای غرب
سینمای ایران تنها سینمایی است که در مقابل سینمای آمریکا توانایی ایستادگی دارد. قطبهای مهم سینمایی دنیا مثل بالی وود، سینمای هنگ کنگ، سینمای چین، و سینمای روشنفکر و هنری اروپا همسو با سینمای آمریکا نباشد در تقابل با آن هم نیست.
سینمای شرق آسیا با هدف سرگرمی سازی در عرصه رقابت جهانی حضوری جدی دارد، سینمای شکست خورده اروپای شرقی هم در لاک فیلمهای به اصطلاح روشنفکرانه فرو رفته و خیال بیرون آمدن از آن را ندارد.
فرانسه، آلمان، ایتالیا، لهستان و … نقشی اساسی در شکل گیری دستور زبان محتوایی فیلمها داشته اند که متاسفانه سینمای ایران تحت تاثیر این نوع زبان بوده است سینمای شرق آسیا با تکیه بر فیلمهای اکشن و رزمی و سینمای هند با تکیه بر فیلمهای عاشقانه اصلا در مناسبات فیلمهایی که جهان بینی دارند به حساب نمی آیند. سینمای اروپا هم به دلیل تکیه بر نظام فکری غیر دینی نمی تواند برای آمریکا خطر ناک باشد.
این نوع سینما که تحت تاثیر زیگموند فروید، فرانتیس کافکا، ژان پل سارتر، کارل مارکس و دیگران قرار دارد چه انقلاب فکری ای در مخاطب ایجاد می کند؟ شخصیتهای این فیلمها اغلب آدمهای تنهای عاصی از نظام سیاسی ـ کمونیست ـ هستند که در فضاهایی سرشار از سکوت و تاریکی مدام به رهایی فکر می کنند. اما عملی که آنها را به سمت این رهایی ببرد، ندارند.
این فیلمها با ایجاد رخوت و یاس و سرخوردگی از شرایط موجود در مخاطب او را به موجودی سترون تبدیل می کرد که چاره جز پذیرش شرایط موجود ندارد. در این سالها سایه سنگین کمونیست و جنگ سرد شوروی امریکا و اثرات به جا مانده بعد از جنگ جهانی دوم این نوع نگرش را در جامعه جهانی تقویت می کرد.
قطع رابطه دین به عنوان امری اجتماعی در اروپا حضوری نداشت. مشرب فکری اندیشمندان اروپایی الهی نبود و نمی توانست برای هنرمندانی که با مردم سخن می گفتند چیز تازه ای داشته باشد. جدایی دین از سیاست ثمری جز این نداشت که متفکران، هنرمندان و مردم را در انزوا ببرد طوری که هر گروه راهی جدا گانه بروند.
سینمای ایران و اندیشه سیاه غرب
این نوع سینما در دهه ۳۰ و ۴۰ در ایران اثرات مخربی گذاشت که رد آن را دهه ۵۰ هم می بینیم. بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، فرخ غفاری و تعدادی دیگر به شدت تحت تاثیر موج نوی سینمای فرانسه بودند. فیلمهایی که در این دوره ساخته شدند اغلب آثاری اقتباسی از نویسندگانی چون صادق چوبک، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی و … بودند. این نویسندگان ریشه ای دینی نداشتند و آنچه که می نوشتند تحت تاثیر همان چشمی بود که امثال کافکا و سارتر می دید.
متاسفانه ایران قبل از انقلاب به دلیل انحطاط فکری سیاسیون و جدایی خود خواسته روحانیون از نظام حکومت سبب شکاف بین هنرمند و مردم شد. هنرمند زبان مردم را نمی فهمید از حکومت ناراضی بود. برای همین در کافه ها و مجلس های شبانه می نشست و دل به کافکا و نیچه و … می داد و می خواست با مدل مو و لباس و تقلید زبان ادبیات اروپا، برای مردم ایران نسخه رهایی بپیچد.
اینگونه شد که مردم هم زبان هنرمند به اصطلاح روشنفکر را درک نمی کردند و برای آنکه به هر حال کالای فرهنگی شان را به دست بیاورند به سمت رمانهای زرد مبتذلی رفتند که وجه وقیحانه ترش را در سینما می دیدند.
اندیشه امام(ره) دمی مسیحایی بر کالبد سینمای ایران
در همین زمان قیام امام خمینی (ره) سبب زلزله ای شد که همه ارکان این نوع جهان یاس آلود را به هم ریخت و نه یک انقلاب در ساختار حکومتی یک کشور که انقلابی جهانی بود.
این انقلاب چنان ریشه دار بود که اثراتش را در همه کشورهای دنیا شاهدیم. هنر بعد از انقلاب هم از این اتفاق بی بهره نبود حالا هنرمند دریافته که هنر این مملکت چنانکه رهبرش تاکید می کند “عبارت است ار دمیدن روح تعهد در آدمی. باید متعهدانه باشد از ذات انسان بگوید و او را در سایه رهبر دینی به سوی همان ذات ببرد. تقابل همه دنیا با ایران که به تنهایی مناسبات سیاسی دنیا را به هم ریخته هنرمند را برای مدتی به حال شوک فرو برده است. اما آرامش قلبی امام خمینی (ره) و جهت دهی فکری ایشان هنرمند را وا داشت تا کاری کند. اینبار هنرمند درونمایه اثرش را از غرب و شرق نمی گرفت او با اتکای به داشته های مغفول مانده اش شروع به آفرینش کرد تا مبلغ آرمانهای این نظام فکری باشد.
این نظام فکری دیگر زاییده موهومات یک انسان نبود یلکه تفسیر درست یک رهبر دینی از دین بود.
هشدار حکیمانه امام خمینی (ره) به گورباچوف و پیش بینی اش از سقوط کمونیست نفوذ این شخصیت را در ذهن مردم جهان قوت بخشید. حالا دیگر آمریکا و البته رژیم صهیونستی دریافته بودند که این نظام را به سادگی نمی شود از بین برد چرا که ساختار سیاسی آن ساختاری دینی است.
جنگ با پرده نقره
آمریکا در ادامه مبارزه اش سینما را در اولویت خود قرار داد تا از این طریق بتواند زخمی بزند. هالیوود به عنوان تریبون تفکر ماسونی باعث از بین رفتن سینما در بسیاری از کشورها شده به طوری که اغلب کشورها وارد کننده فیلم از آمریکا هستند اما در ایران هنوز راه به جایی نبرده است.
همچنان که سینما در هالیوود توانسته در ترویج و ثبت افکار استعمارگرایانه اش موفق باشد؛ سینمای ایران هم توانسته هر چند که قصور و کم کاری کرده است؛ اما باز قدرت دارد که برعلیه این نظام فکری بلند شود. شاید در ابتدا با توجه به پیشرفت های فنی هالیوود و تخصیص هزینه های هنگفتی که در تولید می کنند؛ اداعی کاذبی باشد اما شدنی است.
مگر نه اینکه انقلاب مردی در آستانه ۶۰ سالگی بر علیه شاهی که همه دنیا را داشت محقق شد چرا سینمای ما نتواند اگر از همان مشرب سرچشمه بگیرد.
آمریکا از همین واهمه دارد که فیلم ایرانی در بازاهای جهانی سهمی بزرگ به خود اختصاص دهد و از این طریق نفوذش بر آراء و افکار جوان اروپایی و آمریکایی تاثیر گذار باشد. دست اندازی برای فیلم محمد رسول الله(ص) چه معنایی دارد درحالی که فیلمهای سیاه نمای ایرانی در خود آمریکا هم اکران می شود.
اگر روزگاری رزمندگان در خط مقدم می جنگیدند و با یک اشاره امام همه شهادت را به جان می خریدند، الان هم باید فیلمسازان در خط مقدم جبهه فرهنگی حضور داشته باشند و دفاع کنند که با دریغ باید گفت تعدادشان چنان که باید نیست.
فراموش نکنیم، هر چقدر که ما از این خط مقدم فاصله بگیریم پیشروی هالیوود بیشتر خواهد شد.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،آیا هالیوود، تریبون تفکر ماسونی است؟،هالیوود،فراماسونری و هالیوود،تفکر ماسونی،فراماسونری،هایوود و ماسون، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395
|
|
در رجعت راه توبه بسته مي شود
«سَنَسِمُهُ عَلَي الْخُرْطُوم».
«به زودي بر روي بيني اش مهر خواهيم زد».
( - سوره قلم: آيه 16 . )
در تفسير قمّي روايت كرده كه اين آيه مربوط به رجعت است، هنگامي كه شاه ولايت حضرت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) رجعت كند و دشمنان آن حضرت نيز برگردند، بر پيشاني آنها مهر مي زند و نشاندار مي كند، چنانكه چارپايان را داغ مي زنند تا نشاندار شوند.
( - بحارالانوار: ج 53، ص 103 / نورالثّقلين: ج 5، ص 394. )
امام باقر ( عليه السلام ) در تفسير اين آيه فرمودند:
هنگامي كه روي بيني كافران مهر زده شد، ديگر كار از كار گذشته است.
( - نورالثّقلين: ج 5، ص 395 . )
در احاديث ديگر نيز آمده است كه:
در رجعت راه توبه بسته مي شود و كسي كه تا آن روز با ديدن حقايق ايمان نياورده باشد ديگر ايمان آوردن او را سودي نمي بخشد.
عصاي حضرت موسي ( عليه السلام ) در دست اميرمؤمنان ( عليه السلام )
در احاديث فراواني از امير مؤمنان ( عليه السلام ) روايت شده كه فرمود:
«من صاحب عصا هستم، من صاحب ميسم هستم».
( - بحارالانوار: ج 39، ص 343 و ج 53 ص 119 / نورالثّقلين: ج 4، ص 97 . )
در اين حديث منظور از «عصا» عصاي حضرت موسي است كه در دست آن حضرت خواهد بود، و «ميسم» به معناي چيزي است كه به وسيله آن بر پيشاني چارپايان داغ مي زنند و نشاندار مي كنند. چنانكه در آخرت اميرمؤمنان قسيم الجنّة و النّار هستند، در رجعت نيز دوست و دشمن را از يكديگر جدا مي سازند و بر روي بيني دشمنان به وسيله عصاي موسي مهر باطله مي زنند.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،در رجعت راه توبه بسته مي شود،رجعت و توبه،راه توبه،بسته شدن راه توبه،رجعت،توبه، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 1 تير 1395
|
|
تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟
پاسخ: شيخ حسن بن مثله جمکرانى گويد: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هجرى قمرى در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند ومرا از خواب بيدار کردند وگفتند برخيز وطلب امام مهدى (عجل الله فرجه) را اجابت کن، که تو را مى خواند. آنها مرا به محلى که اکنون مسجد است آوردند. وقتى که خوب نگاه کردم، تختى ديدم که فرشى نيکو بر آن گسترده شده، وجوانى سى ساله بر آن تخت، تکيه بر بالش کرده وپيرى هم پيش او نشسته است، آن پير حضرت خضر (عليه السلام) بود. پس آن پير مرا بنشاند.
حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مرا به نام خود خواند وفرمود: برو به حسن مسلم، که در اين زمين کشاورزى مى کرد، بگو که اين زمين شريفى است. وحق تعالى آن را از زمينهاى ديگر برگزيده است وديگر نبايد در آن کشاورزى کنند.
حسن بن مثله عرض کرد: اى مولا وسرورم، لازم است که من دليل ونشانه اى داشته باشم تا مردم حرف مرا قبول کنند. حضرت فرمود: نه: تو برو وآن رسالت را انجام ده، ما خودمان نشانه هايى براى آن قرار مى دهيم. پيش سيد ابو الحسن برو وبه او بگو حسن مسلم را احضار کند، وسود چند ساله را که از زمين به دست آورده است وصول کند وبا آن پول مسجد را بنا کند... حسن بن مثله مى گويد: چون مقدارى راه رفتم، دوباره مرا بازخواند وفرمودند: بزى در گله جعفر کاشانى است، آن را خريدارى کن وبدين وضع بياور، آن را بکش وبر بيماران انفاق کن، هر بيمارى ومريضى که از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد. وى گويد: من سپس به خانه بازگشتم وتمام شب را در انديشه بودم، تا اينکه نماز صبح خوانده به سراغ (على منذر) رفتم وماجراى شب گذشته را براى او نقل کردم وبا او به همان موضع شب گذشته رفتم.
وقتى که رسيديم، زنجيرهايى را ديديم که طبق فرموده امام (عليه السلام) حدود بناى مسجد را نشان مى داد؛ سپس به قم، نزد سيد ابو الحسن رضا رفتيم، وچون به خانه او رسيديم، خادمان او گفتند که او بعد از سحر در انتظار شماست وتو از جمکران هستى. به او گفتم: آرى، پس به درون خانه رفتم، سيد مرا گرامى داشت وبسيار احترام نمود وبه من گفت:
اى حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصى خطاب به من فرمود: حسن به مثله نامى، از جمکران پيش تو مى آيد، هرچه گويد تصديق کن وبه سخنش اعتماد کن که سخن او سخن ماست. از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. حسن ماجراى شب گذشته را تعريف نمود.
سيد بلافاصله فرمود تا اسب ها را زين نهادند وبيرون آورده وسوار شدند. وقتى به نزديک روستاى جمکران رسيدند، گله جعفر کاشانى را ديدند. حسن بن مثله به ميان گله رفت وآن بز، که از پس همه گوسفندان مى آمد، پيش حسن دويد، جعفر سوگند ياد کرد اين بز در گله من نبوده وتاکنون آن را نديده بودم. به هر حال آن بز را به مسجد آورده وذبح نمودند، وچون بيمارى از گوشت آن مى خورد، با عنايت خداوند تبارک وتعالى والطاف حضرت بقيه الله (عجل الله فرجه) شفا مى يافت.
حسن مسلم را احضار کرده ومنافع زمين را از او گرفتند، ومسجد جمکران را با چوب وديوار پوشانيدند. سيد زنجيرها وميخها را با خود به قم برد ودر خانه اش گذاشت. هر بيمار ودردمندى که خود را بدان زنجير مى ماليد، خداوند تعالى وى را شفاى عاجل عنايت مى فرمود. ولى پس از فوت سيد ابو الحسن، آن زنجيرها پنهان گشته وديگر کسى آنها را نديد. (1)
مسجد شريف جمکران يا (صاحب الزمان (عليه السلام)) در شش کيلومترى شهر مقدس قم واقع شده وهمواره پذيراى مشتاقان وشيفتگان حضرتش از نقاط مختلف ايران وجهان مى باشد.
پي نوشته ها :
(1) الزام الناصب، شيخ على يزدى حائرى، ج 2، ص 58.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟،مسجد مقدس جمکران،مسجد جمکران،تاریخچه مسجد جمکران، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 31 خرداد 1395
|
|
یوسف زمان ما ، مهدی آل فاطمه همانند یوسف یعقوب غیبتی در حضور دارد.یوسف مدتها با برادران خود زندگی کرده بود اما برادران او را نشناختند . مدت زمان غیبت همه چیز را از یاد برادران برد ، یوسف زهرا هم غایب است ولی در کنار ماست و در میان ما . چه تلخ و دردناک است که با بی تفاوتی از کنار مولا و محبوبمان بگذریم بدون اینکه بشناسیم او قطب عالم امکان و هستی است .
ایشان نیز همانند یوسف در کودکی از کنار قوم خویش غایب شد . کودکی در غایت زیبایی . آن یوسف زیبا مورد حسادت برادران قرار گرفت و یوسف زهرا مورد حسادت مظلوم نمایان غاصب .
برادران یوسف خواهان مرگ او شدند اما دیگران او را بسیار دوست داشتند و عزیز مصرش کردند حضرت مهدی هم چه بسیار مورد جفای دوستان قرار خواهد گرفت همان افرادی که امروز منتظرش هستند اما طردش میکنند و نمی توانند تمام الگوی محبت و عشق را تحمل کنند اما چه بسیار افراد و نا آشنایان که مجذوب عشق او شده و باورش خواهند کرد .بیایید با خلوص دل همرنگ شویم و یک صدا فریاد کنیم یوسف زهرا بیا که صادقانه دوستت داریم و یعقوب وار منتظرت هستیم . همانند حضرت یعقوب شویم که عشق یوسف را و بازگشتش را باور داشت و اهمیتی به سرزنش کنندگان نمی کرد و درخت ناامیدی را از قلب های فرزندان نیز قطع می کرد
ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود .
برادران یوسف فهمیدند که او تنها راه است و طولانی بودن مسیر را به جان خریدند ما هم میدانیم که یوسف زهرا تنها راه است ولی در مسیر دل قرار نمی گیریم ، نباشد همانند برادران یوسف او را بخواهیم ،بلکه بیایید یعقوب وار برای یوسف زهرا دلدادگی کنیم . از خدای متعال ظهورش را بخواهیم نه برای اینکه عدالت را به ارمغان بیاورد و ظلم را بر چیند و احیای دین کند ، بیاید برای اینکه دوستش داریم . دستها را به آسمان دل پل زنیم و بگوییم مهدی بیا چون دوستت داریم .
امام صادق در فرازی از دعای ندبه : « بِنَفسِی أنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا ، بنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عنّا » بحار الانوار ، ج 36 ،ص296
Imam Sadeq (peacebe upon him) in a phrase of nodbeh supplication "
my life is sacrified for you ! ohthe absent who is not awayfrom us ! my life is sacrified for you! oh you who is away from you home but not away from us”
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،دو یوسف زمان و مردمانش،یوسف زمان،یوسف و مردمانش،یوسف،زمان،مردم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 30 خرداد 1395
|
|
حقوق امام زمان (ع ) بر شيعيان
حق امام زمان ( عليه السلام ) بر همه بندگان خدا و به ويژه بر شيعيان، حق حيات است. حق هدايت است. حقي نيست كه بتوان آن را با معياري سنجيد و ارزش گذاري كرد. حقي نيست كه بتوان آن را با دنيا و هر چه در آن است مقايسه كرد.
با اين همه در برخي توقيعات مباركه و دعاها و زيارات شريفه، سخن از حقوق امام زمان ( عليه السلام ) به ميان آمده است.
اين حقوق بدون ترديد، رعايت حق امامت او، شناخت و مواظبت بر اطاعت او، نرنجانيدن قلب مبارك او، پاسداري از آرمان هاي او، مجاهدت در راه دفاع از او، و جان نثاري در راه تحقق خواسته هاي او است.
در راستاي اداي حقوق امام زمان ( عليه السلام ) بايد در راه دفاع از ارزش هاي ولايت از مال و امكانات و توانايي ها مايه گذاشت؛ و بالاتر از آن در راه مبارزه با شيطان و خواسته هاي نفساني، از لذتها، از خوشيها و از آرزوها صرف نظر كرد؛ و در مقابل وسوسه هاي مستمر شيطان و جاذبه هاي پيوسته گناه و فريبندگي نيرومند گناه، مقاومتي سخت و طولاني داشت.
«وَ اَعِنَّا عَلي تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ اِلَيْه؛ خداوندا! ما را در اداي حقوق او ياري فرما».
( - دعاي ندبه. )
با چنين ديدگاهي، اگر سخن از پرداخت حقوق شرعيه امام زمان ( عليه السلام ) و برخي وجوهات مادّي نيز به ميان مي آيد، بايد آن را در همين راستا بررسي كرد؛ چنانكه خود آن بزرگوار در توقيعي فرمود:
«اِنَّهُ مَنْ اِتَّقي رَبَّهُ ... وَ اَخْرَجَ مِمَّا عَلَيْهِ اِلي مُسْتَحِقيهِ كانَ آمِناً فِي الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ؛ همانا هر كس تقواي پروردگارش را پيشه كند و از آنچه كه به عنوان ( - بحارالانوار / ج 53 / ص 76 / ح 8 / نامه امام زمان ( عليه السلام ) به شيخ مفيد. )
حقوق شرعيه - خمس و زكات - بر عهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنه هاي باطل كننده دين و دنيا در امان خواهد بود».
سخن در باب وجوب اداي چنين حقوقي اين نيست كه امام زمان ( عليه السلام ) چه بهره اي از آن مي برد، بلكه سخن از اين است كه شيعه حق شناس، در راستاي حفظ دين و ايمان خويش، چه منفعتي برايش حاصل مي آيد.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،حقوق امام زمان (ع ) بر شيعيان،شیعیان،حقوق امام زمان،حقوق،امام زمان وشیعیان، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 29 خرداد 1395
|
|
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم. خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم… خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان بنده: خدایا سه رکعت زیاد است خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟ خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد! خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد. خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود! خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟ خدا: او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد …
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،خدا،مهربانی خدا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 28 خرداد 1395
|
|
ارزش و فضیلت انتظار فرج
1. امام رضا (ع) : به نقل از پدران بزرگوارش فرمود : رسول خدا (ص) فرمود : برترین اعمال امت من انتظار فرج از خدای عزوجل میباشد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
2. رسول خدا (ص) : و انتظار فرج عبادت است.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
3. رسول خدا (ص) : برترین عبادت انتظار فرج است.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 125
4. مردی از امام علی (ع) سوال کرد : محبوب ترین اعمال پیش خدا کدام است ؟ امام (ع) فرمود : انتظار فرج. بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
5. امام سجاد (ع) فرمود : انتظار فرج از بزرگترین گشایشهاست.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
6. امام جواد (ع) : با ارزش ترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
منتخب الاثر صفحه 223
7. امام زین العابدین (ع) فرمود : انتظار فرج از جمله بزرگترین اعمال انسان است.
یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی صفحه 232
8. امام صادق (ع) : اگر کسی که منتظر حضرت است ( حضرت مهدی عج) از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده ، پس بکوشید و منتظر باشید ، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.
کتاب غیبت نعمانی صفحه 200
9. مولا امیرالمومنین علی (ع) : کسی که مطیع فرمان ما باشد در حظیرة القدس با ما خواهد بود ، و کسی که منتظر امر ما باشد همانند کسی است که در راه خدا به خونش در غلتیده باشد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 123
10. امام صادق (ع) : کسی که مایل است جزء یاران حضرت مهدی (عج) قرار گیرد ، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوی و اخلاق نیکو توءم گردد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 140
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی ,
انتظار و منتظر ,
انتظار ,
منتظر ,
فرهنگ اسلامی ,
فرهنگ ,
اسلامی ,
ارزش و فضیلت انتظار فرج ,
فضیلت انتظار ,
انتظارفرج ,
ارزش انتظار ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395
|
|
انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی
1. امام صادق (ع) : از امام صادق (ع) نقل شده است که در مورد آیه (( هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب )) فرمود : متقین ، شیعیان علی بن ابیطالب (ع) هستند و غیب هم حضرت مهدی (عج) غایب است.
یوم الخلاص صفحه 223 ، الزام الناصب صفحه 137
2. امام صادق (ع) : نزدیکترین حالت بندگان به خدا و خشنودی او از آنها هنگامی است که حجت خدا در میان آنها نباشد و برای آنها ظاهر نشود و آنها محل او را ندانند. ولی در عین حال معتقد باشند که حجت خدا هست ، در این زمان شب و روز در انتظار فرج باشند.
بحارالانوار جلد 52 ، صفحه 145
3. حضرت محمد (ص) : خوشا به حال کسانی که در غیبت حضرت مهدی (عج) صبور باشند و خوشا به حال کسانی که در محبت ورزیدن در راه اهل بیت (ع) استوار ماندند ، خداوند آنها را در کتابش این طور توصیف نموده است : سوره مجادله آیه 22 (( آنها که به جهان غیب ایمان آوردند )) آنها حزب الله هستند ، آگاه باشید به درستی که حزب الله رستگار است.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 143
4. امام باقر (ع) : کسی که در حال انتظار امام زمان (عج) مرده باشد ، زیان نکرده اگرچه در میان خیمه با لشگر حضرت نمرده باشد. ( یعنی هرجا بمیرد ، پاداش شهید را دارد )
منتخب الاثر صفحه 498
5. امام باقر (ع) : زمانی بر مردم می آید که امام و پیشوای آنان غیبت میکند ، پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 145
6. امام رضا (ع) : شکیبائی و انتظار فرج چقدر نیکو است ، آیا گفته خدا را شنیدید که فرمود ( سوره هود آیه 93 ) : شما منتظر باشید که من هم با شما منتظرم . و همچنین فرمود : ( سوره یونس آیه 20 ) انتظار بکشید که من هم با شما از انتظار کشندگانم . بنابراین صبور باشید ، چون فرج بعد از زمان یاس و ناامیدی می رسد و افراد قبل از شما صبورتر بودند.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 629
7. امام صادق (ع) : تقوی و پاکدامنی و درستی و انتظار فرج با صبر و بردباری از راه و رسم ائمه (ع) است. بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
8. حضرت محمد (ص) : به زودی بعد از شما گروهی می آیند که پاداش یک نفر از آنها به اندازه پاداش پنجاه نفر از شماست . آنها گفتند : ای رسول خدا ، ما در جنگ بدر و احد و حنین با تو بودیم و درباره ما قرآن نازل شد. رسول خدا (ص) فرمود : آنچه را که آنها به دوش گرفتند ، اگر بر دوش شما می نهادند ، مثل آنها صبر و استقامت نمی کردید.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 130
9. امام صادق (ع) : کسی که در انتظار امام دوازدهم (ع) است ، همانند کسی است که شمشیر را در رکاب رسول خدا (ص) برهنه کرده و از او دفاع میکند.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 129
10. امام سجاد (ع) : کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد ، خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 125
11. امام حسن عسگری (ع) به ابن بابویه فرمود : بر تو باد به صبر و انتظار فرج ، چون پیامبر گرامی (ص) فرمود : برترین اعمال امتم انتظار فرج است.
منتخب الاثر صفحه 234
12. امام صادق (ع) : به خدا قسم عبادت پنهانی شما در زمان غیبت در حکومت باطل از عبادت کسی که خدا را در زمان امام حاضر و دولت حق عبادت میکند برتر است.
یوم الخلاص صفحه 243
13. امام حسین (ع) : حضرت مهدی دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله مرتد میشوند و گروهی ثابت قدم می مانند و اظهار خشنودی میکنند.افراد مرتد به آنها می گویند (( این وعده کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید ؟ ( منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج) است ) )) ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آنها صبور باشد ، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است. بحارالانوار جلد 51 صفحه
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی،انتظار و منتظر،انتظار،منتظر،فرهنگ اسلامی،فرهنگ،اسلامی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 25 خرداد 1395
|
|
وقایع ماه رمضان سال ظهور و ندای آسمانی در شب قدر
در این مقاله، با برخی نشانههای مخصوص ماه رمضان سال ظهور امام عصر(عج) آشنا میشویم و به بررسی سلسله رویدادهایی میپردازیم که در ماه رمضان پیش از ظهور آن حضرت رخ میدهد.
حوادث ماه رمضان سال ظهور
در این روزها امت اسلامی به خاطر جنگها، فتنهها و کشتارها ضعف سیاسی جدی پیدا کرده و قوای بیگانه (رومیان) هم وارد منطقه شدهاند.
نشانههایی در آسمان پدیدار شده است که امید را در دل مؤمنین شکوفا کرده و از این پس جریان حضرت مهدی(ع) اصلیترین اشتغال ذهنی مردم سراسر زمین میشود؛ چرا که این آیات و دلایلی که در این ماه نمایان میگردد به حدی است که بشریت نمیتواند از آن چشمپوشی کند مانند:
1 ـ خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در زمان غیر عادی یکی از مظاهر قدرت الهی که در قالب سنن معجزات جلوهنمایی کرده و اشارهی مخصوصی را برای توجه آن دسته از مؤمنان که مخلصانه منتظر ظهور بودهاند به ارمغان میآورد، کسوف خورشید در روز سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان و خسوف ماه در بیست و پنجم همان ماه است.
علت پدید آمدن این دو نشانه پیش از ظهور که خلاف روال عادی بوده و از اول خلقت آدم تا آن زمان نمونهاش دیده نشده، از این قرار است:
الف) رسوخ و عمق یافتن نظریه مهدویت و اعتقاد به حضرت در میان تمام مسلمانان؛
ب) متوجه کردن مؤمنان مخلص به نزدیکی ظهور.
«ثعلبة ازدی» از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمودند: «دو نشانه پیش از ظهور قائم(ع) خواهد بود: خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان و ماهگرفتگی در آخر آن.» به حضرت عرض کردم: یابن رسولالله خورشید در انتهای ماه کسوف میکند و ماه در نیمهی آن خسوف. حضرت فرمودند: «خودم میدانم چه میگویم؛ این دو نشانهای است که از زمان فرود آمدن آدم (از بهشت به زمین) سابقه نداشته است.» (1)
«ورد بن زید اسدی» برادر «کمیت» هم از آن حضرت(ع) نقل کرده که فرمودند: «پیش از این امر (ظهور) ماه گرفتگی خواهد بود؛ که پنج روز مانده (به انتهای ماه) و خورشید گرفتگی در روز پانزدهم که هر دو در ماه رمضان خواهد بود و به این ترتیب حساب منجمان به هم میریزد.»
ابوبصیر هم از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: «نشانهی قیام حضرت مهدی(ع) کسوف خورشید در بیست و سوم یا چهاردهم ماه رمضان است.» (2)
خسوف ماه معمولاً به جهت قرار گرفتن زمین در میان خورشید و ماه رخ میدهد که زمان آن هم در نیمهی ماههای قمری است. کسوف خوشید هم غالباً زمانی مشاهده میشود که ماه بین زمین و خورشید قرار گیرد و زمان آن هم در آخر ماههای قمری است. چنین حادثهای (که دچار بدأ (3) هم نخواهد شد) در زمانی غیر از زمان عادی آن ـ بنا برگفته روایات ـ با فرض احتمالات زیر ممکن میشود:
احتمال اول:
این قضیه معجزهگونه و از طریق یکی از اسباب و علل عادی (و ناشناخته) انجام شود. البته با اختلافی ساده و آن هم آگاهی ما از زمان وقوع آن است، که البته طریقه حدوث این اعجاز یا کیفیت شکلگیری را نمیتوانیم تصور کنیم و همین قدر کافی است که بدانیم این معجزه انجام میشود و آن هم معجزهای که از زمان هبوط حضرت آدم(ع) تا کنون سابقه نداشته است و لذا محاسبات ستارهشناسان را برهم میزند.
احتمال دوم:
به واسطهی ممانعت جسمی بزرگ رخ میدهد. ممکن است یکی از اشیاء سرگردان در فضا (بنا بر گفته دانشمندان) به منظومة شمسی نزدیک شده و با قرار گرفتن در مقابل خورشید مانع رسیدن آفتاب به زمین شود و کسوف پس از ده روز پیش بیاید و همین شیء در اواخر ماه هم که ماه به شکل هلال دیده میشود در برابر آن قرار گیرد و بر حسب سرعت و حجم آن شیء خسوف کلی یا جزیی رخ دهد.
از جمله نشانههایی که برای ظهور ذکر شده است و بیارتباط با این بخش از مطالب نیست این است که نور خورشید از زمان طلوعش تا 23 از روز ناپدید میشود که این به جهت آن است که شیء فضایی بین خورشید و زمین قرار گرفته و به مدت 23 از طول روز مانع رسیدن آفتاب (4) به زمین میشود که بالطبع با کسوفی که از یک تا سه ساعت طول میکشد، متفاوت است.
احتمال سوم:
به جهت تغییرات درونی خود خورشید. تعبیر علمی این مطلب از این قرار است که ممکن است انفجارهای عظیم یا تغییرات فیزیکی خاصی در خورشید پدید آید طوری که مدت مشخصی اشعه خورشید به اطراف پراکنده نگردد و یا اینکه انفجارهای پشت سر هم ماه رمضان در خورشید، کسوف اواسط ماه را به دنبال داشته باشد و در آخر ماه که از ماه هلالی بیش پیدا نیست، خسوف را؛ که این احتمال نزدیکترین و جدیترین احتمالات است خصوصاً اگر این دو را به آیات و نشانههایی که از آسمان است و در بحث حوادث ماه رجب به آنها پرداختیم، ضمیمه کنیم، میتوان آنها را هم با این احتمال توجیه کرد:
توقف خورشید در زمان سفیانی ممکن است که ناشی از انفجاری قوی در خورشید باشد که مانع حرکت کردن خورشید شود یا حرکت آرامی که مانند بازگشت عمل آن برای مدت دو یا سه ساعت باشد یا ظاهر شدن بدنی نمایان در قرص خورشید (از جمله حوادث ماه رجب) هم ممکن است ناشی از انفجاری قوی در خورشید باشد که وقتی در سطح خورشید گسترش یابد به شکل سینه و صورت انسان به نظر برسد.
دانشمندان متأخر به حدوث چنین جریانی در خورشید که در حدیث هم میتوان تأکید بر چنین مطلبی را یافت اشاره کردهاند.
امیرالمؤمنین(ع) طی حدیثی طولانی پس از ذکر صیحه و ندای آسمانی ماه رمضان (در بیست و سوم ماه) میفرمایند: از فردای آن، هنگام ظهر خورشید رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهایت سیاه و تاریک میشود. (5) تاریکی خورشید خود دلیل روشنی است برای وقوع خسوف ماه در روز (بیست و پنجم آن ماه رمضان) و شاید این تفسیر بهترین تفسیر علمی و نزدیکترین احتمال به واقعیت باشد که احدی پیش از این بدان اشاره نکرده است و پس از تفکر جدی و عمیق در باب نشانههای ظهور و آیات آسمانی که الزاماً نباید این حوادث معجزه باشند، حاصل شده است. (6)
2 - نداى آسمانى (صیحه) این نشانه یکى از پنج مورد نشانه حتمى ظهور است. «صیحه» به صدا و ندا اطلاق مىشود و در اینجا منظور ندایى است که شب بیست و سوم ماه رمضان که همان شب قدر است از آسمان شنیده مىشود. هر جمعیتى آن را به زبان خویش مىشنود و از آن حیران و سرگردان مىگردد؛ از شنیدن این ندا خوابیده بیدار مىشود؛ ایستاده مىنشیند؛ نشسته بر سر جاى خود میخکوب مىشود نوعروسان از شدت ترس از خلوتگاههاى خویش بیرون مىآیند.
این ندا از جبرئیل امین است، که به زبانى رسا چنین اعلام مىکند: «صبح نزدیک شد(7). بدانید که حق با مهدى(ع) و شیعیان اوست».
پس از آن در بعدازظهر (نزدیک مغرب) شیطان لعین در میان زمین و آسمان ندا مىدهد که:
«آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان اوست».
ظاهراً مراد از «عثمان»، «عثمان بن عنبسه» یا همان سفیانى است.
ابوحمزه مىگوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانى از علایم حتمى ظهور است؟
حضرت فرمودند: آرى ندا هم حتمى است...
از حضرت پرسیدم: این ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: «یک منادى اول روز ندا مىدهد که حق با آل على(ع) و شیعیان اوست و در انتهاى روز شیطان ندا مىدهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوهگویان (باطلگرایان) دچار تردید مىشوند.» (8)
دلیل برخاستن این صداى آسمانى از این قرار است: الف) توجه دادن مردم به نزدیکى ظهور؛ ب) به وجود آوردن آمادگى درونى در میان مؤمنان مخلص.
توجه به زمان وقوع این نشانه؛ یعنى با فضیلتترین ماه و شب سال - که اقبال و رویکرد دینى مسلمانان به حد اعلاى خود مىرسد - اهمیّت آن را ثابت مىکند.
ابوبصیر از امام باقر(ع) چنین روایت مىکند: «صیحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم نداى جبرئیل است براى خلق.» سپس فرمودند: «منادى از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر مىدهد و از مشرق تا مغرب صدایش را مىشنوند. از ترس آن صدا هیچ خوابیدهاى نمىماند؛ مگر اینکه بیدار مىشود و ایستادگان همگى مىنشینند و نشستگان هم بر دو پاى خویش برمىخیزند. خداوند بیامرزد هر که از این صدا عبرت بگیرد. صدا، صداى جبرئیل روحالامین است که در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان بر خواهد خاست. پس از آن شکایتى نداشته باشید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید.
در انتهاى روز صداى ابلیس ملعون (شنیده مىشود) که ندإ؛ مىدهد آگاه باشید که فلانى مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند. چقدر شککنندگان متحیر در آن روز زیادند که در آتش افکنده شدهاند. وقتى صدا را در ماه رمضان شنیدید از آن شکایت نکنید که آن صداى جبرئیل است و نشانه آن این است که به نام قائم و پدرش(ع) ندا مىدهد. به طورى که حتى دوشیزگان در خلوتگاههایشان در خانه آن را مىشنوند و پدر و برادر خویش را براى خروج (و قیام) تشویق مىکنند.»
و فرمودند: «به ناچار این دو صدا باید پیش از قیام قائم(ع) باشد:
صدایى از آسمان که صداى جبرئیل است و به نام صاحب این امر و نام پدرش و صدایى که از زمین شنیده مىشود و آن صداى ابلیس است که به نام فلانى ندا مىدهد که مظلومانه کشته شد ولى با آن به دنبال فتنه است. پس شما نداى اول را اجابت و اطاعت کند و از دومى و از اینکه به فتنهاش افکنده شوید، بپرهیزید.»
سپس پس از بیان بخش زیادى از حدیث فرمودند: «وقتى که بنىفلان در میان آنها اختلاف افتاد؛ در آن زمان چشم انتظار فرج باشید و فرج شما تنها در اختلاف بنىفلان است. پس وقتى دچار اختلاف شدند منتظر صیحه در ماه رمضان باشید و (پس از آن) قیام قائم(ع) که خداوند هر چه را بخواهد به انجام مىرساند.» (9)
عبداللَّه بن سنان مىگوید: نزد امام صادق(ع) بودم که شنیدم مردى از دیار هَمدان به حضرت عرض کرد: عامه (اهل سنت) ما را سرزنش مىکنند و مىگویند شما گمان مىکنید که منادى از آسمان به نام صاحب این امر ندا درمىدهد.
حضرت که تکیه داده بودند خشمگین شدند، جلوتر آمدند و نشستند. سپس فرمودند:
آن را از من روایت نکنید و از پدرم روایت کنید که دیگر هیچ عیبى براى شما نخواهد داشت. شهادت مىدهم که از پدرم(ع) شنیدم که مىفرمودند: واللَّه! این مطلب در قرآن به وضوح بیان شده است آنجا که مىگوید: إن نَشاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفنَ السَماءف آیةً فَظَلَّت أعناقفهم لَها خاضفعینَ.(10) اگر بخواهیم از آسمان معجزهاى بر ایشان مىفرستیم که گردنهایشان را براى همیشه به زیر افکنند. آن روز در زمین احدى باقى نمىماند که به عنوان خضوع گردنش را کج نکرده باشد. اهل زمین ایمان مىآورند، آن زمان که این صدا را از آسمان بشنوند که: «آگاه باشید حق در میان علىبن ابىطالب(ع) و شیعیان اوست».
سپس فرمودند: فرداى آن روز شیطان در هوا بالا مىرود به طورى که از زمین متوارى گشته و دور مىشود و در پس آن ندا مىدهد که بدانید حق در عثمان بن عفان و پیروان اوست. او مظلومانه کشته شد (بیایید) و قصاص خونش را طلب کنید.
حضرت ادامه دادند: خداوند آنها را که ایمان آوردهاند؛ با اقرار (همیشه به یک شکل) پابرجا و ثابت قدم مىکند و این همان نداى اول است. آنها هم که در دلهایشان مرض است آن روز به شک مىافتند که این مرض واللَّه، عداوت اهلبیت(ع) است. بنابراین در آن زمان از ما بیزارى مىجویند در عین حال که به ما متمایل مىشوند؛ مىگویند آن صداى اول جادویى از سحرهاى اهل بیت(ع) بود سپس امام صادق(ع) این آیه را تلاوت کردند که: وَ إن یَرَوا آیةً یفعرفضفوا وَ یَقولفوا سفحرٌ مفستَمَرٌ.(11) اگر آنها معجزهاى را مشاهده کنند از آن روى گردانده، مىگویند این همان جادوى همیشگى (آنها) است.(12)
زرارة بن اعین از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند: منادى از آسمان ندا مىدهد که: «فلانى فرمانرواست» و منادى (دیگرى) هم ندا مىدهد که: «همانا على و شیعیان او رستگارند». پرسیدم: چه کسى پس از این با مهدى(ع) مىجنگد؟ فرمودند: مردى از بنىامیه که شیطان ندا مىدهد همانا فلانى و پیروان او رستگار مىشوند. گفتم: پس چه کسانى راستگو را از دروغگو تشخیص مىدهد؟ فرمودند: آنها که احادیث ما را روایت مىکنند و پیش از وقوع این اتفاقات مىگویند چنین مىشود و مىدانند که آنها راستگویند و حق دارند.(13) این ندا مصداق این آیه است که: أفَمَن یَهدى إلَى الحَقّ أحَقف أن یفتَّبَع أمَّن لا یَهفدّى إلاّ أن یفهدى فَما لَکفم کَیفَ تَحکفمونَ.(14) آیا آنکه به سوى حقیقت هدایت مىکند شایستهتر است که تبعیت شود یا آنکه هدایت نمىپذیرد جز آنکه هدایت شود؛ شما را چه مىشود، چگونه قضاوت مىکنید؟
لذا این ندا و صیحه آسمانى (صداى جبرئیل) مانند پیشامد بزرگ غیر منتظرهاى است که جنبهاى اعجازى دارد و در دل دشمنان خدا ترس و هراس مىافکند و بشارت بزرگى براى مؤمنان است که از نزدیکى ظهور حکایت مىکند و این مصداق آیهاى از قرآن کریم است که مىگوید: افن نَشَاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفن السَماء آیةً فَظَّلت اَعناقفهفم لَها خاضفعین.(15)
«اگر بخواهیم، معجزهاى از آسمان بر آنان فرود آوریم، تا در برابر آن، گردنهایشان خاضع گردد.» و آیه دیگرى که مىگوید: وَ استَمع یَوم یفنادى المفنادى مفن مَکانف قَریبف یَومَ یَسمَعفونَ الصَّیَحَةَ بفالحَقّف ذلفکَ یَومف الخفروجف(16). «و آن روزى که منادى از جایى نزدیک ندا مىدهد، گوش فرا ده. آنها زمانى که صیحه را به حق بشنوند آن روز زمان خروج است.»
وظایف مؤمنان در هنگام پیشامد این صیحه: در احادیث اهل بیت(ع) در این زمینه چنین آمده است:
الف) پس از شکر و ستایش خداوند:
به جا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانههایتان بروید و درها را قفل کنید و دریچهها و روزنهها را ببندید و خودتان را در میان چیزى بپوشانید و گوشهایتان را بگیرید (در حدیث آمده است که از آثار این صیحه این است از شدت و قوت این صدا 70/000 نفر کر و 70/000 نفر لال مىشوند)، هرگاه صدا را شنیدید پس به سجده بیفتید و بگویید: سبحان ربنّا القدّوس. پروردگار مقدس ما منزه است هر که چنین کند نجات مىیابد و هر که از این عمل روى گرداند هلاک مىشود.(17) این از جمله مواردى است که هر کس خداوند متعال بر آن توفیقش داد تا نعمت درک آن عهد مبارک را با ظهور حضرت مهدى(ع) بیابد، واجب است بر آن شکرگزار باشد.
ب) انبار کردن غذاى یکسال خود و خانوادهاش:
امام باقر(ع) فرمودند: نشانه حادثهها در ماه رمضان، نشانهاى است در آسمان که مردم پس از آن دچار اختلاف مىشوند. هرگاه آن را درک کردى غذایت را بیشتر کن.(18)
پس از شنیده شدن نداى آسمانى میان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقیسیا) پدید آمده و به دنبال آن قحطى و گرانى خوراکىها پیش مىآید و از این رو ائمه(ع) به شیعیان مؤمن خویش و مسلمانان سفارش کردهاند که غذا و نیازمندیهاى خود و خانوادههایشان را براى مدت یک سال ذخیره کنند.
شما را به خدا، ببینید چقدر این امامان بزرگوار(ع) تیزبین بودهاند و به چه میزان به شیعیان و دوستداران خویش محبت مىورزیدهاند. ما در طول سالهاى عمر خود چگونه به این محبتهاى ایشان جواب دادهایم و چقدر در صدد جبران محبتهایشان بودهایم؟
آرى! هر کس که به آنها عشق ورزیده و با آنها ارتباط دارد؛ مىتواند به محبت ایشان نسبت به خود مباهات و افتخار کند.
3 - بیعت کردن 30/000 نفر از قبیله بنىکلب با سفیانى سفیانى در ماه رجب شورش کرده و به مبارزات نظامى و سیاسى و جنگهاى خویش جامه عمل مىپوشاند و محدوده نفوذ خویش را گسترش مىدهد و در این زمان دیگران هم به او پیوسته و مجموعهها و قبایل غیر دینى به دنبال او راه مىافتند.
پیامبر اکرم(ص) در این رابطه فرمودند: سفیانى با 360 سوار شورش مىکند تا اینکه به دمشق مىرسد و در ماه رمضان هم 20/000 نفر از قبیله بنىکَلَب با او بیعت مىکنند.(19)
قبیله بنىکَلَب، عمو زادگان سفیانى؛ یعنى همان قبایل دروز(20) مىباشند که در آینده او را همراهى مىکنند. این قبیله در عصر معاویه نصرانى بودند و معاویه از آنها با مادر یزید (علیهماللعنة) قاتل سیدالشهدا(ع) ازدواج کرد. بنابراین، سفیانى از اولاد یزید بن معاویة بن ابىسفیان (علیهماللعنة) مىباشد. پیروان این آیین در منطقه رمله (در بیابان برهوت شرقى فلسطین و غربى اردن و جنوب غربى سوریه دمشق) تا چند کیلومتر در اطراف آن سکنى گزیدهاند.
پىنوشتها:
1 . الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص374؛ الغیبة، نعمانی، ص181، اعلامالوری، ص429؛ الغیبة شیخ طوسی، ص270، بشارةالاسلام، ص96؛ یومالخلاص، ص516؛ تاریخ مابعدالظهور، ص118. 2 . الغیبة، نعمانی، ص182؛ بشارةالاسلام، ص97؛ تاریخ الغیبةالکبری، ص479؛ یومالخلاص، ص517. 3 . به زودی در همین مجموعه به مسأله بدأ خواهیم پرداخت. 4 . الممهدون للمهدی(ع)، ص37. 5 . بحارالانوار، ج52، ص275؛ بشارةالاسلام، صص59 و 70. 6. البته باید توجه داشته باشیم که خود مؤلّف در نهایت آن را احتمال میشمرد و هر چند هم که احتمال قوی باشد باز یقینآور نیست بدین معنا که الزاماً نباید چنین باشد و امکان معجزه بودن این جریانات خالی از وجه نیست؛ چرا که اگر بنا بود به هر حال این مطالب به زودی تفسیر علمی آنها توسط دانشمندان آن عصر بیان شود که دیگر تعبیر کردن از آن به آیه (قرآن از معجزه به آیه تعبیر یاد میکند) چندان موجه نمیباشد و مردم با اتکاء به گفته دانشمندان هیجان خود را نسبت به این جریان از دست داده و مسلمانان هم به عنوان یک حادثه دهشتناک نماز آیاتی خوانده و از آن روی میگردانند و این با آنچه در ابتدای سخن دربارة دو دلیل حدوث این دو حادثه گفته شد متناقض است. به طور خلاصه باید گفت اگر بنا بود که این جریان فوراً تفسیر علمی آن بیان شود نخواهد توانست آیه یا علامتی برای ظهور شمرده شود یا حداقل در احادیث دیگر لازم نبود این همه روی آنها تکیه شود و گذرا به آن اشارهای میکردند. واللهعالم (مترجم). 7 . بحارالانوار، ج52، ص274. 8 . الارشاد شیخ مفید، ج2، ص371؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص266؛ اعلامالورى، ص429. 9 . الغیبة، نعمانى، ص170، بحارالانوار، ج52، ص231؛ النجم الثاقب، ج1، ص126، تاریخ مابعدالظهور، ص125. 10 . سوره شعراء (26)، آیه4. 11 . سوره قمر (54)، آیه2. 12 . الغیبة، نعمانى، ص173، بحارالانوار، ج52، ص292. 13 . الغیبة،نعمانى، ص176، بحارالانوار، ج52، ص295. 14 . سوره یونس (10)، آیه35. 15 . سوره شعراء (26)، آیه4. 16. سوره ق (50)، آیه42 و 41. 17. یومالخلاص، ص1542. 18. یومالخلاص، ص542. 19. یومالخلاص، ص671، بیانالائمه، ج2، ص586. 20. طریقه دروزیه، طریقتى است دینى، فلسفى، اخلاقى و اجتماعى در سوریه و لبنان. این طایفه منسوبند به »دَرَزَىّ« که وى بعدها از اعتقاد خویش برگشت. عنوان اصلى این طریقت موحدون است که اساس عقیدهشان بر حلول و تناسخ روح است. لغتنامه الرائد، ج1، ص787. [م.]
منابع: ماهنامه موعود ـ شماره 36 ماهنامه موعود ـ شماره 37
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
وقایع ماه رمضان سال ظهور و ندای آسمانی در شب قدر ,
ماه رمضان ,
رمضان ,
شب های قدر ,
قدر ,
شبهای قدر و ظهور ,
قدر و ظهور ,
ندای آسمانی در شب های قدر ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 24 خرداد 1395
|
|
انگيزه هاي گمراهي
انگيزه ها و زمينه هاي گرايش به مدعيان مهدويت
تاريخ اسلام نشانگر آن است که افراد بسياري به خاطر دستيابي به قدرت و يا به خاطر اهداف شخصي از عنوان مقدس «مهدي موعود» سوء استفاده کرده اند، اين سوء استفاده از همان قرن اول هجرت آغاز شد و در دوره ي خلافت عباسيان (از سال 132 هجري قمري به بعد) به اوج خود رسيد.
البته اين موضوع نه تنها به اصل مطلب و قيام با شکوه حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) آسيبي نمي رساند، بلکه بيانگر اصالت و واقعيت آن است، چرا که اوصاف، ويژگي ها و نشانه هاي ظهور آن حضرت، و دستآوردهاي ممتاز انقلاب جهاني او در همه ي ابعاد کمالات انساني آنچنان از نظر آيات و روايات روشن است، که همه ي اين افرادي که ادعاي مهدويت يا بابيت کرده اند، به يک صد هزارم، اين امتيازات و نشانه ها دست نيافته اند، بلکه به عکس به فساد و انحراف دامن زده و بر نابساماني ها افزوده اند.
از آنجا که مسئله ي مهدي موعود و قيام و انقلاب جهاني او، و اين که او پس از ظهور، سراسر جهان را که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مي کند، به طور مکرر از زبان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السلام) و همه ي امامان معصوم (عليهم السلام) ذکر شده و از امور قطعي انکار ناپذير است. از همان قرن اول، سوء استفاده از اين نام و ادعاي دروغين مهدويت آغاز شد يعني عده اي خود را همان مهدي موعود دانسته و يا از طرف ديگر، گروهي از مردم به پندار غلط خود به مهدي موعود بودن بعضي از اشخاص اعتقاد پيدا کردند. با اين که در مواردي حتي آن شخص چنين ادعايي را نداشت، بلکه آن را انکار مي کرد.
يکي از انگيزه هاي پديد آمدن اين دين سازان اين بود که آنها تصور مي کردند بايد به دنبال هر دوره ي ظلم و طغيان بي حد و مرز، رادمرد نجات بخشي بيايد و مردم را از يوغ ستم ها نجات بخشد، مثلاً مردم مسلمان از ظلم بني اميه و سپس بني عباس به ستوه آمده بودند، و از مهدي موعود که در روايات به عنوان مصلح کل و منجي جهان بشريت ياد شده، تصويري عالي در ذهن داشتند، از اين رو زمينه براي پذيرش مهدي موعود، فراهم بود، بر همين اساس رندان سودجو از اين زمينه ي موجود سوء استفاده کرده و به اغفال مردم پرداختند و يا احياناً از روي ناآگاهي به قصد قربت دست به اين کار مي زدند به اين اميد که خود را از سايه ي شوم و هولناک ظلم و ستم طاغوت ها، نجات دهند، ولي در تشخيص مهدي موعود حقيقي، خطا مي کردند.
به هر روي بر اثر انگيزه هاي گوناگون، از اعتقاد و احساسات پاک مردم سوء استفاده کرده، و گروه هايي به دنبال مهدي هاي ساختگي پديدار شدند.افرادي نيز با کج فهمي و با تصورات باطل و يا به قصد مريد پروري مدعي نيابت و يا ارتباط مستقيم با مهدي موعود شدند که از جمله آنها "شيخ احمد احسائي" مؤسس مکتب شيخيه بود.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،انگيزه ها و زمينه هاي گرايش به مدعيان مهدويت،مهدویت،مدعیان،مدعیان مهدویت، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 9 اسفند 1394
|
|
علي (ع ) در زيباترين صورت ظاهر مي شود
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: روزي رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) شنهاي مسجد را زير سرش بالش كرده و خوابيده است. با پاي مباركشان او را حركت دادند و فرمودند: «اي دابّة الارض! برخيز».
يكي از اصحاب گفت: اي رسول گرامي! آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم؟
فرمود: نه، به خدا سوگند كه اين نام به او [علي ( عليه السلام ) ] اختصاص دارد. او همان «دابّة الارض» است كه خداي تبارك و تعالي در كتابش فرموده:
«چون سخن بر آنها فرود آيد جنبنده اي را از زمين بيرون مي آوريم و براي مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند».
سپس خطاب به علي ( عليه السلام ) فرمود:
«اي علي! چون آخرالزّمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتي ظاهر مي سازد و در دست تو ميسمي (آهني) هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذاري».
( - بحارالانوار: ج 39، ص 243 و بحارالانوار: ج 53، ص 39 و 52 . )
عصاي موسي ( عليه السلام ) در دست علي ( عليه السلام )
رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در وصف «دابّة الارض» فرمود:
«تيزپائي به او نمي رسد، فرار كننده اي از او فوت نمي شود. مؤمن را نشان مؤمن، و كافر را نشان كافر مي زند. عصاي حضرت موسي و انگشتر حضرت سليمان با اوست».
( - بحارالانوار: ج 6، ص 300 . )
اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) اوّلين و آخرين امام
امام صادق ( عليه السلام ) از رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل مي كند كه:
در شب معراج گفته شد: «اي محمّد! علي اوّل است، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است. علي آخر است، زيرا آخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم. او همان دابّة است كه با مردم سخن مي گويد».
( - بحارالانوار: ج 40، ص 38 و بصائرالدّرجات: ص 150. )
رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در ضمن حديث مفصّلي مي فرمايد كه دابّةالارض سه بار ظاهر مي شود و....
( - نورالثّقلين: ج 4، ص 99، مجمع البيان: ج 7، ص 234 و بحارالانوار: ج 6، ص 300. )
همه مردم حضرت علي ( عليه السلام ) را مي بينند
امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصّلي كه در مورد دجّال ايراد فرموده است، بعد از شرح كشته شدن دجّال مي فرمايد:
«پس از آن «طامّه كبري » است» اصحاب پرسيدند: «طامه كبري » چيست؟ فرمود:
«خروج دابّة الارض است كه در نزديكي (صفا) ظاهر مي شود. انگشتر حضرت سليمان و عصاي حضرت موسي در دست اوست... هنگامي كه سرش را بلند مي كند همه كساني كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهي او را مي بينند. وآن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود».
( - بحارالانوار: ج 52، ص 194 / كمال الدّين: ج 2، ص 527 . )
و در حديث ديگر فرمود: «من دابّة الارض هستم، من صاحب عصايم، من جدا كننده حقّ و باطل در قضايم، من كشتي نجاتم».
( - بحارالانوار: ج 41، ص 5 . )
علي ( عليه السلام ) خود را معرّفي مي كند
ابوالطّفيل مي گويد:
مطالبي را در مورد رجعت از سلمان و مقداد و ابيّ بن كعب شنيده بودم، در كوفه به خدمت حضرت علي ( عليه السلام ) نقل كردم، امير مؤمنان همه آنها را تصديق فرمود. آنگاه يقين من به رجعت در سطح يقينم به قيامت شد. يكي از مطالبي كه از محضر آن حضرت پرسيدم در مورد دابّة الارض بود، فرمود از اين پرسش در گذر. عرض كردم مرا آگاه ساز. فرمود:
«دابّة الارض، جنبنده ايست كه غذا مي خورد، در بازار راه مي رود، ازدواج مي كند».
پرسيدم: او كيست؟
فرمود: او كسي است كه استقرار و آرامشِ زمين به وسيله اوست.
گفتم: او چه كسي است؟
فرمود: او صاحب زمين است.
گفتم: كيست؟
فرمود: او صدّيق امّت است، فاروق امّت است، ذوالقرنين امّت است.
گفتم: او چه كسي است؟
فرمود: او كسي است كه علم الكتاب نزد اوست. او كسي است كه به آنچه از طرف خدا آمده تصديق نموده، روزي كه جز من و محمّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به آن كافر بودند. كه به خدا سوگند منم.
گفتم: نامش را بفرمائيد.
فرمود: گفتم.
( - كتاب اسرار آل محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) (سليم بن قيس): ص 68 / ايقاظ: ص 366. )
با توجّه به روايات ياد شده هيچ شكي باقي نمي ماند در اينكه منظور از دابة الارض در قرآن اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) است كه در آخرالزمان به دنيا بر مي گردد.
علي ( عليه السلام ) سه مرتبه به دنيا بر مي گردند كه در دفعه سوّم درِ توبه برروي مردم بسته مي شود.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی ,
علي (ع ) در زيباترين صورت ظاهر مي شود ,
زیباترین صورت ,
حضرت علی(ع) ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 8 اسفند 1394
|
|
اوّلين برنامه عملي پس از ظهور و قيام
حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم درباره اوّلين مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحي له الفداء و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) چنين مطرح فرموده است:
مثل اين كه در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّ) هستم كه از مكّه به همراه پنج هزار ملائكه به سوي كوفه حركت مي كند، وجبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و مؤمنين در جلو حضرت حركت مي كنند و در حال فرستادن نماينده و لشكر به سوي شهرها مي باشد.
هنگامي كه وارد شهر كوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده و به يكديگر ملحق شوند.
سپس حضرت داخل مسجد كوفه مي شود و بالاي منبر مي رود ومشغول صحبت و سخنراني خواهد شد؛ ولي در أثر تراكم جمعيّت وگريه افراد، كسي متوجّه محتواي فرمايشات آن حضرت نمي شود.
تا آن كه جمعه دوّم فرا مي رسد و مردم درخواست مي كنند تا حضرت نمازجمعه را اقامه نمايد.
به همين جهت، حضرت دستور مي فرمايد تا بيرون مسجد شهر كوفه - بين نجف و كوفه - محلّي را جهت إقامه نمازجمعه تهيّه كنند و در همان مكان، نمازجمعه را اقامه مي نمايد.
بعد از آن دستور مي دهد تا آن كه نهر و كانالي از (شطّ فرات) كربلاء تا نجف اشرف حفر نمايند و در همان زمان بدون فاصله، چندين پُل بر سر هر گذرگاهي نصب خواهد شد؛ و در كنار هر پُلي يك آسياب ساخته شود.
امام محمّد باقر ( عليه السلام ) در پايان افزود: مثل اين كه مي بينم پيرزني را كه مقداري گندم بر سر نهاده و جهت آرد كردن به سمت يكي از آن آسياب ها مي آورد و آسيابان، گندم هاي او را بدون مُزد و بدون اُجرت آرد نموده و تحويلش مي دهند.
( - غيبة طوسي: ص 468، ح 485، إعلام الوري: ج 2، ص 287، خرايج: ج 3، ص 1176، روضةالواعظين: ص 263، تلخيص از سه حديث مي باشد. )
امام صادق ( عليه السلام ) پيرامون مسجدي كه بيرون شهر كوفه به دستور حضرت حجّت (عجّ) ساخته مي شود فرمود: داراي يك هزار درب - ورودي و خروجي - خواهد بود؛ و خانه هاي شهر كوفه را به نهر فرات در كربلاء متّصل مي گرداند.
( - غيبة طوسي: ص 467، ضمن ح 484، إعلام الوري: ج 2، ص 287. )
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،اوّلين برنامه عملي پس از ظهور و قيام،ظهور و قیام،ظهور،قیام، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 6 اسفند 1394
|
|
باسمه تعالی
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.
فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.
زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر
همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت
فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت:"شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مکارم اخلاق
سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره مینماییم. اما دوباره تأکید میکنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر میبردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردنبندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب میشد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردنبند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردنبند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردنبند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردنبند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانهی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردنبند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردنبند با برکتی بود، گرسنهای را سیر کرد و برهنهای را پوشانید، پیادهای را صاحب مرکب و فقیری را بینیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.
2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصلهداری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه میخواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصلهدار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف مینمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعهای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود میپرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا میکرد، آنان را نام میبرد و بسیار برایشان دعا مینمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا مینمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."
ازدواج و فرزندان آن حضرت
صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عدهای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عدهای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مینمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام میرساند و میفرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه میباشند که در دامان چنین مادری تربیت یافتهاند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) میباشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب میگردند و از ذریه ایشان به شمار میروند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.
زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار میآید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایههای حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گستردهای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست میآید، آنست که حتی در سختترین شرایط و طاقتفرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.
ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.
فاطمه (علیها السلام) در خانه
فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) مینگریست، غم و اندوهش زدوده میشد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که میپنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبهای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات مینماید و او را از افتخارات خویش بر میشمرد و یا آن هنگام که میفرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."
مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان
فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیمتر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) میباشد.
اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشهای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری میکند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار میسازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری میدهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بیکران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله میتوان گوشهای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار میباشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت مینماید.
مقام عصمت
در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بینیاز میکند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره مینماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد.
بیان عظمت فاطمه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود. در مواقع بسیاری میفرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم میشد و دست او را میبوسید. به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی مینمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد میشد، خانه او بود.
عامه محدثین و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیدهای، این کلام را نقل نمودهاند که حضرت رسول میفرمود: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است." از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان میدارد که هر چه پیامبر میفرماید، سخن وحی است. پس میتوان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره میفرمود. گاه در جواب خردهگیران، لب به سخن میگشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا میفرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام میکنم."
اما اگر از زوایای دیگر به بحث بنگریم و حدیث نبوی را در کنار آیات شریفه قرآن کریم قرار دهیم، مشاهده مینماییم قرآن کریم عقوبت کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت نمایند، عذابی دردناک ذکر میکند. و یا میفرماید کسانی که خدا و رسول را اذیت نمایند، خدا آنان را در دنیا از رحمت خویش دور میدارد و برای آنان عذابی خوار کننده آماده مینماید. پس به نیکی مشخص میشود که رضا و خشنودی فاطمه (علیها السلام)، رضا و خشنودی خداوند است و غضب او نیز باعث غضب خداست. به بیانی دقیقتر، او مظهر رضا و غضب الهی است. چرا که نمیتوان فرض نمود، شخصی عملی را انجام دهد و بدان وسیله فاطمه (علیها السلام) را بیازارد و موجب آزردگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردد و بدین سبب مستوجب عقوبت الهی شود، اما خداوند از آن شخص راضی و به عمل او خشنود باشد و در عین رضایت، او را مورد عقوبتی سنگین قرار دهد.
نکتهای دیگر که از قرار دادن این حدیث در کنار آیات قرآن کریم بدست میآید، آنست که رضای فاطمه (علیها السلام)، تنها در مسیر حق بدست میآید و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهی حاصل میشود و در این امر حتی ذرهای تمایلات نفسانی و یا انگیزههای احساسی مؤثر نیست. چرا که از مقام عدل الهی، بدور است شخصی را به خاطر غضب دیگری که برخواسته از تمایل نفسانی و یا عوامل احساسی مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نماید.
فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر
با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمینمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر میشد و به سوگواری میپرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمیگزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو مینمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.
هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمعآوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عدهای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عدهای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عدهای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که میدانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عدهای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عدهای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.
فاطمه (علیها السلام) و فدک
از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریهای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطهای حاصلخیز میباشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال میگردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن میکوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) میفرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را میپرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم مینمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در سادهترین وضع به سر میبرد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق مینمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین مینهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم میداشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار میدادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمیگذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است.
فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبهای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن میگویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را مینماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات میگردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث میرسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمیگذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقیاش بازگردانده نشد.
باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمیماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.
بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او
سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانهاش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمیخاست و کارهای خانه را انجام میداد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر میگشت و غم و اندوه خود را بازگو مینمود.
در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عدهای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.
در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمیداد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."
وصیت
در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشتهاند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.
شهادت
سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامهای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچهای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمیگذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.
فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابیبکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.
تغسیل و تدفین
مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عدهای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمیکردهاند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه مینمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:
"سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیباییام از فراق حبیبهات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز میگردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..."
امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه میباشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.
سخنان فاطمه
از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پارهای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی میتوان گوشهای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پارهای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) میباشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره مینماییم:
1- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): "من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته"
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او میفرستد."
2- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: "فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه" انما یخشی الله من عباده العلماء."
فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه میفرمایند: "پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزهای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس "از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید." و خدا را در آنچه که شما را بدان امر میکند و آنچه که نهی میکند فرمان برداری کنید. زیرا "تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند."
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد،زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 3 اسفند 1394
|
|
آغازگر گمراهي
بنيان گذار فرقه بابيه
ميرزا علي محمد شيرازي، بنيان گذار فرقه ي بابيه در روز اول ماه محرم سال 1235 هجري قمري مطابق با سوم (يا بيستم) اکتبر سال 1804 ميلادي (در عصر سلطنت فتح علي شاه قاجار) در شيراز متولد شد.
پدرش محمدرضا شيرازي بود که به خاطر شغل بزازي، او را محمدرضا بزاز مي گفتند و در ايام کودکي علي محمد از دنيا رفت، از آن پس علي محمد تحت کفالت و سرپرستي مادرش فاطمه بيگم و دايي خود به نام سيد علي درآمد.
علي محمد در کودکي توسط دايي خود به مکتب "شيخ محمد عابد" که در محله ي قهوه ي اولياء (بيت العباس) فعلي شيراز واقع بود، فرستاده شد. او سالياني در نزد شيخ محمد عابد درس خواند و قدر مسلم، نوشتن و خواندن و قسمتي از ادبيات فارسي و عربي را در اين مکتب آموخت و عقايد شيخيه توسط شيخ محمد به او منتقل شد.
بنا به مدارک معتبر در کتب بهائيت نه تنها درس خواندن و مکتب رفتن ميرزا علي محمد باب مسلم است، بلکه از قراين و لابلاي مدارک مي توان استفاده کرد که علي محمد حدود يازده سال نزد شيخ محمد عابد، درس خوانده است، زيرا او در ابتداي هفت سالگي به مکتب رفت و در پايان هفده سالگي ترک تحصيل نمود، و به کسب و کار مشغول شد و ادعاي امي بودن وي که توسط طرفدارانش مطرح مي گردد باطل و غير واقعي است.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،بنيان گذار فرقه بابيه ،فرقه بابیه،فرقه ضاله،آغاز گمراهی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 3 اسفند 1394
|
|
نام: فاطمه (س) لقب: زهرا کنیه: ام ابیها نام پدر: حضرت محمد (ص) نام مادر: خدیجه کبری (س) نام همس: علی بن ابیطالب (ع) لقب: زهرا،صديقه،طاهره،راضيه،مرضيه،مباركه،بتول ( لقب زهرا از شهرت بيشترى برخوردار است. ) محل ولادت: مکه خانه خدیجه مدت عمر: 18 سال تاریخ شهادت: 3 جمادی الثانی سال 11 هجری علت شهادت: صدمات وارده نام قاتل: ثانی محل دفن: مدینه طیبه
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 2 اسفند 1394
|
|
بستر گمراهي
چگونگي تأسيس مذهب شيخيه
در سال 1175 هـ.ق در آبادي «اِحساء» واقع در کشور عربستان سعودي کنوني در کرانه خليج فارس، پسري به دنيا آمد که او را احمد ناميدند، وي پس از تحصيلات اوليه، با فرقه هاي صوفيه که سابقه ي طولاني از عصر امام صادق (عليه السلام) تاکنون دارند روابط پيدا کرد، و کم کم روحيه ي صوفي گري در او پديدار شد و مکتبي صوفيانه تحت عنوان "شيخيه" را رواج داد. او در سال 1242ه.ق. در سن 67 سالگي در مدينه از دنيا رفت و در قبرستان بقيع دفن گرديد. چون عقايد وي با اصول اسلامي مغايرت داشت و از جمله يکي از عقايد او اين بود که معاد جسماني را قبول نداشت، مورد اعتراض مراجع و علماي بزرگ آن زمان، مانند: ملا محمد تقي قزويني (شهيد ثالث)، آقا سيد مهدي، حاج ملا محمد جعفر استر آبادي، سعيد العلماء مازندراني، شيخ مرتضي انصاري، شيخ محمد حسن صاحب جواهر و ديگران قرار گرفت، همه ي اين علماء بطلان مذهب او را اعلام کردند.
او براساس پيشينه ي فکري صوفي منشي، در عين آنکه شيعه بود، اعتقاد به چهار اصل داشت که عبارتند از: 1- خدا 2- پيامبر 3- امام و 4- باب امام (يعني واسطه ي مخصوص بين امام و مردم) و مدعي بود که خود او نائب و باب خاص امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد.
او در آخر عمر وقتي که تصميم به مسافرت به مکه گرفت، يکي از شاگردانش به نام «سيد کاظم رشتي» را جانشين خود کرد، و از مريدانش خواست که در غياب او و پس از مرگش از سيد کاظم رشتي پيروي کنند.
از آن پس پيروان شيخ احمد احسايي به عنوان پيرو مذهب شيخيه معروف گشتند، پس از مرگ شيخ احمد احسايي، سيد کاظم رشتي زمام امور شيخيه را به دست گرفت، او که هم عقيده ي استادش شيخ احمد احسايي بود، خود را از صف مسلمين جدا کرده و داراي مريدان مخصوص بود. سرانجام سيد کاظم نيز در سال 1259 هـ.ق از دنيا رفت.
او براي پيروان و شاگردان خود جانشيني تعيين نکرد، لذا آنان پس از مرگ او حيران و سرگردان بودند، سرانجام چهار نفر ادعاي جانشيني سيد کاظم رشتي را نمودند که عبارتند از:
حاج کريم خان کرماني، ميرزا شفيع تبريزي، ميرزا طاهر حکاک اصفهاني و ميرزا علي محمد شيرازي معروف به «سيد باب» مؤسس فرقه ي بابيه.
اکثر پيروان سيد کاظم رشتي به طرفداران حاج کريم خاني معروف هستند، مرکز اين گروه کرمان است و رهبرشان اکنون يکي از نوادگان حاج محمد کريم خان مي باشد.
"ميرزا علي محمد شيرازي" يکي از کساني بود که ادعا کرد که بايد جانشين سيد کاظم رشتي گردد، به اين ترتيب سر و کله ي علي محمد در اينجا پيدا شد و کم کم ـ چنان که شرح داده خواهد شد ـ طرفداراني براي خود فراهم کرد و فرقه ي بابيه را تأسيس نمود.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،چگونگي تأسيس مذهب شيخيه،مذهب،شیخیه، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 2 اسفند 1394
|
|
مواردي چند از دخالت بهائيان در امور سياسي
1- ترور ناصرالدين شاه قاجار
2- پناهنده شدن ميرزاحسينعلي نوري معروف به بهاءالله به منزل سفير روس در تهران پرنس دالگورکي پس از ترور بوساطت منشي سفارت، ميرزامجيد که شوهر خواهر بهاءالله بوده و امتناع سفير از تحويل بهاءالله به مأمورين دولت.
3- اعزام بهاءالله به خارج از ايران در پوشش تبعيد به بغداد به تدبير سفير روس براي تأمين آزادي وي در فعاليت.
4- صدور لوح تشکر از سوي بهاء الله خطاب به امپراطور روس الکساندر دوم: اي پادشاه روس نداي خداوند ملک قدوس را بشنو (مراد خود ميرزا حسينعلي بهاءست) و به تحقيق يکي از سفيرانت مرا ياري کرد هنگامي که در زندان اسير غل و زنجير بودم.
5- دريافت مقرري از دولت روسيه - خود ميرزا حسينعلي بهاء مي گويد: قسم به جمال قِدم که اول ضرري که بر اين غلام وارد شد، اين بود که قبول شهريه از اين دولت نمود.
6- همکاري عبدالبهاء و اطرافيانش با ارتش انگليس و نيز تهيه آذوقه براي انگليسيان در جريان جنگ انگليس با دولت اسلامي عثماني و بيرون راندن عثماني از فلسطين بهنگام اقامت بهاء در فلسطين و متعاقب آن، دريافت لقب «سر»
7- تأييد و دعاي امپراطور انگليس بوسيله عبدالبهاء دومين رهبر بهايي،
خداوند امپراطور بزرگ جرج پنجم پادشاه انگلستان را مؤيد دارد.
8- مخابره تلگرام پادشاه انگلستان در تسليت مرگ حسينعلي بهاءالله و «ابلاغ همدردي پادشاه به جامعه بهايي»
9- تشويق امريکائيان به سرمايه گذاري و سلطه در ايران از سوي عباس افندي عبدالبهاء
10- تأييد تشکيل دولت غاصب صهيونيستي بنام اسرائيل در خاک فلسطين از سوي شوقي رباني، رهبر چهارم بهائيان
11- دستور شوقي به ايجاد حسن رابطه بهائيان با دولت اسرائيل «... اول آنکه با اولياء حکومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد»
12- شناسايي بهائيت بعنوان دين در رديف اديان کليمي، مسيحي، اسلام در کشور اسرائيل.
13- عضويت بهائيان در سازمان اطلاعات و امنيت ايران (ساواک)، نصيري، ثابتي،...
14- عضويت بهائيان در تشکيلات جاسوسي اسرائيل (موساد)
15- همکاري بهائيان در پوشش شرکتهاي بهايي و ماسوني با حزب توده و جاسوسي به نفع شوروي
16- عضويت بهائيان در دولت شاه - هويدا، منصور روحاني، دکتر شاپور راسخ و منوچهر تسليمي،...
17- عضويت بهائيان در تشکيلات ماسوني - دکتر ذبيح قرباني، منوچهر تسليمي،...
18- تهيه مقدمات ايجاد حکومت بهايي
19- کودتا در يکي از کشورهاي امريکاي جنوبي که پس از انقلاب اسلامي در آنجا مقيم شده اند
20ـ ايجاد شبکه مخفي جهاني و سعي در تصرف مناسب و امکانات فرهنگي سياسي در عالم
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،مواردي چند از دخالت بهائيان در امور سياسي ،دخالت بهائیان،امور سیاسی،بهائیان،سیاسی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 1 اسفند 1394
|
|
وقايعنگاري يك فرقه منحرف
در روزگاري كه خلاء ايمان و روحيات مذهبي در بسياري از كشورها (بهويژه غربي) زمينهساز ظهور و بروز فرقههاي انحرافي بسياري شده، كه هر از چندي يكي از آنها همچون قارچ سر از زمين بيرون ميآورد، متأسفانه بسياري حساسيتهاي خود را در مقابله با اين فرقههاي انحرافي از دست دادهاند، گويي وجود اين فرقههاي انحرافي امري عادي و معمولي هستند.
اما با اين وصف اگر ما ايرانيان همچنان نسبت به بابيت و بهاييت حساسيت داريم و با وجود آنكه بسيار بدان پرداخته شده، همچنان ضرورت بازپردازي بدانها احساس ميشود. از آن روست كه اكثريت قريب به اتفاق فرقههاي انحرافي امروزين ادعاي الهي بودن ندارند، اما بابيان و بهاييان با بهكار بردن لفظ ديانت ، ادعاي الهي بودن فرقه خود را دارند كه متأسفانه در موارد گوناگوني زمينه انحراف خداباوران را پيش كشيدهاند. اين در حالي است كه فرقههايي همچون شيطانپرستان و نظاير آن اعضاي خود را از ميان آنها كه فاقد ايمان مذهبي هستند، جذب ميكنند.
دوم آنكه بابيت و همچنين بهاييت خود را ادامه طبيعي مذاهب آسماني دانسته و با ادعاي نفي خاتميت پيامبر اسلام به ميدان آمدهاند و اين انكار با چسبانيدن خود به دين اسلام و با فرض پذيرش آن صورت ميگيرد. با اين تمهيد ، ابتدا اسلام بهعنوان مذهبي الهي پذيرفته شده و سپس با نفي خاتميت آن، آماج حمله قرار ميگيرد.
و سرانجام آنكه بهاييت فرزند حرامزادهاي است كه از دل كلامي خرافي و خشكانديشانه برخي علما بيرون آمده و زادگاهش نيز ايران است؛ همچنين بيگانگان اندك زماني بعد با پروبال دادن به آن، در بسط و گسترش آن كوشيدند و در لطمهزدن به اسلام و ايران، از بابيت و بهاييت بهعنوان يكي از ابزارهاي مهم براي تفرقهافكني، بهرههاي بسياري بردند.
حقيقت آنكه بيپايگي و بيمايگي ادعاي رهبران اين جريان به حدي است كه نيازي به رويكرد تند و تيز و احيانا بهكار بردن فحش و فضيحت در رويارويي با روش و منش متقلبانه اين فرقه نيست ( آنچنان كه اين روزها بسيار شاهد آن بودهايم) كافي است آنچه در اين ميان گذشته بهدرستي روايت شده و بابيت و بهاييت را آنگونه كه هست، پيش روي مخاطب قرار داد. آنگاه خود به سادگي باطل بودن چنين ادعاهايي را درخواهد يافت.
به مناسبت پرونده بابيت و بهاييت بهسراغ عليرضا روزبهاني از جمله مدرسين حوزه علميه در رشته اديان و صاحب تأليفاتي در حوزه اديان، فرقهشناسي و بهاييت رفتم و نگاهي گذرا به عوامل شكلگيري و خط سير حركت اين فرقه از آغاز تا به امروز داشتيم كه نكات شنيدني و جذاب بسياري در آن ميتوان يافت.
بهاييان پس از مهاجرت به فلسطين رابطه نزديكي با يهوديان و جريان صهيونيسم پيدا كردند، اين جريان از كجا شروع شد؟
ارتباط بين يهود و بهاييت از دوره حسينعلي نوري وجود داشته است، حتي از دورهاي كه هنوز قصد ورود به فلسطين نداشته نيز در آثارش شواهدي ديده ميشود. البته پس از تبعيد بهاييان به فلسطين، مسئله شكل پررنگي به خودش ميگيرد. حتي الواحي از او وجود دارد كه بشارت ميدهد فرزندان اسماعيل برميگردند به آن سرزمين و بشارت ميدهد به كوه صهيون: روزي دوباره تو مجد خودت را پيدا خواهي كرد. در دوره عبدالبهاء كه صهيونيستها تصميم خود را براي حضور و غصب زمينهاي فلسطين گرفتهاند، و حتي چهل سال قبل از تشكيل دولت اسراييلي، بنزوي نخستين رييس دولت اسراييل، با عبدالبهاء در حيفا و عكا ديدار ميكند و گفتوگوهايي دارند كه بعدا وقتي بنزوي رييسجمهور ميشود، اين مطلب را به استحضار شوقي افندي ميرساند.
در تاريخ بهاييت شاهد پيوستن اقليتها و بهويژه يهوديان به بهاييت هستيم، چه عاملي باعث شد كه يهوديان تا اين اندازه ميل به گرويدن به بهاييت داشته باشند؟
بله، يهوديان در مقطعي گرايش زيادي به بهاييت دارند، بهويژه جريان يهود همدان كه جريان قدرتمندي هم هست و با آژانس جهاني يهود ارتباط نزديكي داشته است. در واقع بسياري از يهوديان اين گروه كه به بهاييت ميپيوندند از اعضاي اين جريان هستند. در تاريخ يهود ايران كه توسط دكتر حبيب لروي (كه يك صهيونيست معروف است) نوشته شده وقتي صحبت از يهودياني كه به اسلام پيوستند ميشود، با غضب فراواني از آنها ياد ميكند؛ اما در مورد يهوديان بهايي با لحن بسيار دوستانهاي درباره آنها مينويسد كه گويي اينان هنوز يهودي هستند و تفاوتي با گذشته ندارند. در پيدايش بهاييت و بابيت يكي از اقوامي كه ميتوان گفت بسيار نقش داشتند، يهوديها بودند؛ بهويژه يهودياني كه در دولتها يا كنسولگريهاي روسيه، انگليس و عثماني بودند در هدايت جريان بهايي و بابي نقشي قابل توجه دارند. حتي دلايلي وجود دارد كه ميتوان گفت با مديريت همين يهوديان بودكه جريان بهايي به اسراييل رسيد. از طرفي جريان بهايي جرياني بود كه در راستاي هدفهاي اسلامستيزانه ميتوانست مورد استفاده قرار گيرد.
در پيوند با يهوديان و صهيونيسم، بهاييان چه اهدافي را دنبال ميكردند؟
بهاييان بيشتر براي بقا تلاش ميكردند و كوشش داشتند كه به يك منبعي متصل شوند. انگليس نظامياني را كه در فلسطين بهعنوان حاكم انتخاب ميكند عمدتا يهودي هستند. بنابراين بهاييان براي نزديك شدن به قدرت، ناچار هستند به يهوديان نزديك شوند و درواقع انگلستان هم از آنها بهعنوان ابزاري براي تثبيت يهوديان در فلسطين استفاده ميكند. در واقع اين يك رابطه و تعامل متقابل است كه در زمينه هايي در يك جهت قرار مي گيرند. اگر به روابط شوقي افندي با رؤساي دولت نخستين اسراييل دقت كنيد، كاملا روشن است كه اينها به يكديگر امتياز ميدهند و امتياز ميگيرند.
بهنظر ميرسد هربار كه يكي از رهبران بابي يا بهايي در گذشته، دعوايي بر سر جانشيني او بهوجود آمده. اين دعواها در فرقه بهايي از چه كيفيتي برخوردار بوده است؟
ميرزا حسينعلي نوري پيش از مرگ خود براي اينكه آن اختلافهاي جانشيني كه ميان خودش و ازل وجود داشت تكرار نشود، در يكي از آثار خودش بهطور مشخص غصن اعظم يعني عبدالبهاء را به غصن اكبر (ميرزا محمدعلي) ديگر پسرش ارجحيت داده و به جانشيني برميگزيند، اما با اين حال اين اختلاف ميان آنها درميگيرد و عبدالبهاء موفق ميشود رقيب را كنار بزند. اين اختلافها نيز مبناي عقيدتي ندارد، بلكه بيشتر اختلاف بر سر قدرت است كه همواره ميان شاهزادگان جريان داشته، درواقع يك مزرعه پرباري است كه پدر براي آنها فراهم كرده و هريك ميخواهند بيشترين نفع را از آن ببرند. عبدالبهاء شخصي است بلندپرواز كه قصد دارد دم و دستگاهي مثل پدر براي خود درست كند. ميرزا محمدعلي اگرچه اعتنايي به برادر ناتني خود ندارد و ميكوشد كه او را بهعنوان اينكه سعي در آوردن دين جديدي دارد، از ميدان بهدر كند، اما برادرش با برگزيدن نام عبدالبهاء سعي ميكند انديشههاي خود را از زمان پدر بيان كند و سرانجام هم موفق ميشود.
آيا عبدالبهاء دقيقا راه پدر را دنبال كرد و به بسط افكار و نظريات او پرداخت؟ دقيقا چه تغييراتي در بهاييت بعد از آن بهوجود آمد؟
بهلحاظ كلامي ميان آنچه كه عبدالبهاء پس از پدر خود مطرح كرده، تفاوتهاي روشني را ميتوان مشاهده كرد؛ هرچند كه عبدالبهاء آنها را از زبان پدر خود شرح و توضيح ميدهد. براي مثال در باب اختيار همسر، ميرزاحسينعلي نوري عقيدهاش اين بود كه بهاييان تا دو زن ميتوانند داشته باشند. اما عبدالبهاء ميگويد، يك زن بيشتر نميتوان گرفت چراكه مشروط به شرط محال است؛ در حاليكه ما در كلام ميرزاحسينعلي شرط و شروطي را نميبينيم. او در عين اينكه اختيار دو زن را جايز ميداند، تنها اشاره دارد كه اختيار يك زن باعث آسايش و راحتي خانواده است.
لقب «سر» كه عبدالبهاء از جانب انگليسيها دريافت كرد، به پاس چه خدماتي بود كه براي آنها انجام داد؟ چون معمولا انگليسيها بيدليل كسي را به لقب سر مفتخر نميكنند.
در جريان حضور نيروهاي انگليسي در منطقه، آنها گرفتار قحطي و نبود آذوقه ميشوند، از طرفي عبدالبهاء گندم بسياري را در اختيار دارد؛ به همين خاطر آذوقه ارتش انگليسي را در مدت حضورش در فلسطين تأمين ميكند. اين مسئله بهانهاي ميشود براي دادن لقب «سر» به او، اما درواقع لقب «سر» براي گندمها نيست. اين ناشي از سابقه طولاني خدمات گوناگوني است كه عبدالبهاء و بهاييان براي استعمار انگليس انجام دادهاند كه تبلور آن ميشود همين گندمها. عبدالبهاء شخصيتي فرصتطلب دارد؛ او چندينبار به علت جاسوسيهايي كه كرده و درگيريهايي كه داشته، توسط دولت عثماني دستگير ميشود اما هربار به شيوهاي نجات پيدا ميكند.
بهاييان امروز چه شرايطي دارند؟ ميزان پايگاه آنها در ميان مردم دنيا چقدر است؟
بهاييان ادعا ميكنند كه هفتميليون پيرو دارند. اما بهاييان هميشه در كار خود اغراق و غلو كردهاند. حتي اگر ما اين رقم را بپذيريم از هر هزارنفر از مردم دنيا يك نفر بهايي است كه در مقايسه با دين اسلام كه هر پنج نفر در دنيا يك نفر مسلمان است، رقم ناچيزي بهحساب ميآيد. يعني اينكه بهاييت برخلاف ادعاي رهبران آن هنوز نتوانسته جايگاهي در دنيا پيدا كند.
فكر ميكنيد بهاييان امروز با تأكيد بر چه محورهايي به امر تبليع ميپردازند؟
بهاييان امروز با روي آوردن به انسانمحوري و كارهاي خيرخواهانه ظاهري، همچنين حمايت از محيطزيست و يكسري رفتارها كه سعي دارند در جهان بهصورت طرفداران صلح مطرح شوند، عمل ميكنند كه البته توفيق چنداني هم بهدنبال نداشته و در واقع بيشتر سر و صدا به راه انداختهاند.
بهلحاظ جمعيتي بهاييان بيشتر در كدام كشورها حضور دارند؟
عمده جمعيت بهاييان دنيا در آمريكا هستند، البته قبل از انقلاب بيشتر جمعيت آنها در ايران بود، اما پس از انقلاب، آمريكا بيشترين جمعيت را با يكميليون نفر برخوردار است. البته اين آماري است كه خود آنها ادعا ميكنند و ما سند خاصي نداريم كه بتواند آن را ثابت كند. بعد از آمريكا ايران بيشترين جمعيت را دارد كه با يك ادعاي دويستهزار نفري همراه است. اما با توجه به سفرهاي بنده به مناطق مختلف بهايينشين و تحقيقات ميداني كه انجام دادهام، به اين نتيجه رسيدهام كه جمعيت بهاييان ايران را بيشتر از هشتاد تا صدهزار نفر ميتوان تخمين زد كه بيشترين آنها در كرج زندگي ميكنند.
اين جمعيت پراكنده بهلحاظ ساختار روحاني چگونه اداره ميشود؟ ميدانيم بهاييان اغلب مسايل حقوقي، اجتماعي و... را در داخل خودشان حل و فصل ميكنند.
بهاييان ساختار روحاني خاصي ندارند و فرد روحاني و يا حوزه علميه و نظاير آن ندارند. يك بيتالعدل سراسري وجود دارد كه در سطح مناطق مختلف به آحاد بهايي تقسيم ميشود كه هركدامشان بهنوعي مبلغ هستند. بهاييان ساختار خود را بهطوري تبيين كردهاند كه هر فرد بهايي، بخشي از جامعه بهايي را در اختيار خود دارد. جامعه بهايي كه در شهرهاي مختلف وجود دارد، هركدام يك لجنه و هيئتهاي مختلفي دارد كه وظايف ميان آنها تقسيم شده است. از كفن و دفن اموات تا كميتههاي آموزش جوانان، جشنها و... در حقيقت آحاد بهايي هستند كه در جامعه بهايي ايفاي نقش ميكنند كه اين به خودي خود باعث شده كه اين افراد آنقدر درگير وظايف مختلف بشوند كه فرصت فكر كردن از آنها گرفته مي شود. آنگونه كه بسياري از آنها تنها به انجام وظيفه فكر ميكنند تا اينكه اصلا خود وظيفه چه هست.
بهعنوان آخرين پرسش از ميان دولتهاي امروز فكر ميكنيد كداميك بيشترين حمايت را از بهاييان صورت ميدهد؟
امروز اين آمريكاست كه پا جاي محافل استعماري گذاشته و با ايجاد يك چتر حمايتي بهاييان بيشترين كمك را به آنها صورت ميدهد
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،سهم صهيونيسم در مديريت جريان بهاييت ،صهيونيسم, بهاييت, فرقه منحرف, فرقه ضاله، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 25 بهمن 1394
|
|
منظور رواياتى که ظلم وستم را در آخر الزمان فراگيرد ياد کرده چيست؟
پاسخ: چنانکه بارها ذکر شد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در خصوص آخر الزمان فرمود: (مهدى از فرزندان من است... براى او غيبت وحيرتى است که در آن مردمان بسيارى گمراه مى شوند، آنگاه همانند (شهاب ثاقب) مى آيد، وزمين را پر از عدل وداد خواهد کرد همچنان که پر از ظلم وستم شده بود).(1)
با کمى دقت در اين روايت شريف، معلوم مى گردد که مراد، فراگيرى ظلم وستم است نه بى دينى وکفر الحاد، يعنى چنان نيست که در هيچ جا، اهل اعتقاد ودين يافت نشوند، وکسى کلمه اى از حق واعتقاد وديانت واحکام را بر زبان نياورد، بلکه مردم معتقد يافت مى شوند، وسخن از حق وايمان گفته مى شود، حتى توده هايى چند، مؤمن به مهدى وپدران مهدى اند، ومنتظر ظهور اويند.
در احاديث رسيده است که: (مسلمانان، در آخر الزمان، به وسيله مهدى از فتنه ها وآشوبها خلاصى مى يابند، چنانکه در آغاز اسلام، به وسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)، از شرک وگمراهى خلاصى يافتند).(2)
اين بيانها ونيز احاديث بسيار ديگر، دلالت دارد که دين ومتدينين، در عصر ظهور - در جاهايى - هستند. آنچه نيست عدالت ومساوات، در کمال عقلى، وروابط انسانى است، در سطح جهان، ومهدى اينها را تامين مى کند، ودين را به بسيارى از مناطق ديگر جهان، به کمک مؤمنان مى رساند.
آنچه مشخصه دوران قبل از ظهور است، شيوع ظلم وستم وعدوان وبيداد است، واگر درست بنگريم، هم اکنون جهان چنين است، واز ظلم وستم آکنده است.
با توجه به اين واقعيت، مى توان، مترقب پديدار گشتن حوادث بزرگ، وطلايع طلوع دولت حقه بود، وبا توجه به همين واقعيات، بايد به آماده سازى جوانان شيعه، وديگر معتقدان به حق، براى يارى مهدى (عليه السلام) دل بست، وبه آن توجه عميق کرد. جريان آمادگى، ديگر نبايد در جامعه ما فراموش شود، بلکه بايد زنده وفعال بماند، وبه ديگر جامعه هاى اسلامى و... سرايت داده شود. (3)
پي نوشته ها :
(1) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 287.
(2) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 93.
(3) خورشيد مغرب، محمد رضا حکيمى، ص 322.
:: برچسبها:
ظهور ,
مهدویت ,
منجی ,
آخرالزمان ,
منتظران مهدی ,
مهدی موعو ,
نور تولی،ظلم وستم در آخر الزمان،آخرالزمان،ظلم و ستم،ظلم،ستم،ظلم درآخرالزمان،ستم درآخرالزمان، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 23 بهمن 1394
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
|
|
|
|
|